«نیما عظیمینژاد» یکی از موزیسینهای تحصیلکرده و قدیمی است که طی سالهای اخیر فعالیتهای گزیده و مختصری در بخشهای مختلف داشته است. اما طی هفتههای اخیر سریال «عمودیها» با موسیقی او از تلویزیون پخش میشد. همچنین نیما عظیمینژاد چندی پیش بابت آهنگسازی برای فیلم سینمایی «زندگیِ بدون زندگی» در فستیوال فیلم توکیو به همراه عوامل این پروژه شرکت کرد. این فیلم به روایت زندگی یک خواننده و نوازنده سهتار میپردازد که پدرش درگیر بیماری سرطان است. از سوی دیگر این روزها که بحث ساخت موسیقی برای تیم ملی فوتبال داغ است یکی از موارد گپ ما با نیما عظیمینژاد هم همین موضوع بود. چون اگر به خاطر داشته باشید در جام جهانی ۲۰۱۴ و شب بازی ایران و آرژانتین قطعه «یوزپلنگان» با صدا و موسیقی او از تلویزیون پخش شد. این اثر در آن زمان به دلیل نوع ترانه و تلفیق موسیقی ایرانی با فضای مدرن مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
اولین گفتگوی مفصل ما با نیما عظیمینژاد درباره آهنگسازیهایش در حوزه فیلم و سریال و همچنین موسیقی برای تیم ملی را در ادامه میخوانید:
- *چندی پیش شما مهمان جشنواره بین الملی فیلم توکیو با فیلم «زندگی بدون زندگی» بودید. بگذارید با این فیلم شروع کنیم که چه شد با این پروژه همکاری کردید.
من حدوداً بیست سالی است که مشغول فعالیت آهنگسازی هستم. فعالیتهای من به دو بخش تقسیم میشود . بخش اول شامل آهنگسازی برای تئاتر، تله فیلم، سریال تلویزیونی و ویدئوهای هنری و… است که ارائه شده است. ولی بخش دوم، فعالیتهای شخصی من است که هنوز جایی ارائه نشده بود. آقای «کاوه معینفر» از دوستان خوبم که به عقیده من یکی از آیندگان سینمای ایران هستند به قطعات شخصی من که در محافل خصوصی با ساز سهتار اجرا میکردم محبت و توجه خاصی نشان میدادند. این علاقه، بخشی از خمیرمایه داستان فیلمشان شد و یکی از شخصیتهای اصلی فیلمنامه یک آهنگساز و نوازنده سهتار است. بعدها در طرح فیلمنامه تغییراتی به وجود آمد که بر گرفته از تجربه شخصی خود کارگردان هم بود.
- *پس میتوان گفت این فیلمنامه بر اساس داستانی واقعی بوده است؟ چون گویا یک بخش از شخصیت شما و یک بخش هم از شخصیت خود کارگردان برگرفته شده است.
تقریباً همینطور است. پدر مرحوم کاوه معینفر هم متأسفانه بیماری سرطان داشتند و پزشکان شش ماه زندگی را تنها فرصت باقی مانده برای پدر ایشان اعلام کردند و همینطور هم شد. مجموعه این تجربیات و البته خلاقیت قصهپردازی کاوه تبدیل به فیلمنامه زندگی بدون زندگی شد. عنوان این فیلم هم به معنای زندگی بدون طراوت است.
- *فکر کنم فیلم موزیکال است.
به نوعی بله .
- *فضای موسیقی این کار چگونه شکل گرفته است؟
این قطعات طی تجربیات واقعی زندگی من ساخته شده است. مثلا دو قطعه «مرا می بینی» و «رقص ملنگ» را در تب و تاب آشنایی با همسرم و برای ایشان ساختم. مابقی قطعات هم با حس و حالی واقعی ساخته شده است.
در نهایت هم در انتهای فیلم قطعه پایانی را میشنویم که سهتار آن به صورت بداهه در هنگام دیدن تصاویر فیلم ضبط شده است. بقیه سازها از جمله «شمشال» که یک ساز کردی است هم بعداً اضافه شد.
- *قطعاتی که در فیلم اجرا میشود را ضبط نکردید؟
در ابتدا قطعات را برای استفاده در فیلم ضبط کردم ولی در پیشتولید به دلیل مسئولیتی که روی دوش موسیقی بود و اهمیت باورپذیری اجراها به این نتیجه رسیدیم که بهتر است کسی را پیدا کنیم تا بتواند آنها را زنده اجرا کند.
- *کل فیلم فقط همین چهار قطعه را برای اجرای موسیقی زنده دارد؟
۴ قطعه موسیقی ایرانی و البته اینکه گروه موسیقی راک «زیگ» دو قطعه موسیقی را به صورت موسیقی خیابانی اجرا میکنند که آهنگسازی آن مربوط به خودشان است.
- *با توجه به شخصی بودن فرم نوازندگی شما چگونه توانستید بازیگر این فیلم را پیدا کنید که هم سهتار بزند و هم آواز بخواند و هم بازیگر باشد؟!
وقتی تصمیم بر این شد که اجراها را به صورت زنده ضبط کنیم، بزرگترین ترس من شکل گرفت. به دلیل محدودیت زمانی امکان تمرین طولانی مدت وجود نداشت و من بعید میدانستم بتوانیم کسی را پیدا کنیم که در زمان کوتاه بتواند از پس نوازندگی این قطعات بر بیاید و علاوه بر آن، آواز تاثیرگذاری هم بخواند! و صد البته انتظارات کارگردان را هم به عنوان یک بازیگر برآورده سازد. باور کنید هر کدام از این موارد نیاز به تخصص و تجربه خودش را دارد.
خوشبختانه این شانس را داشتیم که آقای امیر وزّان را پیدا کردیم. ایشان جوانی بسیار مستعد هستند که توانستند از پس هر سه این موارد به خوبی بیایند. بسیار از ایشان بابت همراهی که داشتند سپاسگزارم.
- *تخصص ایشان موسیقی است؟
بله ایشان مدرک کارشناسی نوازندگی ایرانی از دانشگاه سراسری دارند که علاوه بر آن تجربیاتی هم در بازیگری داشته اند.
- *در چه فستیوالهایی این فیلم نمایش داده شده و اینکه چه بازخوردهایی نسبت به موسیقی گرفتید؟
این فیلم تا کنون در جشنوارههای فیلم توکیو، کن مدیترانهای فرانسه (برنده دیپلم افتخار بهترین فیلم)، مدف ایتالیا، جشنواره فیلمهای مستقل کانادا، فیلم اولیهای نیویورک و جشنواره فیلم مستقل کپنهاگ پذیرفته شده است که هم اکنون در کپنهاگ نامزد جایزه بهترین فیلم است و با ۶ فیلم دیگر رقابت میکند..
ما در فستیوال بینالمللی فیلم توکیو شرکت کردیم و به مدت ۱۰ روز مهمان فستیوال بودیم. در هر سه مرتبه نمایش فیلم سالن کاملاً پر بود و ارتباط مردم ژاپن که در فرهنگ متفاوتی رشد کرده اند با این فیلم و همچنین موسیقی این فیلم حیرت انگیز بود. نکته جالب فستیوال توکیو این بود که آنها کلاً نگاه متفاوتی به برگزاری اینگونه مراسمها نسبت به ما دارند و گاهی نوع نگاهشان متضاد هم هست. به طور مثال ۲ ردیف اول صندلیهای سالن اختتامیه فستیوال که در ایران برای اشخاص مهم دولتی و غیر دولتی در نظر گرفته میشود، مختص به عکاسان بود. پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! به خاطر دارم خانمی از طرف جشنواره تئاتر فجر با من تماس گرفتند و گفتند شما جایزه اول موسیقی را برای آهنگسازی تئاتر «یک زن یک مرد» به کارگردانی خانم آزیتا حاجیان بردهاید و لطفاً در اختتامیه حضور داشته باشید. وقتی به تالار وحدت رفتم آقای «محمدرضا شریفینیا» به من گفتند کارت مخصوصی برای شما در نظر گرفته شده که نزد دبیر جشنواره است. زمانی که نزد دبیر جشنواره رفتم و موضوع را مطرح کردم و ایشان بدون اینکه حرفی بزنند و انگار که اصلاً صدای مرا نشنیده اند، رفتند. نهایتاً هم گفتند که در بالکن بنشین. در جشنوارههای داخلی حتی به انتخابهای خودشان هم احترام نمیگذارند و نهایتاً هم جایزه را به من ندادند! اما در توکیو طی آن۱۰ روز، چنان با احترام در قالب یک برنامهریزی دقیق با ما بر خورد کردند که مقایسه آن با فرهنگ برگزاری جشنوارههای خودمان، تأسفبار است.
- *یکی دیگر از کارهایی که چندی پیش روی آنتن شبکه سوم سیما داشتید مربوط به سریال طنز «عمودیها» بود و خودم تعجب کردم که موسیقی این فیلم در ژانر طنز را ساختید.
نکته اولی که شاید خیلی از عزیزان به آن آگاهی نداشته باشند این است که هر آهنگسازی توانایی ساخت موسیقی فیلم را ندارد. ساختن ملودیهای زیبا دلیلی بر درک موسیقی فیلم نیست. نکته دوم انطباقپذیری است که لازمه آهنگسازی فیلم است. به طور مثال شما هیچ وقت نمیتوانید تصور کنید که در ایران، تلفیق کار یک استاد موسیقی سنتی را با یک خواننده پاپ بشنوید! اما در قصه، این کار کاملاً شدنی است. مثل ترکیب آقای اردوان کامکار و آقای محسن چاوشی که در فیلم «سنتوری» رخ داد. من کارهای متفاوت را دوست دارم و حتی یکی از علاقههایم کار برای کودکان است که تجربیاتی هم در این زمینه داشتهام و به داوری خانم مرضیه برومند، جایزه آهنگسازی کودک را هم بردهام. در کل اینکه چرا آهنگسازی برای کار طنز را قبول کردهام به این روحیه ام بر می گردد که دوست دارم تجربههای متفاوتی داشته باشم.
- *جالب است که برخی فکر میکردند موسیقی این سریال ساخته برادرتان آریا عظیمینژاد است!
آریا برادر عزیز و دوستداشتنی من است که هنوز خیلیها این را نمیدانند. مثلاً همسایههای برادرم ، بابت موسیقی سریال عمودیها به او تبریک میگفتند! (خنده) حتی در سایت «موسیقی ما» هم بابت قطعه «یوزپلنگان» اسم آریا را نوشته بودند که بعداً اصلاح شد! مسلماً من خیلی چیزها از آریا یاد گرفتم که بخشی از این آموزشها را او با لطف و محبتش انجام داده و البته بخشی هم به میلش نبوده است! (خنده) مثلاً بچه که بودیم به من سهتار یاد نمی داد و من مجبور شدم در چند مورد به زور متوسل شوم!(خنده)
زمانی هم که خبر پذیرش فیلم زندگی بدون زندگی در فستیوال توکیو منتشر شد آریا به شوخی گفت تو برو دور دنیا افتخار کسب کن چون میدانی که به اسم من تمام میشود!(خنده) جدا از شوخی فکر میکنم آریا یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آهنگسازان برای تصویر بوده است. آهنگسازى بسيار خوش سليقه و جريانساز و البته بسیار دوست داشتنی و قابل احترام در بين اهالي هنر که فوقالعاده سختکوش و مسئولیتپذیر است. امیدوارم من هم بتوانم ویژگیهای فردیاش را در درون خودم رشد بدهم.
- *چه همکاریهایی با هم داشتید؟
ما همکاریهای زیادی با هم داشتیم. از ناظر ضبطی برای کارهای تلویزیونی و سینمایی گرفته تا نوازندگی و کارهای دیگر که انجام دادهایم. در سریال پایتخت ۴ هم به عنوان دستیار آهنگساز فعالیت داشتم که این همکاری در پایتخت ۵ هم ادامه دارد.
- *این روزها بحث ساخت موسیقی برای تیم ملی فوتبال در جام جهانی ۲۰۱۸ داغ است و خیلیها قطعه یوزپلنگان که در جام جهانی ۲۰۱۴ ساخته بودید و شب بازی ایران و آرژانتین پخش شد را به یاد دارند. این اثر چگونه شکل گرفت؟
ریشه این داستان به بیست سالگی من برمیگردد. آن زمان به همراه خانم آزیتا حاجیان یک گروه تئاتر داشتیم. یک شب بعد از اجرا در حین بازگشت به خانه تصمیم گرفتم برای تیم ملی فوتبال موسیقی بسازم و تمهایی را در ذهن خودم چیدم. زمان جلو میرفت و بعد از هر جام جهانی با خودم می گفتم دیدی امسال هم نساختی! تا اینکه نزدیک به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل شدیم. سریالی به نام طلا در مس به کارگردانی آقای «علیرضا نجفزاده» را به مراحل انتهایی رسانده بودم و قرارداد جدیدی هم بسته بودم که ناگهان احساس کردم الان زمانش رسیده است! شاید باورتان نشود، با تهیه کننده تماس گرفتم تا قرار داد جدیدم را کنسل کنم که ایشان با بزرگواری به من زمان دادند و مشغول به ساخت قطعه یوزپلنگان شدم. در ادامه هم آقای کاوه معین فر به دلیل محبتی که نسبت به این اثر داشتند با من همراه شدند و تصاویری زیبا با معماری چند لایه برای موسیقی یوزپلنگان طراحی کردند. صحنه تلفیق اذان موذنزاده با تصویر سجده شکر فوتبالیستها، هدیه خلاقانه کاوه عزیز است که اشک را از چشمان من سرازیر کرد. همچنین مدیون آقای علیرضا ملا حسینی از نوازندههای خوب پرکاشن بابت نوازندگی قدرتمندشان هستم. نهایتاً موزیکویدئوی یوزپلنگان کاملاً دلی و بدون هیچ امکانات یا چشم داشتی با لطف دوستان ساخته شد.
- *آن اثر برایتان بازده مالی نداشت؟
خیر. بابت پخش یوزپلنگان پولی به من ندادند. این اثر در زمان بازیهای والیبال هم پخش شد.
- *پیشنهادی برای ساخت قطعه امسال تیم ملی نداشتید؟
خیر.
- *چطور آن زمان موفق شدید موسیقی یوزپلنگان را در آن رقابت فشرده در یکی از مهمترین رویدادهای ورزشی ایران پخش کنید؟
آن زمان فدراسیون فوتبال از «احسان خواجهامیری» حمایت میکرد و حمایت آقای عادل فردوسیپور هم از «سیروان خسروی» بود. من هم فعالیت مستقل داشتم که آقای حسین آقا زمانی مدیر ورزش شبکه ۳ که من برای ایشان احترام بسیاری قائل هستم، بعد از شنیدن موسیقی یوزپلنگان به حمایت از من برخاستند. جا دارد از آقای مهدی مینایی که آن زمان از مدیران پخش شبکه پویا بودند، بابت راهنمایی درستشان و هدایت من به سوی آقای حسین آقا زمانی تشکر کنم. البته در این راه بیتوجهیهای زیادی دیدم ولی من ترجیح می دهم درباره آن صحبت نکنم. «آری آری، جان خود در تیر کرد آرش» این هم تمام توان ما بود. روزی که برای من پیام آمد که کار شما در کف خیابانهای آذربایجان میچرخد ما مزد تلاشمان را گرفتیم و این برای ما ارزشمند بود.
- *جالب است که آن کار در شب باخت تیم ملی پخش شد اما مردم آنچنان ناراحت نبودند.
بازی بچهها در برابر آرژانتین فوقالعاده بود. من عاشق مارادونا هستم و تمام عمرم آرژانتینی بودم و نکته جالب آن بازی این بود که فهمیدم ایرانی هستم نه آرژانتینی!(خنده) موزیک ویدیوی یوزپلنگان در یکی از تاریخیترین لحظات ورزش ایران پخش شد و به همین دلیل مورد توجه قرار گرفت. آقای حسینی، معاون محترم شورای موسیقی تلویزیون، به من گفتند:«اگر ایران مساوی کرده بود و تصویر تو هم در ویدئو وجود داشت، تبدیل به قهرمان ملی میشدی!»
- *درباره احسان خواجهامیری و سیروان خسروی برای جام جهانی ۲۰۱۴ چه نظری داشتید؟
قطعات احسان خواجهامیری و سیروان خسروی برای جام جهانی ۲۰۱۴ را دوست داشتم، مخصوصاً تنظیم بهروز صفاریان تر و تمیز بود اما مسلماً آن کارها را من نمیساختم. آنها کارشان را بلد هستند ولی باید ببینید که یک کار تا چه عمقی شما را تحت تاثیر قرار می دهد. وقتی در یوزپلنگان آن سهتار بیات ترک یا صدای اذان موذنزاده به میان میآید، چه اتفاقی رخ میدهد؟ زمانی که نواهای محلی از کرد و ترک و سیستانی و… به گوش میرسد، چه تأثیری بر ذهن مخاطب می گذارد؟ اینها همه دغدغههای من بوده است. خدا را شاکرم که تا حدودی هم موفق بودهام.
- *امسال گفته شده که ارکستر سمفونیک یک کار برای تیم ملی خواهد ساخت و شما گفتید که فوتبال یک مقوله پاپیولار است و جای کار جدی ندارد. در این زمینه نظرتان چیست؟
با ساختن موسیقی برای تیم ملی در جام جهانی توسط ارکستر سمفونیک کاملا مخالفم. چون برای فوتبال باید موسیقی ترکیبی ساخته شود. ارکستر سمفونیک هم میتواند در این ترکیب همراهی کند ولی نه به صورت مستقل.
- *کلا کیفیت موسیقی ورزشی را چگونه ارزیابی می کنید ؟
اگر خودمان را با خودمان مقایسه کنیم شرایط بهتر شده است ولی اگر با دنیا مقایسه کنیم هنوز خیلی جای کار داریم. برای من همیشه این دغدغه بوده که چرا ما به عنوان یک ایرانی سالها است از داشتن موسیقی خوب برای ورزش محروم هستیم و از آن سو یک خواننده آنور آبی کاری را میخواند که در ذهن مخاطب ایرانی جذابتر از آثار تولید داخل است. در کل من فکر میکنم نگاه آهنگسازان ما نسبت به قطعاتی که برای تیم ملی ساخته میشود خیلی صحیح نیست. البته نگاه ممیزی سازمانهای دولتی هم تاثیرگذار است. هیچ وقت نباید انتظار داشته باشید که موسیقیای بسیار جدی برای فوتبال ساخته شود، چون این ورزش، پاپیولار است. از طرفی نباید آنقدر شوخی گرفته شود که به یک موسیقی سطحی و مصرفی تبدیل شود و در کنار شناخت صحیح به همه این موارد قریحه هم لازم است. به هر حال امیدوارم نگاه مدیران محترم کشورمان نسبت به جامعه و نیازهای واقعی مردم عمیقتر شود تا شرایط کار را برای جوانهای با استعداد را فراهم کنند.
- *نظرتان درباره نظر سنجی موسیقی ما مربوط به قطعات جام جهانی چه بود؟
فکر میکنم آرای مردم در انتخاب قطعات این نظر سنجی بر اساس لطف و محبتشان و همچنین تعصبشان به خواننده محبوبشان بوده است، نه نسبت به ویژگی های اثری که ارائه شده است. همچنین شاید بهتر باشد نظر سنجی با قضاوت متخصصان ، در کنار نگاه مردمی هم قرار بگیرد.
- *در بخشی از صحبتها گفتید که طرفدار فوتبال آرژانتین بودید ولی آیا فوتبال ایران را دنبال نمیکردید؟
باورتان میشود که «کارلوش کیروش» من را دوباره به فوتبال علاقهمند کرده است؟ سالها بود که دلم نمیخواست اسم فوتبال بیاید چون همیشه پای تلویزیون مینشستیم و با ناراحتی بلند میشدیم یا شانسی استرالیا را میبردیم. اما برای اولینبار در تاریخ است که یک تیم واقعی فوتبال داریم و ممکن است ببازیم اما درست بازی میکنیم. حقیقتاً قدردان کسی هستم که کارلوس کیروش را به ایران آورده و برای نگه داشتنش تلاش میکند.
- *و کلام آخر؟
هنر نیاز به دلسوزی دارد؛ چه دلسوزیهای دولتی چه شخصی. راهاندازی سایت «موسیقی ما» به من و البته همه همکارانم انگیزه بیشتری برای کارکردن داده است و خدا را شکر که توانسته در کنار همه سختیهایی که ندیده میدانم داشتهاید، اعتباری در بین مردم و اهالی هنر کسب کنید که فوقالعاده ارزشمند است. من به سهم خودم از زحمات آقای منبتی و همکاران دلسوز «موسیقی ما» سپاسگزارم.