«خوان دکوئنده» ساعتها قبل از اجرا ساکت است، حتی زمانی که برای تست صدا میروند. از صبح چیزی نخورده؛ تنها کمی آب. میگوید با شکم پر، روی صحنه رفتن بیاحترامی به موسیقی است و البته به مخاطباناش! هر چه به لحظهی اجرا نزدیکتر میشوند، اضطراب بیشتری میگیرد؛ اما روی صحنه که میآید، دیگر از آن اضطراب خبری نیست. گروه کوچکاش را با نگاههای نافذش، رهبری میکند و به اجرای آوازهای فلامنکو میپردازد. آوازهایی که از عمق جانش میآید و برای همین هم برای مخاطبان خوشایند است و مورد تشویق قرار میگیرد. با او و «دیهگو دلمورائو» -نوازندهی گیتار- گفتوگو کردهایم.
- * میدانید که موسیقی فلامنکو شباهتهای بسیاری با موسیقی ایرانی دارد و بداههنوازی در هر دو موسیقی، اصلیترین بخش را تشکیل میدهد؟
دلمورائو: زمانی که قرار شد به ایران بیایم، کنجکاو شدم تا دربارهی موسیقی ایرانی تحقیق کنم و به همین خاطر، موسیقی سرزمین شما را گوش دادم و اتفاقاً به همین مسأله رسیدم. به نظرم آمد در موسیقی ایران این مسأله بهشدت به چشم میخورد و لحظات نابی بر اساس بداههنوازی و بداههخوانی شکل میگیرد. موسیقی فلامنکو هم دقیقاً همین خصوصیت را دارد. با وجود آنکه گوش من چندان با این موسیقی آشنا نیست، اما وقتی آن را گوش میکنم، به نظرم غریب نمیآید، انگار مدتها است که با این موسیقی زندگی کرده و حتی خاطره دارم.
دکوئنده: من موسیقی ایران را به آن شکل نمیشناسم، اما طبیعی است که با موسیقی فلامنکو خیلی آشنا هستم و دربارهی آن تحقیق کردهام. در این میان به ریشههای ایرانی این نوع موسیقی رسیدهام. ما هنرمندی ایرانی به نام «زریاب» را میشناسیم که قرنها پیش به اسپانیا میآید و تأثیرات عمیقی از خودش به جا میگذارد. البته این نوع موسیقی در این سالها با تغییراتی بسیار گسترده همراه شده و به شکل مدرن و امروزیاش درآمده و در این میان، «پاکو دلوسیا» نقش بسیار مهمی ایفا کرد. اما به هر حال ریشه موسیقی فلامنکو از همینجا میآید؛ هرچند کولیها در اروپا در آن نقش بسیار مهمی ایفا کرده است.
دلمورائو: گیتار در این بداههنوازی نقش مهمی دارد. ما کمتر قطعهای را به صورت نت به نت اجرا میکنیم و آزادیم تا هر چه میخواهیم بنوازیم.
- * یعنی به نوعی زمان اجرا آهنگسازی میکنید؟
دلمورائو: نه، من نمیتوانم زمان اجرا چیزی را خلق کنم. فقط میتوانم در موسیقیای که اجرا میکنم، آزادی عمل بیشتری داشته باشم. من این موسیقی را سالها و سالها است که نواختهام و بنابراین با آن آشنایی دارم و اجزای موسیقیام را به شکلهای گوناگون کنار هم قرار میدهم. برای همین هم هست که معمولاً هیچکدام از اجراهای ما به هم شبیه نیست.
- * شما به این مهارت در ساز خودتان دست پیدا کردهاید. چطور با دیگر اعضای گروه هماهنگ میشوید؟
دکوئنده: ما با هم تمرینهای زیادی میکنیم، اما در نهایت با توجه به احساسات خودمان مینوازیم و چون با هم آشنا هستیم، این حس مشترک خیلی زود اتفاق میافتد. نقش نوازندهی گیتار در این میان البته بیشتر است و او میتواند طبق سلیقه خود، خواننده را با خودش هماهنگ کند.
دلمورائو: اما گاهی خواننده چنان نقش پررنگی ایفا میکند که نوازنده تحت تأثیر قرار میگیرد و خلاقیت و ابتکار خود را در جهت هماهنگی با او به کار میگیرد.
- * یعنی آنچه ما در اجرایتان شنیدیم هم بداهه بود؟
دلمورائو: ما ریتمهای اجرایمان را میدانیم؛ اما به شکل کلی، بله. بر اساس حسی که در صحنه و از موج مخاطبان دریافت میکنیم، اجرا میکنیم و به همین خاطر است که «خوان» برای روی صحنه رفتن استرس دارد.
دکوئنده: موسیقی فلامنکو، موسیقی پرریسکی است؛ مثل لب دیوار راه رفتن.
دلمورائو: ما موسیقی اصیل فلامنکو را اجرا کردیم، به همراه تغییراتی که در این نوع موسیقی با نگاه خودمان شکل دادهایم. مجری در این نوع موسیقی اهمیت بسیار زیادی دارد. نگاه و حس او در اینکه چه اجرا کند و چگونه اجرا کند، نقشی بسیار مهم و اساسی دارد. اما ما همواره احتراممان را به ریتمهای اصیل موسیقی حفظ کردهایم. فلامنکو ریتمهای متفاوتی دارد و ما در اجراهایمان از این ریتمهای مختلف بهره میگیریم. در واقع اجرای کنسرت برای ما تنها اجرای یک برنامه نیست. تلاش میکنیم تا به این وسیله این نوع موسیقی را معرفی هم بکنیم. به خصوص اینکه در کشورهای دیگر برنامه داشته باشیم.
- * ما در موسیقی ایرانی کسانی را به اسم «خنیاگر» داریم که خود میخوانند و مینوازند؛ در موسیقی فلامنکو هم این خصوصیت وجود دارد؟
دلمورائو: اگر کسی چنین تواناییای داشته باشد، حتماً انجامش میدهد؛ اما موسیقی فلامنکو، موسیقیای است که تکامل در آن نقش بسیار مهمی دارد. باید کسی که نوازندگی و خوانندگی میکند، در حد کمال باشد. این به آن معنا نیست که هنرمندان مبتدی یا نهچندان حرفهای در این زمینه کار نمیکنند، اما ما معتقدیم که هر کسی که در این زمینه کار میکند، باید در نوع خودش بهترین باشد.
دکوئنده: من هم گیتار میزنم؛ اما نه در اجراهای صحنهای. فکر میکنم اگر نوازندگیام در سطح و اندازهی بالایی نباشد، اگر هم بنوازم و هم بخوانم نوعی بیاحترامی است. من در این سالها بیشتر روی خوانندگی تمرکز کردهام. البته موسیقی عامیانهی فلامنکو هم اجرا میشود که برای «پرفورمر»ها است. در فلامنکو، اولین مسألهای که اهمیت دارد، صدای خواننده است. «کلام» نقش بسیار مهمی در این سبک از موسیقی دارد. از سوی دیگر، «گیتار» اصلیترین سازی است که با صدای خواننده همراهی میکند و در این میان، میتواند سازهای دیگر وجود داشته باشد یا نه. اما اینکه این موسیقی بدون گیتار به اجرا درآید، اصلاً امکانپذیر نیست. برای همین هم هست که شما نوازندگان گیتار کلاسیک بسیاری در اسپانیا میشناسید که حرفهای بسیاری برای گفتن دارند. در واقع این ساز، مثل بخشی از جامعهی اسپانیا است و خیلیها آن را مینوازند. برخی حرفهای و برخی تنها برای دل خودشان. در این میان، «پرفورمنس» هم اهمیت بسیار زیادی دارد که البته دغدغهی تمام کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند، نیست.
- * میدانید موسیقی فلامنکو در ایران بسیار پرطرفدار است؟
دلمورائو: نه، چندان اطلاعی در این خصوص ندارم؛ اما به هر حال از اینکه این را میشنوم، خوشحالام. این برای هر موزیسینی یک افتخار است که مردم سرزمینهای دیگر موسیقیشان را بشناسند و دوست داشته باشند.
دکوئنده: شاید به خاطر همین ریشههای مشترکی است که بین موسیقی ایران و اسپانیا وجود دارد. موسیقی فلامنکو، بیش از هر موسیقی دیگری به موسیقی مشرقزمین نزدیک است. این موسیقی با احساسات سر و کار دارد. موسیقیای است که از عمق وجود آهنگساز و خواننده بیرون میآید و طبیعی است که مردم ایران -که آدمهای بسیار بااحساسی هستند- با این نوع موسیقی احساس نزدیکی کنند. جالب است که موسیقی فلامنکو با وجود اینکه در این سالها با تغییرات بسیار زیادی همراه شده و توانسته خودش را مدرن کند -که همین دلیل همراهی مردم با آن است- اما همچنان ریشههای خودش را نیز حفظ کرده است؛ یعنی این تغییرات به تحول بنیادین در آن منجر نشده و این حس عمیقی که در یک موزیسین فلامنکو وجود داشته، همچنان به بهترین شکل حفظ شده است.
- * نقش «کلام» در موسیقی فلامنکو چیست؟
دکوئنده: چگونگی استفاده از کلمات، به سبکی که مجری آن را اجرا میکند، برمیگردد. شاید بد نباشد بدانید که در موسیقی فلامنکو، آوازهایی هستند بسیار عمیق و جدی و گاه غمگین که اتفاقاً بخشهای اصلی این نوع موسیقی را شکل میدهند. در این میان، آوازهایی با جدیت کمتر هم اجرا میشوند که ما به اسم «فاندانگو» آنها را میشناسیم و آوازهای سطحی و شادمانهها هم وجود دارد که در جشنها و مهمانیها اجرا میشود. طبیعی است که قشر بیشتری این نوع موسیقی را میشناسند؛ اما نباید آن را اصلیترین کلام موسیقی فلامنکو دانست. این موسیقی، بخشی از زندگی مردم طی تمام قرنهای گذشته بوده است. مردم اسپانیا دردها و اشکهای خود را با این نوع موسیقی فریاد زدهاند؛ به همین خاطر است که در آوازهای جدی، «مرگ» نقشی بسیار اساسی در اشعار ایفا میکند.
- * شما یک گروه ثابت هستید؟
دلمورائو: ما سالها است که یکدیگر را میشناسیم. برای من، همکاری با دکوئنده یک افتخار بزرگ است. موسیقی در خون «خوان» جاری است و کار کردن با او همیشه لذت دارد. هر بار که با او تمرین میکنم یا روی قطعهای با هم کار میکنیم، به من کمک میکند تا به یک کشف و شهود تازه دربارهی موسیقی دست پیدا کنم. انگار برای اولین بار است که خودم با این نوع موسیقی آشنا میشوم.