آنقدر آثار درخشان، اعم از موسیقی فیلم و پروژههای مستقل موسیقی و همکاری با خوانندگان سرشناس ایرانی نظیر محمد اصفهانی در کارنامه هنری خود دارد که شاید نیازی به معرفی او نباشد. صحبت از آریا عظیمینژاد، یکی از موزیسینهای صاحبسبک و به نوعی پیشرو در موسیقی ما است که میتوان گفت به نوعی اولین هنرمندی بود که با کنار هم قرار دادن موسیقی نواحی ایران و موسیقی مدرن اینروزها، توانست نظر بسیاری از مردم عام و خاص را به سمت این گنجینه هنر ایرانی جلب کند که نمونه بارزش موسیقی سریال «پایتخت» و استفاده از موسیقی کتولی و تلفیقش با موسیقی روز دنیا بود. البته پیشتر هم تجربههای اینچنینی در سریالهایی همچون چارخونه و چک برگشتی داشته اما نقطه عطف این ماجرا همان سریال پایتخت بود که توانست جای خودش را در دل میلیونها ایرانی باز کند و جان تازهای برای شناساندن موسیقی فولک ایرانی، به این گنجینه گرانبها تزریق کند.
او با آلبوم «ساقی سرمت» که با همکاری استاد کریمخانی برای امام حسین (ع) ساخته بود موفق شد تندیس طلایی موسیقی تلفیقی اولین دوره جشنواره موسیقی ما را از آن خود کند.
او حالا قرار است روز پنجشنبه ۳۰ دیماه، در پروژهای با نام «بوم و بر» در کنار جمعی از بهترین نوازندگان ایرانی، بار دیگر توجهها را به سمت موسیقی نواحی و تلفیق آن با موسیقی راک و امبینت ببرد که باز هم تجربه جدیدی در موسیقی محسوب میشود.
با آریا عظیمینژاد که اصولاً به یکی، دو مصاحبه در سال اکتفا میکند، درباره این پروژه، حال این روزهای سینما، اجرایش در جشنواره موسیقی فجر و همچنین سری جدید سریال پایتخت صحبت کردهایم که در بخشی از این گفتوگو اعضای گروهش یعنی نیما رمضان، آرش سعیدی و بردیا امیری هم به جمع ما پیوستند و حرفهای جالبی درباره تجربه همکاری با آریا زدند.
- * فکر میکنم پروژه «بوم و بر» اولین تجربه شما با این نوع آنسامبل و به شکل گروه باشد.
بله، تقریباً. البته دو سال پیش هم با گروه دیگری تجربه کنسرتی با نام «ریشههای واژگون» را داشتم که با دوتار و سهتارنوازی و پرکاشن همراه بود و فضا خیلی به موسیقی سنتی نزدیکتر شده بود.
- * ایده تشکیل این گروه و تلفیق موسیقی نواحی با موسیقی اَمبینت از کجا شکل گرفت؟
سالها است که در فکر چنین کاری هستم اما به دلیل مشغلههای کاری، هیچوقت فرصت آن پیش نیامده بود. بعد از دوره بیماری که گذراندم و در بیمارستان بستری شدم، احساس کردم زمان را نباید از دست داد و این شد که تصمیم گرفتم این پروژه را زودتر عملی کنم. قرار بود ابتدا دو سه قطعه به صورت زنده در استودیو بزنیم و از آن برای ارائه به کمپانیهای خارج از ایران فیلمبرداری کنیم. یک قطعه را که منتشر کردیم، پیشنهادات گوناگونی به ما شد که دو تا از آنها را انتخاب کردیم؛ یکی اجرا در بخش تلفیقی جشنواره موسیقی فجر -که البته به نظرم نام درستی برای آن انتخاب نشده- و یکی هم جشنوارهایی در هفته فرهنگی ایران و آلمان در مونیخ. این پیشنهادات، ما را بیشتر به تکاپو انداخت و مجبور شدیم طی دو، سه ماه این پروژه را به سرانجام برسانیم که خب فکر میکنم از شانس خوبمان بود. در واقع، ساخت هر قطعه، نصف روز یا حداکثر یک روز طول کشید که اتفاق افتادن در لحظه و کوتاه شدن پروسه ساخت، برای من خیلی خوشایند بود.
- * اینجور که از شواهد پیدا است، این سالها تلاش داشتید تا عمده فعالیت خود را در حوزه موسیقی فیلم متمرکز کنید.
بله. اما راستش را بخواهید، کار درستی نکردم. باید این تعادل را از اول به وجود میآوردم اما خب الان هم دیر نشده است. احتمالاً سال آینده هم دایره فعالیتم را وسیعتر میکنم و با خوانندهها هم بیشتر همراه میشوم. متأسفانه احساس من این است که حال سینما خیلی خوب نیست.
- * اتفاقاً به نظر میرسد سینما به لحاظ تولید، آشتی مردم با سینما و سالنها، روزهای بدی را نمیگذراند.
بله، اما مگر الان چه فیلمی میفروشد؟
- * فکر میکنم در دورهای هستیم که اکثر فیلمهایی که فروش بالا دارند را هم مردم میپسندند و هم منتقدان.
مگر تعداد این فیلمها چهقدر است؟
- * یک زمان همین تعداد را هم نداشتیم. منظور اینکه اوضاع آنچنان هم بد نیست.
یک زمان من به عشق همین سینما وارد این فضا شدم. فراموش نمیکنم روزهایی را که صفهای طولانی برای خرید بلیتهای جشنواره فیلم فجر شکل میگرفت. به نظرم آن سینما، سینما بود؛ فضا خیلی متفاوت بود و فیلمهای درجه یکی با هم رقابت میکردند.
- * آن زمان یعنی دهه هفتاد این استقبال در موسیقی هم برای کنسرتها تا حدودی وجود داشت. البته موضوع گفتوگوی ما چیز دیگری است و شاید بهتر باشد خیلی وارد فضای سینما نشویم. علاقه شخصی شما از اول در موسیقی چه بود؟
طبیعتاً به موسیقی فیلم علاقه زیادی داشته و دارم. یعنی دغدغه شخصی من از ابتدا موسیقی فیلم بوده ولی دنبال تعادل بین موسیقی فیلم و موسیقی مستقل هستم.
- * در موسیقی فیلم بههرحال آدم ملزم به در نظر گرفتن داستان و کارگردان و صحنه است و شاید نتواند کاملاً نظر شخصی خود را اعمال کند.
برای من اینگونه نبوده است. بهشخصه همیشه وارد کارهایی شدهام که بتوانم حرفم را راحت بزنم و خودم را محدود به فضای فیلم نکنم.
- * اما این ویژگی سینما است. یک زمان، قصه، فضا و ژانر فیلم، این را میطلبد که در فضای بهخصوصی حرکت کنید.
بله، اما وارد آن فضا نشدهام. مثلاً من هیچوقت وارد فضای طنزهای سخیف نشدهام چراکه اصلاً کار من نیست. به یاد دارم اولینباری که برای یک سریال طنز موسیقی ساختم، مربوط به سریال «چاردیواری» میشد. آن زمان به آقای سیروس مقدم گفتم تا وقتی اِلِمانی پیدا نکنم که بعدها بتوانم از موسیقی خود دفاع کنم، وارد فضای طنز نمیشوم…
- * که اتفاقاً آنجا برای اولینبار از موسیقی نواحی هم به شکل پررنگی استفاده کردید.
دقیقاً. دیدم که زندگی جاری در موسیقی نواحی چهقدر میتواند برای یک کار فرحبخش و پرنشاط، جذاب باشد و این برای من تبدیل به همان اِلمانی شد که دنبالش بودم. نتیجه کار هم یک موسیقی شاد و سرزنده و بانشاط شد.
- * بعد از آن هم موسیقی نواحی را به سریال «پایتخت» آوردید که توانست مخاطب زیادی جذب کند. آلبوم «جادوی ایران زمین» هم در این میان منتشر شد تا رسید به پروژهای که الان در دست دارید. چطور میشود که از آن تجربهها، به موسیقی تغیر یافتهای میرسید و آن را با موسیقی امبینت و راک تلفیق میکنید؟
پیش از این، من تمام کارها را از فیلتر خودم رد میکردم اما الان فقط کلیت موسیقی را از فیلتر خود میگذرانم و بعد، آن را با دنیای بچههای گروه مواجه میکنم. نیما رمضان، آرش سعیدی و بردیا امیری نوازندههای درجه یکی هستند و توانایی زیادی دارند. فکر میکنم اضافه شدن دنیای آنها به این موسیقی، توانسته بخشی از درونیاتمان را اغنا کند؛ چرا که هم بچهها با فضای جدیدی روبهرو میشوند و هم اینکه من دنیاهای دیگری را به درونیات خودم اضافه میکنم. امیدوارم بتوانیم این پروژه را طولانی مدت پیش ببریم و آن را بسط و گسترش دهیم، چون خیلی جای کار دارد.
- * از سمت دیگر، شاید در بخش موسیقی نواحی نگاهی وجود داشته باشد مبنی بر اینکه این نوع موسیقی باید با یک شکل خاص و ساختار مشخص ارائه شود و احتمالاً محققان خیلی از این کار شما استقبال نکنند.
البته این نوع نگاه در این سالها کمتر شده است. ۱۶ ،۱۷سال پیش آلبوم «آواز فراموشان» -که جزء اولین قراردادهای کمپانی «هرمس» بود- مجوز نگرفت و نتوانست منتشر شود. دلیلش هم این بود که آقای محمدرضا درویشی اعتقاد داشت این کار، تحریف موسیقی نواحی است؛ در صورتی که هیچ ایرادی به اصل کار وارد نشده بود. بههرحال آن زمان محققان موسیقی نواحی با سختی و مشقت فراوان و پول کم این موسیقیها را گردآوری میکردند و شاید به همین دلیل، خودشان را در این نوع موسیقی محق و سهیم میدانستند و میخواستند آن را برای خودشان حفظ کنند. اما بههرحال به مرور زمان، ارتباطات و دستگاههای چندرسانهای باعث شد ارتباطها راحتتر شکل بگیرد. الان جوری شده که خود محققین هم پیشنهادات خوبی به من میدهند و منابعشان را در اختیارم میگذارند. مثل هوشنگ جاوید که برای موسیقی سریال «پایتخت» زحمت زیادی کشید. اینها نشان میدهد که به نسبت گذشته فضا آرامتر شده و به درک بهتری رسیدهاند.
- * یعنی فکر میکنید تا این حد انعطاف به وجود آمده که میتوانید موسیقی نواحی را به سمت موسیقی اَمبینت و راک ببرید؟
بله. مردم اولین اصل هنر هستند. محققین، سالها تلاش کردهاند تا موسیقی نواحی را به گوش مردم برسانند و وقتی میبینند این جریانات -که نمونه بارز آن موسیقی سریال «پایتخت» بود- تا این حد مخاطب پیدا کرده، متوجه میشوند که این کار میتواند بهترین راه برای شناساندن موسیقی نواحی به مردم باشد؛ در واقع میتواند یک راه مدرن امروزی محسوب شود.
- * برگردیم به پروژه «بوم و بَر». این پروژه از ابتدا قرار بود به همین شکل پیش برود؟
در واقع یک ایده اولیه بود که با اضافه شدن بچههای گروه قوام پیدا کرد و به نوعی پختهتر شد.
نیما رمضان: یک تجربه متفاوت است که شبیه آن در ایران اتفاق نیفتاده و ما هم به آن خیلی نگاه تجاری نداریم.
- * یعنی معتقدی که قبلاً چنین کاری انجام ندادهای؟
رمضان: بله. قبلاً این ترکیب اتفاق نیفتاده و البته هنوز جای پیشرفت زیادی دارد. هدف ما از ابتدا این بود که خیلی به مارکت ایران فکر نکنیم و در واقع مخاطبانمان را بیشتر در فستیوالها و اجراهای خارجی در نظر گرفته بودیم.
- * این پیشنهاد از طرف آریا عظیمینژاد که موسیقی فیلم کار میکند و شاید فضای ذهنیاش بیشتر سمت این نوع موسیقیها است، برایتان عجیب نبود؟ فکر میکردید موسیقی آریا بتواند چنین انعطافی برای این کار داشته باشد؟
رمضان: راستش نه، من که فکر نمیکردم و تازه در جلسه اول تمرین مشخص شد که با هم همسو هستیم. آریا یکسری دمو برای آرش (سعیدی) فرستاده بود که برای من خیلی جذابیتی نداشتند. بخش آوازی آن جالب بود اما فضای کار، من را جذب نکرد. وقتی با آریا قرار گذاشتیم و با هم شروع به ساز زدن و گوش کردن به موسیقی کردیم، متوجه شدم که ایده آریا اصلاً آن دموها نبوده و قرار است اتفاق دیگری بیفتد. همین شد که تمرینها شروع شدند و ایدهها حین تمرین شکل گرفته و پخته شدند. مخصوصاً اینکه دست ما کاملاً باز بود و هر کس هر کاری که دوست داشت را تا الان انجام داده است.
عظیمینژاد: از ابتدا حرکت گروهی برای من مهم بود و دوست داشتم کاراکتر بچهها هم در نتیجه کار دخیل باشد. در واقع، برای من اضافه کردن شخصیت بچهها به موسیقی، خیلی مهم بود؛ همان اتفاقی که ما مدتها است آن را در موسیقیمان گم کردهایم.
آرش سعیدی: از همان ابتدا که آریا ایده این کار را با من در میان گذاشت، نمیگفتیم که دنبال یک گیتاریست هستیم، میگفتیم الان نیما را لازم داریم یا حضور بردیا در این کار لازم است.
- * پس با این حساب، هر تمرین شما با دیگری متفاوت است و در واقع خط ثابتی را دنبال نمیکنید.
عظیمینژاد: بله. البته ما یک قالب کلی داریم و وجود پلیبکها ما را ملزم به حرکت در یک متر خاص میکند. اما در لایههای بیرونی آن، میتوانیم کاملاً با حسی آزادانه حرکت کنیم.
رمضان: به کاراکتر سازها هم بستگی دارد. مثلاً فضای کار آریا و آرش خیلی باز است و بیشتر میتوانند بداههپردازی کنند و بخش خلاقیت در لحظه را بیشتر از من و بردیا دارند.
عظیمینژاد: ما در این پروژه، کاملاً بر اساس آوازهای موجود پیش میرویم که برخی از آنها به گوش آشنا هستند؛ اما بعضی بهگونهای هستند که خود ما هم وقتی آنها را میشنویم، حیرت میکنیم. در واقع وکالها فرمهای قرینهای ندارند. برخی از آوازها اصلاً ریتمیک نیستند و ما آنها را در یک بستر ریتمیک اجرا میکنیم و این اتفاق، باز ماجرا را عجیبتر میکند. آوازهای موسیقی مقامی نسبت به چیزهای متداولی که ما استفاده میکنیم، خیلی متفاوت هستند. مترهای آن شاید خیلی قرینه نباشد و چون کلام محوریت زیادی دارد، مفهوم کلامی باعث شده گاهی خود ملودی بسیار عجیب شود.
سعیدی: بخش آوازها خیلی عجیباند. مثلاً برخی از آنها آوازهایی هستند که دو باغبان حین کار خواندهاند.
- * یعنی این موسیقیها بر اساس آوازهای موجود ساخته شدهاند؟
عظیمینژاد: بله. نقطه اول، این آوازها بودهاند اما بعد سعی کردیم آنها را کنار بگذاریم و دنبال ساخت فضای خاصی برای آنها باشیم. بعد هم آنها تبدیل به یک اِلمان از چندین اِلمان موسیقی ما شدهاند. برخی قسمتها اصلاً کلاممحور نیستند و در واقع، آواز تبدیل به اِلمانی از رنگهای موسیقی شده که در حال رنگآمیزی آن هستیم.
- * تمام این قطعات جدید ساخته شدهاند؟
بله. همانطور که گفتم، هفت قطعه در هفت روز ساخته شد. برخی از آوازهایی که در این پروژه میشنوید را شخصاً در روستاها ضبط کردهام و بعضی از آنها هم ثبت شده و جزو مقامات هستند.
- * اساتیدی چون خالو قنبر راستگو و اسحاقی هم قرار است در این اجرا حضور داشته باشند؟
عظیمینژاد: در واقع صدای ضبط شده آنها موجود است. ما تصاویر ویژهای را هم برای بخش ویژوال در نظر گرفتهایم که احتمالاً بتوانیم در فازهای بعدی پروژه، آنها را کاملتر کنیم. قصد دارم سری بعد که خواستم صدای این افراد را ضبط کنم، این کار را به صورت تصویری انجام دهم تا بتوانم از تصاویر آنها هم استفاده کنم. حقیقتاً اینکه بخواهیم موسیقی هفت ناحیه مختلف را به نقاط مختلف دنیا ببریم و هفت استاد مسن موسیقی ایران را با خود همراه کنیم، امری نشدنی است؛ برای همین تصمیم گرفتیم یک جذابیت بصری که بتواند جغرافیا، فرهنگ و حالوهوای آن منطقه را به تصویر بکشد را هم به پروژه اضافه کنیم. در واقع با ترفند پلیبک، هم صدای آنها را داشته باشیم و هم بتوانیم فرهنگسازی کنیم تا مردم متوجه شوند که هر کس در چه منطقهای زندگی میکند و شناخت بیشتری به آن پیدا کند.
- * در صحبتهای خود گفتید که از ابتدا این پروژه را برای حضور در فستیوالهای خارجی در نظر گرفتهاید. فکر میکنم با توجه به اتفاقات سریال «پایتخت» و استقبال مردم خودمان از این نوع موسیقی، میتوان نتیجه گرفت که این موسیقی برای مردم خودمان هم جذاب است و باید نگاهی هم به داخل داشته باشیم.
بله، البته این موسیقی با موسیقی سریال «پایتخت» کاملا متفاوت است اما موسیقی مقامی، هم برای مردم خودمان جذاب است که به عقبه آنها برمیگردد و هم برای گوشهایی که با موسیقی ایرانی آشنا نیستند. اگر هم این سالها در دنیا کاری کردهایم، خیلی روی آن مانوری داده نشده و فقط در حد یک فستیوال بوده است. درست مثل همان اتفاقی که در ایران افتاده و با اجراهایی در حد یک فستیوال روبهرو شدهایم که فرمشان هم تغییری نکرده است. ما میخواهیم خودمان را با یک فضای جدید آداپته کنیم که جای کار زیادی هم دارد.
- * قطعاً موسیقی یک زبان جهانی است اما این اتفاق در موسیقی ما نیفتاده است. در سینما شاهد آن بودهایم و به گفتمان جهانی رسیدهایم اما در موسیقی این اتفاق نیفتاده است.
من معتقدم که در موسیقی حتی نسبت به کشورهای اطرافمان هم ضعیفتر هستیم. با «حکیم لودین» که صحبت میکردم، میگفت وقتی حرف از موزیسینهای ایرانی میشود، توجه خیلی خاصی به آنها نمیشود چون رقبای قویای نیستیم. البته یکی از دلایل آن این است که حداقل دویست، سیصد سال است مملکت ما ساختار سیاسی و اجتماعی و طبیعتاً فرهنگی خوبی ندارد. من یک سهتار از استاد ابوالحسن صبا دارم که یک کاسه تخت دارد و جیبی است. آن سالها نمیتوانسته ساز دستش بگیرد و برای همین آن را در جیبش حمل میکرده است. این موضوع، خودش اولین قدم برای محدود کردن است. چهقدر محدودیتهای خانوادگی داشتهایم و چهقدر اساتید ما در خفا موسیقی یاد گرفتند؟ خب اینها خیلی در ضعف ما تأثیر دارد. برای همین است که میگویم فقط کار کردن برای ما راه نجات است. آنقدر باید کار کنیم و خروجی داشته باشیم که نقاط ضعف درست شوند، خودمان را ترمیم کنیم و بتوانیم به جای درستی برسیم.
- * به عنوان صحبت پایانی، به جز پروژه «بوم و بَر» چه کارهای جدیدی در دست دارید؟ قرار است در سری جدید «پایتخت» هم حضور داشته باشید؟
بله. از اسفندماه تولید موسیقی آن آغاز میشود و احتمالاً سفرهایی به یونان، ترکیه و لبنان خواهم داشت.
- * مثل سری قبلی «پایتخت» که از موسیقی چینی استفاده کرده بودید، اینجا هم از موسیقی این کشورها استفاده خواهید کرد؟
بله، موسیقی همان ساختار نواحی را خواهد داشت و فقط شاخ و برگهای جدید به آن اضافه میشود. میخواهم موسیقی فولک این کشورها را هم به آن اضافه کنم و فعلاً دنبال این هستم که زنجیرها و پیوندهای این موسیقیها را با موسیقی خودمان پیدا کنم. اصولاً این قبیل کارها، احتیاج به تحقیق و پژوهش دارند. تولید موسیقی «پایتخت» خیلی دشوار بود و من در این پروسه، با یک استودیوی پیشرفته پرتابل سراغ نوازندهها در جایجای ایران میرفتم. تمام اینها در خانههای این نوازندهها ضبط شدهاند، به جز بخشی از موسیقیها که در استودیوهایی در مراکز استانها ضبط شد. کار خیلی سختی است و باید از ابتدا بدانید قرار است با آنچه که ضبط میکنید، چه کاری انجام دهید تا آنها را همانگونه که لازم است ضبط کنید.