خوش آمدید - امروز : جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
خانه » آموزش موسیقی » آشنایی با موسیقی » بهترین‌ موسیقی‌ فیلم‌ آن‌ است‌ که‌ شنیده‌ نشود
بهترین‌ موسیقی‌ فیلم‌ آن‌ است‌ که‌ شنیده‌ نشود

بهترین‌ موسیقی‌ فیلم‌ آن‌ است‌ که‌ شنیده‌ نشود

گاه‌ دیدن‌ فیلم‌های‌ حماسی‌ یا حادثه‌یی‌ آنان‌ را به‌ هیجان‌ می‌اندازد و گاهی‌ عشق‌ پسر و دختر جوان‌ برایشان‌ جذاب‌ است‌. آنها با حركت‌ داستانی‌ فیلم‌، شاد می‌شوند و گریه‌ می‌كنند. سالن‌ تاریك‌ است‌ و تصاویر متحرك‌ برای‌ بیشترشان‌ به‌ منزله‌ سرگرمی‌ است‌. با روی‌ پرده‌ آمدن‌ فیلم‌های‌ صدادار بعد از فیلم‌های‌ صامت‌ این‌ امر میسر شد كه‌ موسیقی‌ هم‌ به‌ عنوان‌ نوعی‌ خاص‌ ازهنر، در هنر هشتم‌ مورد استفاده‌ قرارگیرد: هنر در دل‌ هنر. فیلم‌ صامت‌ از ابتدا تا انتها با موسیقی‌ همراه‌ بود،اما برای‌ آهنگسازان‌ زیاد الهام‌بخش‌ نبود. دلیل‌ آن‌ هم‌ در این‌ بود كه‌ در آن‌ دوران‌ كمتر سینمایی‌ وجود داشت‌ كه‌ دسته‌ اركستر آكادمیك‌ در آن‌ به‌ فعالیت‌ بپردازند و در نتیجه‌ موسیقی‌ اجرا شده‌ در مدت‌ كوتاهی‌ می‌ توانست‌ به‌ نمایش‌ گذاشته‌ شود. البته‌ در سال‌های‌ آخر حاكمیت‌ فیلم‌ صامت‌ برای‌ یكسری‌ از مهمترین‌ آثار و فیلم‌های‌ خاص‌ و مهم‌، موسیقی‌ جدی‌ می‌ساختند ولی‌ چون‌ این‌ موسیقی‌ همراه‌ با فیلم‌ صامت‌ بود باید طوری‌ نواخته‌ می‌شد كه‌ در مواقع‌ لزوم‌ كه‌ فیلم‌ با فقدان‌ صدا مواجه‌ بود با آن‌ همراه‌ باشد، پس‌ كمابیش‌ به‌ نوعی‌ موسیقی‌ برنامه‌یی‌ تبدیل‌ می‌شد. چنین‌ شد كه‌ وقتی‌ صحنه‌ هایی‌ مثل‌ خروش‌ دریا، ماشین‌آلات‌ در حال‌ كار، غریدن‌ آسمان‌ در جریان‌ بود نوازندگان‌ مجبور بودند كه‌ صداهای‌ طبیعی‌ درون‌ فیلم‌ را به‌ كمك‌ سازشان‌ تقلید و تولید كنند كه‌ هم‌ به‌ حركت‌ فیلم‌ بخورد و هم‌ سكوت‌ جبران‌ شود.
پس‌ در آن‌ زمان‌ موسیقی‌ بیشتر به‌ عنوان‌ همراه‌كننده‌ فیلم‌ استفاده‌ می‌شد و قدرت‌ هنری‌ را از آن‌ گرفته‌ بود تا اینكه‌ فیلم‌ «صدادار» ایجاد شد. این‌ نوع‌ فیلم‌ برخلاف‌ فیلم‌ صامت‌ مثل‌ یك‌ صفحه‌ گرامافون‌ اجرای‌ یك‌ قطعه‌ موسیقی‌ كامل‌ را داشت‌ و مجبور به‌ بدل‌سازی‌ اصوات‌ طبیعی‌ نبود. تمام‌ صداها به‌ صورت‌ جدا در فیلم‌ ضبط‌ می‌شد و موسیقی‌ دیگر نیاز به‌ تقلید از هیچ‌ صدایی‌ را نداشت‌ و می‌توانست‌ به‌ صورت‌ ناب‌ باقی‌ بماند. هنوز در آن‌ اوایل‌ این‌ هنر به‌ عنوان‌ عاملی‌ جنبی‌ در ارایه‌ یك‌ فیلم‌ به‌ شمار می‌رفت‌.باز در موقعی‌ كه‌ تازه‌ فیلم‌ صدادار ایجاد شده‌ بود آهنگساز فیلم‌ مجبور بود كه‌ موسیقی‌اش‌ را با توجه‌ به‌ صداهای‌ طبیعی‌ كه‌ با ضبط‌ صوت‌، ضبط‌ می‌شد و در فیلم‌ گذاشته‌ می‌شد، بسازد تا موسیقی‌ فیلم‌ و صداهای‌ طبیعی‌ در كنار هم‌ به‌ صورت‌ یكپارچه‌ درآیند.
با پیشرفت‌ سینما، در موسیقی‌ فیلم‌ هم‌ تحولاتی‌ ایجاد شد. موسیقی‌ به‌ موازات‌ فیلم‌ پیشرفت‌ كرد. طوری‌ كه‌ بازتاب‌ تصویری‌ وجود انسان‌ و بیان‌ احساساتش‌ در موسیقی‌ به‌ موازات‌ هم‌ جریان‌ یابد. آهنگساز باید قادر باشد در مواقع‌ لزوم‌ ساكت‌ بماند چون‌ سكوت‌ در این‌ نوع‌ فیلم‌ها یك‌ عامل‌ مهم‌ بیان‌ است‌ و گاه‌ می‌ توان‌ آن‌ را به‌ حبس‌شدن‌ نفس‌ در سینه‌ به‌ هنگام‌ اوج‌گرفتن‌ هیجان‌ و احساسات‌ تشبیه‌ كرد. البته‌ امروز برای‌ این‌ نمونه‌ از صحنه‌ها هم‌ آهنگسازان‌ اندیشمند از ترفندهای‌ زیادی‌ برای‌ انتقال‌ حس‌ فیلم‌ اقدام‌ می‌كنند. آنها معتقد هستند كه‌ در اغلب‌ موارد دقیقا این‌ موسیقی‌ است‌ كه‌ می‌تواند عمق‌ سكوت‌ را برساند و دلیلی‌ ندارد كه‌ سكوت‌ در فقدان‌ صدا باشد كه‌ این‌ مساله‌ در ذهن‌ تماشاگران‌ جنبه‌یی‌ منفی‌ از سكوت‌ را ایجاد می‌كند. مثلا در فیلمی‌ با دو نفر برخورد می‌كنیم‌ كه‌ روبروی‌ هم‌ ایستاده‌اند و به‌ دلایل‌ خاص‌ سكوت‌ كرده‌اند. صورت‌ دوپرسوناژ اصلی‌ در این‌ صحنه‌ علامتی‌ از ساكت‌بودن‌ آنان‌ است‌، سخنی‌ نمی‌گویند و به‌ هم‌ خیره‌ شده‌اند. فضای‌ اطراف‌ هم‌ در سكوت‌ فرورفته‌ است‌، این‌ تنها موسیقی‌ است‌ كه‌ می‌تواند حس‌ دراماتیك‌ فیلم‌ را افزایش‌ دهد. خاموشی‌ صحنه‌ باعث‌ می‌شود كه‌ صحنه‌ به‌ حالت‌ تهی‌ درآید و برای‌ تماشاگر تحمل‌ناپذیر شود.با تمامی‌ این‌ اوصاف‌ موسیقی‌ فیلم‌ نباید به‌ دنبال‌ فیلم‌ باشد و احساس‌ وابستگی‌ به‌ آن‌ كند. در دوران‌ رشد و آغازین‌ فیلم‌های‌ ناطق‌، موسیقی‌ یكسره‌ با فیلم‌ نواخته‌ می‌شد و كمتر پیش‌ می‌آمد كه‌ صحنه‌یی‌ با موسیقی‌ همراه‌ نشود. از این‌ روش‌ به‌ عنوان‌ پس‌زمینه‌ صوتی‌ فیلم‌ استفاده‌ می‌كنند. موسیقی‌ فیلم‌ و نقش‌ دراماتیك‌ و سازنده‌اش‌ در ساختمان‌ این‌ هنر بتدریج‌ توجه‌ فیلمسازان‌ و آهنگسازان‌ را جلب‌ كرد و موسیقی‌ به‌ عنوان‌ یك‌ عامل‌ دراماتیك‌ در فیلم‌ از دهه‌ ۱۹۶۰ به‌ بعد وجود واقعی‌ و غیرقابل‌ چشم‌پوشی‌ و مستقل‌ خود را اعلام‌ كرد و تا به‌ امروز به‌ عنوان‌ یكی‌ از مهمترین‌ عوامل‌ ؤانویه‌ در ساختار دراماتیك‌ این‌ هنر به‌ ایفای‌ نقش‌ پرداخت‌. موسیقی‌ یكی‌ از مجردترین‌ رسانه‌ها است‌ كه‌ به‌ فرم‌ ناب‌ هنری‌ گرایش‌ دارد. وقتی‌ موسیقی‌ با شعر تلفیق‌ شود معنای‌ عینی‌تری‌ پیدا می‌كند چون‌ كلمات‌ دارای‌ مرجع‌ مفهومی‌ معین‌تری‌ هستند تا اصوات‌ صرفا موسیقیایی‌،كلمه‌ها و نت‌ها در موسیقی‌ القا كننده‌ معنی‌ هستند البته‌ هر كدام‌ به‌ شیوه‌یی‌ متفاوت‌.تلفیق‌ موسیقی‌ با كلام‌ یا بی‌كلام‌ با تصاویر سینمایی‌ می‌تواند عینی‌تر باشد و در انتقال‌ حس‌ خاص‌ این‌ تصاویر موفق‌تر جلوه‌ كند. موسیقی‌ بیشتر برای‌ تاكید تاؤیرات‌ عاطفی‌ صحنه‌های‌ ویژه‌ در یك‌ فیلم‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد. پوزمكین‌ و آیزنشتین‌ معتقد بودند كه‌ موسیقی‌ فیلم‌ نباید صرفا یك‌ همراهی‌ كننده‌ باشد. می‌ گفتند موسیقی‌ باید راستا و تمامیت‌ خود را حفظ‌ كند. درواقع‌ سینما تنها هنری‌ است‌ كه‌ از تركیب‌ هنرهای‌ دیگر امكان‌ حیات‌ پیدا كرده‌. سینما كه‌ هنر هفتم‌ به‌ شمار می‌رود، در واقع‌ تركیبی‌ است‌ از شش‌ هنر دیگر است‌ كه‌ به‌ صورت‌ خاص‌ دور هم‌ جمع‌شده‌اند. موسیقی‌ یك‌ فیلم‌ در هر حال‌ وشرایطی‌ كه‌ شنیده‌ شود، كلیه‌ تصاویر و لحظات‌ زیبا و جذاب‌ آن‌ را در خاطر ما زنده‌ می‌كند. همین‌ چیزها دلیلی‌ بر این‌ شده‌ كه‌ آهنگسازان‌ و تهیه‌كنندگان‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ یك‌ عامل‌ تجاری‌ قوی‌ استفاده‌ كنند چون‌ فروش‌ صفحه‌یی‌ از موسیقی‌ فیلم‌ نیز درآمد كمی‌ ندارد. همین‌ مساله‌ باعث‌ شده‌ كه‌ آهنگسازان‌ تلاش‌ كنند كه‌ موسیقی‌شان‌ در عین‌ همخوانی‌ با فیلم‌ بطور «اریژینال‌»نیز قابل‌ ارایه‌ از طریق‌ صفحات‌ باشد. تا از هر دو طرف‌،دست‌ به‌ معامله‌یی‌ سودآور بزنند. البته‌ این‌ مساله‌ لطمات‌ جبران‌ناپذیری‌ به‌ موسیقی‌ فیلم‌ زده‌ ولی‌ در عوض‌ جیب‌ آهنگسازان‌ و كمپانی‌ها را پر از پول‌ می‌كند. به‌ هر حال‌ موسیقی‌ هنوز در ذهن‌ بسیاری‌ از فیلمسازان‌ در مقام‌ تشدیدكننده‌ تصویر و زمینه‌ آن‌ استفاده‌ می‌شود. برخی‌ از فیلمسازان‌، موسیقی‌ فیلم‌ را فقط‌ یك‌ موسیقی‌ توصیفی‌ می‌دانند و معتقدند كه‌ استفاده‌ از یك‌ ملودی‌ خاص‌ در یك‌ صحنه‌ خاص‌ برای‌ بالا بردن‌ حس‌ دراماتیك‌ آن‌ تاثیرات‌ بزرگی‌ دارد. آنها از زنجیر كردن‌ موسیقی‌ دربند فیلم‌ دوری‌ می‌كنند.تصور اینكه‌ موسیقی‌ معادل‌ لفظ‌ به‌ لفظ‌ بودن‌ تصویر باشد می‌تواند به‌ موضوع‌ كمك‌ كند ولی‌ استفاده‌ آن‌ به‌ عنوان‌ ابزار برای‌ تاكید ذهن‌ نویسنده‌ یا كارگردان‌، اشتباه‌ است‌ و در بعضی‌ از مواقع‌ باعث‌ ایجاد خستگی‌ و عقب‌افتادگی‌ می‌شود.به‌ هر حال‌ موسیقی‌ در یك‌ فیلم‌ خوب‌، خواه‌ اثری‌ تثبیت‌ شده‌ و مشهود داشته‌ باشد و خواه‌ اریژینال‌ و تجاری‌ هرگز مقوله‌ یی‌ بی‌اهمیت‌ نیست‌. می‌توان‌ تاثیرگذاری‌ آهنگسازانی‌ را به‌ یاد آورد كه‌ مستقیم‌ برای‌ سینما موسیقی‌ نوشته‌ و نشان‌ دادند كه‌ موسیقی‌ در یك‌ فیلم‌ فقط‌ یك‌ حرفه‌ مزدبگیر نیست‌ بلكه‌ هنری‌ است‌ كه‌ می‌تواند به‌ تنهایی‌ فیلم‌ را به‌ اوج‌ برساند.موسیقی‌ امروزه‌ به‌ عنوان‌ دانشی‌ در آمده‌ كه‌ در آن‌ موسیقیدانان‌ كمتر به‌ ملودی‌ زیبا اهمیت‌ می‌دهند. آنها اعتقاد دارند كه‌ كشورهایی‌ كه‌ به‌ موسیقی‌ تكنولوژی‌ اهمیت‌ داده‌اند از پیشرفت‌ قابل‌ ملاحظه‌یی‌ برخوردار نیستند و آن‌ هم‌ به‌ این‌ دلیل‌ است‌ كه‌ در یك‌ قطعه‌ ساده‌ از موسیقی‌ چند صدایی‌ ما قدرت‌ بی‌نهایتی‌ خواهیم‌ داشت‌ برای‌ نوآوری‌ و خلاقیت‌، در صورتی‌ كه‌ در موسیقی‌ تك‌نوازی‌ استفاده‌ از یك‌ ساز از به‌ وجود آوردن‌ حجم‌های‌ تو در تو خبری‌ نیست‌ و كمتر می‌توان‌ به‌ عمق‌ مطلب‌ مورد نظر دست‌ پیدا كرد.در حال‌ حاضر موسیقی‌ هر فیلم‌ مملو از سازها در بزرگترین‌ اركسترها و بهترین‌ امكانات‌ ساخته‌ می‌شود. به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ موضوع‌ فیلم‌، فیلمنامه‌، كارگردان‌، بازیگران‌ اصلی‌ و فرعی‌، صدا و نور اهمیت‌ دارد موسیقی‌ هم‌ در بالا بردن‌ فیلم‌ نقش‌ بسزایی‌ داشته‌ باشد. امروزه‌ فنونی‌ در موسیقی‌ به‌ وجود آورده‌اند كه‌ به‌ كمك‌ آن‌ می‌توان‌ از یك‌ ملودی‌ بی‌ارزش‌، آهنگی‌ قوی‌ به‌ وجود آورد كه‌ همه‌ را انگشت‌ به‌ دهان‌ و جوایز زیادی‌ را از آن‌ خود كند و در خاطره‌ها باقی‌ بماند.با كمك‌ كنتریوان‌ و هارمونی‌ می‌توانیم‌ به‌ ابعاد وسیعی‌ در موسیقی‌ برسیم‌ كه‌ قوه‌ تخیل‌ شنونده‌ را تا منتهای‌ درجه‌ وسعت‌ داده‌ و از آن‌ شاهكار بسازد.با كنتریوان‌ روی‌ یك‌ ملودی‌ واحد می‌توان‌ به‌ نحوی‌ عمل‌ كرد كه‌ شنونده‌ عادی‌ و حتی‌ شنونده‌ حرفه‌یی‌ هم‌ متوجه‌ شباهت‌های‌ ظاهری‌ دو ملودی‌ نشود و احتمالا در ذهن‌ خود چنین‌ تصور كند كه‌ این‌ دو قطعه‌ كاملا مختلف‌ است‌.آیزنشتاین‌ یكی‌ از بزرگترین‌ كارگردانان‌ جهان‌ در مورد موسیقی‌ فیلم‌ می‌گوید: بهترین‌ موسیقی‌ فیلم‌ آنگونه‌ است‌ كه‌ شنیده‌ نشود. این‌ نظریه‌ برجسته‌ درباره‌ موسیقی‌ فیلم‌ بسیار قابل‌ بحث‌ است‌. البته‌ باید متذكر شد كه‌ موسیقی‌ در فیلم‌ها سلیقه‌یی‌ است‌ و یك‌ آهنگساز در جلسات‌ زیادی‌ با كارگردان‌ به‌ بحث‌ می‌نشیند و آهنگ‌ می‌سازد.سرگئی‌ آیزنشتاین‌ با این‌ حرفش‌ به‌ نكته‌ جالب‌ و حرفه‌یی‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. بی‌ شك‌ نظر او در مورد موسیقی‌ نامرئی‌، این‌ نبوده‌ كه‌ آهنگساز یك‌ فیلم‌، موسیقی‌ را به‌ سكوت‌ برگزار كند. اشاره‌ او به‌ موسیقی‌ در این‌ حد است‌ كه‌ با وجود تاثیرگذاری‌ اما حضورش‌ احساس‌ شود.در فیلم‌ «الكساندر نوسكی‌» ساخته‌ سرگئی‌ آیزنشتاین‌ بهترین‌ همكاری‌ با آهنگساز سرگئی‌ پروكفیف‌ انجام‌ شد. كارگردان‌ و آهنگساز مقتدرش‌ شاهكاری‌ جهانی‌ ساختند كه‌ تا به‌ امروز مورد توجه‌ است‌. موسیقی‌ كه‌ در آن‌ فیلم‌ به‌ صورت‌ نامرئی‌ انجام‌ شده‌ سرمشقی‌ شده‌ برای‌ تمام‌ آهنگسازان‌ و كارگردانان‌ و اهل‌ هنر. موسیقی‌ همراه‌ با فیلم‌ پیش‌ می‌ رود، در تمام‌ نكات‌ یكپارچه‌ عمل‌ می‌كند و در عین‌ حال‌ كه‌ وجود دارد دیده‌ نمی‌ شود. آنقدر به‌ فیلم‌ نزدیك‌ است‌ كه‌ در بطن‌ كار فرو می‌رود. حضور قدرتمندانه‌اش‌ احساس‌ می‌شود ولی‌ از فیلم‌ جداناپذیر است‌.اریك‌ ساتی‌ در مورد استقلال‌ موسیقی‌ در فیلم‌ می‌گوید: «باید این‌ نوع‌ استقلال‌ را محكوم‌ ساخت‌. نباید موسیقی‌ از اركانی‌ باشد كه‌ بطور مستقل‌ در سینما با تماشاگران‌ ارتباط‌ برقرار كند. عدم‌ رابطه‌ موسیقی‌ با فیلم‌ ضرر زیادی‌ به‌ هر دو هنر وارد می‌كند.» او راست‌ می‌گوید نباید موسیقی‌ جدا از تصویر حركت‌ كند. در كنار هم‌ بودن‌ این‌ دو هنر به‌ رشد و تعالی‌ آنها اضافه‌ و تماشاگران‌ را مشتاق‌تر می‌كند. منظور این‌ نیست‌ كه‌ ضرورتا تابع‌ مطلقی‌ از تصاویر باشد ولی‌ بهتر آن‌ است‌ كه‌ در راستا و موازی‌ هم‌ حركت‌ كنند. البته‌ ساتی‌ بیشتر در این‌ مفهوم‌ این‌ مساله‌ را مطرح‌ كرده‌ كه‌ موسیقی‌ باید تابع‌ كاملی‌ از تصویر باشد. حتی‌ آرنولد شوتنبرگ‌ هم‌ بر این‌ عقیده‌ بوده‌. به‌ هر حال‌ در صورت‌ كلی‌ موسیقی‌ فیلم‌ جزء لاینفك‌ یك‌ فیلم‌ در سینما محسوب‌ می‌شود. تطبیق‌ این‌ هنر در كنار یكدیگر به‌ پیشرفت‌ و خلاقیت‌ آنها كمك‌ سرشاری‌ كرده‌ و موفقیت‌ آنها را مستحكم‌تر می‌كند.گاه‌ پیش‌ آمده‌ كه‌ موسیقی‌ فیلم‌ از خود اثر فیلم‌ موفق‌تر باشد و نمی‌توان‌ همراهی‌ با فیلم‌ را به‌ عدم‌ قدرت‌ موسیقی‌ ربط‌ داد. سهم‌ عمده‌ زیبایی‌ اثر را موسیقی‌ به‌ دوش‌ می‌كشد، مثلا زیبایی‌ موسیقی‌ فیلم‌ «دكتر ژیواگو» موریس‌ ژار را نمی‌توان‌ ملاك‌ عمل‌ قرار داد و همراهی‌ با فیلم‌ را ناموفق‌ دانست‌. می‌توان‌ گفت‌ كه‌ سهم‌ «دیوید لین‌» آهنگسازش‌ هم‌اندازه‌ ژار است‌.
۲۸ دسامبر سال‌ ۱۸۹۵ روزی‌ بود كه‌ برای‌ اولین‌ بار پدیده‌یی‌ جدید برای‌ مردم‌ معرفی‌ شد. در آن‌ دوران‌ سینما توگرافی‌ به‌ شهرت‌ رسیده‌ بود. پیانو ساز همراهی‌ كننده‌ فیلم‌ بهترین‌ دستگاهی‌ بود برای‌ مقابله‌ با صدای‌ آپارات‌ و صدای‌ پس‌ زمینه‌ فیلم‌. در آن‌ زمان‌ ایجاد صداهایی‌ مثل‌ ضربه‌ مشت‌ و لگد، صدای‌ در و… همه‌ به‌ عهده‌ پیانو بوده‌ است‌. پس‌ تكامل‌ فیلم‌ با تكامل‌ موسیقی‌ همراه‌ بوده‌ است‌.در سال‌های‌ بعد، دیگر نوازنده‌ مجبور نبود كه‌ از موسیقی‌های‌ مشهور استفاده‌ كند و این‌ قدرت‌ را داشت‌ كه‌ قطعه‌هایی‌ را بی‌ درنگ‌ بنوازد. نوازنده‌ اجازه‌ پیدا می‌كرد كه‌ قطعاتی‌ را از قبل‌ بنویسد و با گرفتن‌ دستمزدی‌ آن‌ را هنگام‌ نمایش‌ فیلم‌ اجرا كند. البته‌ در آن‌ زمان‌ سینما فقط‌ وسیله‌یی‌ برای‌ وقت‌ گذراندن‌ و سرگرمی‌ بود پس‌ آن‌ موسیقی‌ها هم‌ نمی‌توانست‌ اؤری‌ شكل‌ یافته‌ و عمیق‌ باشد.در دوران‌ صامت‌ اولین‌ شكل‌ جدی‌ موسیقی‌ فیلم‌ توسط‌ «دیوید وارك‌ گریفیث‌» به‌ اؤبات‌ رسید. در نمایش‌ فیلم‌ «تولد یك‌ ملت‌» اركستر سمفونیكی‌ بالغ‌ بر هفتاد نفر به‌ سالن‌ نمایش‌ آمدند و كار اجرا شد.با گسترش‌ این‌ پدیده‌ همراه‌ با اجرای‌ موسیقی‌ در فیلم‌، سینما به‌ تاؤیرات‌ صوتی‌ خاصی‌ رسید، حتی‌ از اركستر در زمان‌ فیلمبرداری‌ هم‌ استفاده‌ كردند كه‌ بازیگران‌ بخوبی‌ در نقششان‌ فرو روند. البته‌ این‌ نوع‌ كار در سینما رها شد. سه‌ سال‌ قبل‌ از اینكه‌ سینما زبان‌ باز كند «برادران‌ وارنر» صفحات‌ قطعه‌یی‌ كامل‌ همراه‌ با فیلم‌ را به‌ سینماها عرضه‌ می‌كردند كه‌ در آن‌ موسیقی‌، صدای‌ زمینه‌ و گاه‌ دیالوگ‌ها نوشته‌ شده‌ بود، البته‌ تطابق‌ كامل‌ صدا و تصویر مساله‌یی‌ بود كه‌ هنوز جای‌ بحث‌ داشت‌.در سال‌ ۱۹۲۹ سینمای‌ ناطق‌ به‌ وجود آمد و به‌ دنبال‌آن‌ عرضه‌ موسیقی‌ فیلم‌ شكل‌ تازه‌تری‌ به‌ خود گرفت‌. این‌ سینما از همان‌ اول‌ با مخالفت‌ افراد زیادی‌ همراه‌ و همه‌ را خشمگین‌ كرده‌ بود. آنان‌ فكر می‌كردند كه‌ با آمدن‌ سینمای‌ ناطق‌، تصویر قادر نیست‌ همچنان‌ نقش‌ و ركن‌ اصلی‌ سینما را به‌ عهده‌ بگیرد. پدید آمدن‌ سینمای‌ ناطق‌ دو جنبه‌ متضاد برای‌ موسیقی‌ به‌ ارمغان‌ آورد. مطلوب‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ اگر قطعه‌یی‌ به‌ عنوان‌ تصنیف‌ وارد یك‌ فیلم‌ شود و در سراسر سئانس‌های‌ نمایش‌ به‌ اجرا در آید، فقط‌ و فقط‌ متعلق‌ به‌ آن‌ فیلم‌ است‌ و آهنگساز می‌توانست‌ بازتاب‌ جهانی‌ بینندگان‌ فیلم‌ را نسبت‌ به‌ كارش‌ تجربه‌ كند و همین‌ طور ناموفق‌ بودن‌ و اؤر نامطلوب‌ موسیقی‌ در فیلم‌ از آن‌ جهت‌ بود كه‌ صداهای‌ زمینه‌ و گفت‌وگوها می‌توانست‌ تمركز حواس‌ تماشاگران‌ را بر روی‌ عامل‌ موسیقی‌ مختل‌ كند.اما در قرن‌ حاضر موسیقی‌ فیلم‌ عاملی‌ است‌ كه‌ بحث‌ برانگیزترین‌ ركن‌ فیلم‌ شده‌ است‌. تاریخ‌ سینما آهنگسازان‌ بزرگی‌ را تربیت‌ كرده‌ كه‌ در كار خود به‌ جایگاه‌ اعجاب‌انگیزی‌ رسیده‌اند.موسیقی‌ در سینما به‌ مرحله‌یی‌ رسیده‌ است‌ كه‌ می‌توان‌ سبك‌های‌ مختلف‌ موسیقی‌ فیلم‌ را در آن‌ براحتی‌ تشخیا داد. تمام‌ شیوه‌ها از هم‌ قابل‌ تفكیك‌ شده‌ است‌. به‌ گونه‌یی‌ كه‌ می‌توان‌ با شنیدن‌ موسیقی‌ یك‌ فیلم‌ حركت‌ آن‌ را هم‌ تشخیا داد. البته‌ در هر سبكی‌، هر یك‌ از آهنگسازان‌ از روش‌ و سبكی‌ برخوردارند كه‌ امضای‌ آن‌ آهنگساز را نشان‌ می‌دهد.از جمله‌ مشهورترین‌ آهنگسازان‌ فیلم‌ می‌توان‌ به‌ ویلیام‌ والتن‌، بنجامین‌ بریتن‌ و مالكوم‌ آرنولد اشاره‌ كرد. ریچارد راجرز، ون‌ ویلیامز، ویر ژیل‌ تامپسون‌ و كورت‌ ویكی‌ كه‌ از آهنگسازان‌ موسیقی‌ كلاسیك‌ یا مدرن‌ هستند برای‌ فیلم‌ها هم‌ موسیقی‌ متن‌ می‌نویسند.دانستن‌ اینكه‌ موسیقی‌ برای‌ فیلم‌ چقدر مهم‌ و حیاتی‌ است‌ در این‌ است‌ كه‌ گاه‌ آهنگسازان‌ مجبور می‌شوند كه‌ در تمام‌ مدت‌ فیلمبرداری‌ حضور داشته‌ باشند و بهترین‌ كار را با تمام‌ خلاقیتشان‌ ارایه‌ دهند.

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است