«علی قمصری» این روزها با تجربهای جدید روی صحنه است: «شطرنج» که در آن از هنرهای نمایشی و دیگر هنرها نیز برای اولین بار بهره برده است؛ اگرچه خود میگوید پیش از این دو سالِ قبل در کنسرتی که در پارلمان اروپا به همراه «لوسین خاچاتوریان» به اجرای پرفورمنس پرداخته است. «شطرنج» با نگاهی فلسفی به زوال روابط عاطفی میان انسانها میپردازد و میتوان گفت مهمترین دغدغهاش تضاد میان سیاهی و سپیدی بر فاصله است. شطرنج (شطِّ رنج) نوشته احسان افشاری ترکیبی از شعر و نثر، و در تکاپوی جبر و اختیار تلاش دارد ذهن مخاطب را به چالشی ملودیک فراخواند. در این اثر نمایشی که آهنگسازی آن را علی قمصری به انجام رسانده است؛ با همآوايى بهادر صحت، هاله سيفىزاده، حسين پيرحياتى، مارال قمى اجرا میشود و سارا رسولزاده و حامد شفيعخواه نقشآفرينى خواهند کرد. گفتوگوی ما با «علی قمصری» را میخوانید:
- به نظر میرسد «شطرنج» در پروندهی کاری شما، تجربهای جدید به حساب میآید؛ این اولین بار است که ما ترکیبی از موسیقی و نمایش را در کارهایتان میبینیم، ابتدا دراینباره توضیح میدهید که این اثر چگونه شکل گرفت؟
من یکی – دو سال پیش در پارلمان اروپا اجرایی با خانمِ «لوسین خاچاتریان» – نوازندهی پیانو- داشتم که در قالبِ پرفورمنس اجرا شد. اتفاقی که میتوان آن را پرفورمنسی معناگرایانه قلمداد کرد، آن اجرا آغازی بود برای شکلگیری این ایده که میتوان اثری را روی صحنه برد که همراه با پرفورمنس ، موسیقی و نمایش و به طور کلی هنرهایی باشد که به شکل موازی میتوانند کنار هم قرار گیرند و رسانای پیامی باشند. در «شطرنج» نوشتهی بسیار جالب «احسان افشاری» که میتوان آن را همنشینی نظم و نثر دانست –ایشان در این اثر هم شعر گفته و هم نثر- برای من بسیار جذاب بود؛ وقتی این نوشته را دیدم، مطمئن شدم، این همان ایدهای است که دنبالش بودهام. در ابتدا با یک کارگردانِ بسیار نامی صحبت کردیم و کار تا جایی پیش رفت؛ اما ایشان بعد از مدتی ممنوعالکار شدند و در مرحلهی بعدی کار با یک گروه جوان؛ اما توانا پیش رفت و به این ترتیب اولین کار جدی موسیقی و نمایش من در ایران شکل گرفت.
- روی نقش آقای افشاری در این اثر تاکید دارید.
ببینید شطرنج با بده بستان و معاشرتهای من و احسان افشاری آغاز شد؛ بله! ایشان نقشِ مهم و تعیینکنندهای در شکلگیری و آغاز این کار داشت. متن و اشعار را ایشان نوشتند، موسیقی برای من است و آقایان ساسانینژاد و شفیعخواه نیز کارگردانی اثر را برعهده دارند.
- شما یک آهنگساز هستید و طبیعتا موسیقی دغدغهی اصلیتان، بنابراین لابد نمیتوان انتظارِ همنشینی برابر تئاتر با موسیقی را داشت.
نمیشود اینطور قضاوت کرد؛ چون در «شطرنج» زمانی که موسیقی اجرا میشود، نمایش همچنان حرف خود را میزند و داستان پیوستگی خود را حفظ میکند. نمیشود گفت کدام یک بر دیگری غلبه دارد؛ به نظرم میرسد اینها در هم تنیده شدهاند. ما در عین حال انیمشین و حرکت نیز داریم و من برای اولین بار روی صحنه با سازم میایستم، راه میروم و بازی هم دارم، هنرهای مختلف نمایشی در «شطرنج» با هم ادغام و تنیده شده است.
- بگذارید سوال را به شکلِ دیگری مطرح کنم؛ آهنگساز به هر حال همواره با موسیقیاش حرف خودش را بیان میکند؛ با این اوصاف چه نیازی به همراهی با هنرِ دیگری است. کاری به سبقهی طولانی این تجربیات ندارم؛ منظورم این است که شما در این باره توضیح میدهید که چه اتفاقی شما را به ضرورتِ انجامِ این کار واداشت؟
کاری که هماکنون روی صحنه است؛ خود دلیلِ این الزام را بیان میکند. ببینید «شطرنج» تنها یک اثرِ موسیقایی نیست که هنرهای دیگر به آن پیوست شده باشد. من اصولا چندان اعتقادی به کلاژهای هنری ندارم، کارهایی که کسانی سعی کردهاند تنها کلاژهایی از شاخههای مختلف هنری در آن استفاده کنند و اثری را روی صحنه ببرند که اجزا و ارکانِ آن هیچ ارتباطی با هم ندارند، «شطرنج» به این شکل نیست و دارای یک پیوستگی است که اگر شما به عنوان مخاطب آن را نگاه کنید، –صرفنظر از خوب یا بد بودنِ کار- با اثری یکدست روبهرو میشوید که نمیتوان هیچ قسمتی را از آن دیگری جدا کرد. متاسفانه ما تجربیاتی که تا امروز داشتیم یا بخش موسیقی غلبه داشته است یا بخش نمایش یا بخش حرکت و به طور کلی یکی از المانها بر دیگری پیشی گرفته است؛ اما در این کار بدون شک میگویم، جاهایی نمایش از موسیقی جلو میزند و گاهی من خودم سر تمرین تحت تاثیر قرار میگیرم و یکی از دلایلِ این طراز بودن و اعتدال، این است که داستانی داریم که از ابتدا تا انتها به هم ربط دارد و چیزی را کلاژ نکردیم. از آثار گذشتهام استفاده نکردهام، قطعهای از شاعری را بیربط نیاوردهام و این پیوستگی باعث شده است که ما تکلیف خودمان را در اجرا بدانیم؛ اگر این اتفاق نمیافتاد من حاضر نبودم کار کلاژ انجام دهم، چون هر اثر مسوؤلیتِ بزرگی برای آهنگساز و کارگردان ایجاد میکند.
- شطرنج تا اینجای کار برای خودتان چطور بوده است؟
شطرنج برای من یک اتفاقِ استثنایی بوده است، اگر اجرایم در پارلمان اروپا را به همراهِ آن خانم پیانیست نادیده بگیرم، این اثر برای من تجربهای تازه است که مرا با دنیای دیگری – نمایش- آشنا کرد. از آن طرف آشنایی با «احسان افشاری» یک اتفاق عجیب و شگفتانگیز بود. در کنار این داستانها آنچه برای من اصل است و این تجربه را برای من جالب تر میکند این است که «شطرنج» کاملا از یک سری مفاهیم فلسفی، اجتماعی و سیاسی حرف میزند و به شدت پیامی جدی دارد و میتواند اندوختهای به مخاطبِ خود – از هر جنسی- بدهد. در کنار آن، این اثر بسیار دراماتیک است. شما در آن با حالتهایی از اوج احساس، هیجانِ حماسه، خشم و دیگر حسها را تجربه میکنید. کار دراماتیک است و در عین حال جدی و این مساله یک تضاد پویا در آن ایجاد میکند.
- شطرنج، شطِ رنج هم نوشته شد. به نظر میرسد به بازی با اسمها علاقه دارید؛ مثل درصط.
داستانِ شطرنج با «درصط» متفاوت است. این اثر با یک شکاف معنایی آغاز میشود و در آخر به یک پیوستگی و وحدت میرسد و بر همین اساس این اتفاق رخ داد.
- دربارهی شطرنج نکتهای ناگفته نمانده است.
نه! ما حرفهایمان را روی صحنه میزنیم. (خنده)
- آقای قمصری به نظر میرسد شما در فعالیتهای حرفهایتان یک روند معکوس در همکاری با خوانندگان داشتهاید؛ آثار اولیهتان با خوانندگانی چون همایون شجریان، علیرضا قربانی و محمد معتمدی همراه بود و در این سالها بیشتر با صداهای جدید و ناشناخته کار کردهاید. چرا؟
در همه جای دنیا یکی از رسالتهای آهنگسازان است که نهتنها خوانندگان جدید را معرفی کند که نوازندههای جدید را نیز به دنیای موسیقی معرفی و به سهمِ خود از آنان حمایت کنند. ما هماکنون خوانندگانی داریم که نیاز به معرفی ندارند؛ اما من گاهی صدایی شنیدهام که فکر کردم بسیار خوب است و باید معرفی شود. به هر حال این اتفاقات بسیار طبیعی است و اینطور نیست که همیشه آهنگسازان مطرح به سراغِ خوانندگانِ مطرح بروند، همانطور که کارگردانانِ شناخته شده نیز همیشه با بازیگرانِ نامی کار نمیکنند. به طور کلی من به هنر دور از اسمسالاری و چهرهسالاری نگاه میکنم و به آن دیدی کیفی دارم؛ اگر جایی کیفیت کارهایم با خوانندهای نامآشنا بهتر شود چه بهتر؛ اما گاهی یک صدای جدید و ناشناخته این کیفیت را بیشتر تامین میکند؛ ببینید من اصولا چندان به این مرزبندیها اعتقادی ندارم، اینکه چه کسی دیگری را بالا میبرد اصلا مهم نیست؛ مهم این است که کار نتیجهبخش باشد و حالا فکر میکنم ثابت کردهام که این مسلک نهتنها میتواند موفق باشد میتواند راه درستی باشد و از آن مهمتر اینکه راهی اخلاقی باشد و از آن طرف میتواند یک تعادلِ درست ایجاد کند؛ اینکه ما چند خوانندهی معروف داشته باشیم و همه تنها به کار کردن با آنها فکر کنند، باعث نابودی موسیقیمان میشود؛ چون هم آن خوانندگان دیگر نیازی به تلاش و کوشش در خودشان نمیبیننند و فکر میکنند، پادشاهانی هستند که فقط باید دستور دهند و به آنان اقتدا شود؛ اما اگر ما معنا و مفهوم را در نظر بگیریم، میتوانیم به راههای دیگر هم فکر کنیم. در سینما هم وضعیت به همین صورت است؛ برای مثال مهم نیست در آثار آقای کیارستمی،چه کسی بازی کرده است؛ ایشان در جاهایی از حضورِ نابازیگر بهره گرفته است.
- یعنی یک جور مبارزهی مدنیِ علی قمصری برای روندِ موجود.
نه! اسمش را مبارزه مدنی نمیگذارم؟ چرا من باید با کارم مبارزه کنم، حتی از نوع مدنیاش؟ این بیشتر یک جور تلاش برای اصلاح و قدم برداشتن در راه اخلاقی است. من نقطهی مقابلی ندارم؛ منظورم این نیست که حریفی ندارم، منظورم این است که دشمنی ندارم که با او مبارزهای کنم. نه با خوانندهها دشمن هستمن و نه معتقدم کسی کارِ اشتباهی انجام داده است؛ اما من کاری انجام میدهم که میدانم اخلاقمداری در آن وجود دارد و هنر محض است و جنبههای تبلیغاتی اضافه ندارد و میتوانم از آن دفاع کنم.
- اما حمایت از خوانندگان زن را سالهاست که در برنامهتان دارید؟
خانم «مهرعلیزاده» مادر یکی از دوستانم بودند و من همیشه میدیدم ایشان چقدر بغضها در سینهشان پنهان دارد، به همین خاطر فکر کردم باید در این زمینه تاثیرگذار باشم و شجاع؛ اگر تریبونی در اختیار دارم به بهترین شکل از آن استفاده کنم و محافظه کار نباشم که دو نت برای خوانندهی مرد بیشتر بنویسم. البته من به صدای خوانندگانِ زن علاقهی بسیاری دارم و این کارم تنها به خاطرِ انجام حمایت نیست.
- اگر قرار باشد بدون قید و شرط با خوانندهای کار کنید، چه کسی خواهد بود؟
حتما با تمام خوانندگانی که تاکنون کار کردهام، صدایشان را دوست داشتهام؛ اما از میانِ خوانندگان نسل جوان صدای بهادر صحت را بسیار دوست دارم و فکر میکنم اگر قرار باشد همایون شجریان جدید متولد شود حتما بهادر صحت خواهد بود.
- آقای قمصری این روزها در موسیقیتان محافظهکارتر از گذشته نشدهاید؟
اتفاقا خیلیها بر این اعتقاد هستند که تجربیاتِ کنونیام بسیار دیوانهوار است. در تارنوازی به خصوص در چند وقت اخیر کارهایی کرده و سعی کردهام دیوارها را بشکنم, علاوه بر آن در آهنگسازی کاملا بر چیزهایی که دوست دارم مثل سازبندیهای کوچک و تلفیق سازهایی که در نگاه اول به نظر دیوانگی میآید متمرکز شدهام. مثلا دو هورن، کنار کمانچه و تار آمده است، خیلیها میگویند چرا دو هورن؟ چون این ساز میتواند ارکستر بزرگ را جواب دهد. در استفاده از سازهای کوبهای نیز به شکلِ دیگری تجربه میکنم. به هر حال ما یک تیم هستیم که با هم حرکت میکنیم و پیش میرویم و به هم یاد میدهیم .
- شاید منظورم استفاده از سازی مثل گیتار است.
منتظر این سوال بودم؛ شما دنبال المان فیزیکی هستید؛ هر چند گیتار در کار سال گذشتهی من بود. هنجارشکنیها در المان فیزیکی خلاصه نمیشود؛ همه چیز در صوت و اکوردها، حرکات ملودیک، بافت موسیقی، تضادها، سکوت بیشتر و کمتر و هزاران تکنیکِ دیگر است.
- شما از امضا کنندگان نامهی آقای ترابی بودید، دلیل حمایتتان را از ایشان میگویید؟
ببینید من در تمام دولتها -این دولت و دولت قبل و دولتِ قبلتر- برای دریافت مجوز آلبومم ۶ ماه معطل میمانم، این یعنی اینکه دنبال این مساله نیستم که از کسی حمایت کورکورانه کنم؛ در عین حال خیلی دوستان هنوز مشغول ضبط اثرشان هستند و مجوزشان را میگیرند که نمیخواهم وارد آن شوم؛ اما داستان آن نامه این بود که عدهای از اهالی سرشناس موسیقی برای دشمنی با آقای ترابی نامهای نوشتند و ما این نامه را صرفا برای خنثیکردن آن نوشتیم که طیف وسیعی از جامعهی موسیقی هم از آن حمایت کردند. آن نامهی اولیه اشتباه بود و میخواستیم متذکر شویم، کسی فکر نکند که چون شهرتش بالاست، میتواند تعیینکنندهی یک سمت باشد.
- چرا منتقدان به دعوت آقای فخرالدینی پاسخ ندادند؟
اول اینکه اطلاعرسانی درستی انجام نشده بود؛ ضمن اینکه ما نامهای را نوشته و یکی از دوستان به نمایندگی از ما قرائت کرد.