شنبه دومین آلبوم پالت با عنوان «شهر من بخند» روانه بازار موسیقی خواهد شد. بعد از موفقیت آلبوم نخست گروه «آقای بنفش»، به نظر می رسد آلبوم دوم آنها هم بتواند معادله های بازار راکد این روزهای کشور را بر هم بزند. «امید نعمتی» (خواننده ، آهنگساز و ترانه سرای پالت) در یک گفتگوی مشروح درباره همه سوال های بی جواب درباره آنها در این یکی دو سال گذشته پاسخ داد.
- * بعد از انتشار آلبوم «آقای بنفش» تنها دو قطعه جدید از گروه پالت منتشر شد. این کم کاری شما علیرغم «هیت» شدن آثارتان کمی بیش از حد نبود؟
قطعا کم کار بودیم. خیلیها در اینباره به ما انتقاد میکنند و میگویند کاری که تا این حد شنیده شده بود قابلیت برگزاری کنسرتهای بیشتر را در کشور داشت. ولی ما راستش به این فکر میکردیم که باید کارهای جدیدتری بسازیم و آثار بهتری را خلق کنیم. انگار که در «آقای بنفش» از بابت تولید و خلق کردن، آن چنان راضی نشده بودیم. از سوی دیگر به یک باره و پس از انتشار آلبوم توجه رسانه ها و مردم به سمت ما بیشتر و بیشتر شده بود و همین باعث شد کمی هم خودمان نگران شویم. بعد از کنسرتها و تورهای اجرای زنده، تصمیم گرفتیم کلا کمی به خودمان استراحت بدهیم و بعد از مدتی دوباره جمع شویم و برای خلق آثار جدید و فکرها و ایدههای جدید برنامه ریزی کنیم. مهیار حرف جالبی میزند و میگفت: برویم و کمی استراحت کنیم و سرمان را از ته بتراشیم و بیائیم از اول ابتدایی دوبارهش شروع کنیم به خلق کردن و دوباره با آلبوم دوم شروع کنیم.
- * درباره آلبوم دومتان گفتی. تجربه نشان داده که آرتیستهای موسیقیای (اعم از خواننده یا گروه) که در آلبوم نخستشان حسابی توانسته نظر مخاطبان و جامعه را به سمت اثرشان جلب کنند، در آلبوم دوم با سطح توقعات فوقالعاده بالایی از سوی جامعه رو به رو هستند و اگر کمی حواسشان نباشد، میتوانند حتی موفقیت آن آلبوم قبلی را هم تجت تاثیر قرار دهند و از سوی دیگر در صورت انتشار اثری قوی، موفقیت و جایگاهشان را تثبیت نمایند. این فرآیند در حال حاضر در کمین «پالت» است. چه استراتژی ای برای این ماجرا چیدهاید؟
ما در این باره مطالعه زیادی انجام دادیم؛ هم روی هنرمندان داخلی و هم ستارههای خارجی. تاریخچههای گروههای خبرساز موسیقی جهان را که میخوانی، خیلی از آنها در آلبوم دوم ازهم پاشیدهاند. درصد خیلی جالبی در جهان وجود دارد که گروههای موفق و خبرساز در آلبوم اول، در آلبوم دوم کاملا از دور خارج شدهاند و از بین رفتهاند. این برای ما خیلی خطرناک بود. این در گروههای و هنرمندان داخلی هم نمود داشت و چهرهها و گروههای زیادی بودهاند که از آلبوم دوم شروع میکنند به سرپائینی رفتن. نکتهای هم که هست این است که در آلبوم اول صدای جدیدی به گوش مخاطب میرسد و یک هیجان جدیدی به یک باره به بازار تزریق میشود. مثلا در آلبوم اول پالت، کنار هم نشستن سازها و این آواز خودش کمی هیجان بوجود میآورد. ولی در آلبوم دوم آن هیجان با توجه به رزومه قبلی، عقلانیتر میشود. اوضاع به سمتی میرود که موسیقی تو را خیلی جدی تر گوش میکنند و تو جدیتر تحلیل میشوی. حالا اگر پیشرفت نکرده باشی و تغییری در محتوا نداشته باشی و موزیکت را ارتقا ندهی به قدری نقد بد و منفی به سمتت سرازیر می شود که نابود میشوی. حتی خودت هم ممکن است راضی نباشی. ما سه ماهی را شروع کرده بودیم به ساختن آلبوم جدید و هر چه میساخیتم، از آن راضی نبودیم. اصلا خوشمان نمیآمد ولی خودمان راضی نمیشدیم. شاید به قول شما سطح توقعاتمان از خودمان هم بیشتر شده بود. این در حالی بود که برخی قطعات خیلی بهتر از آثاری بود که در «آقای بنفش» داشتیم. ولی خودمان راضی نمی شدیم و تصمیم گرفتیم دو ماه برویم مطالعه کنیم و فیلم ببینیم و یاد بگیریم و بعد دوباره برگردیم سر کارمان. خدا را شکر خیلی هم خوب نتیجه گرفتیم.
- * ولی در این مدت زمانی که شما سکوت اختیار کرده بودیم و به قول خودت رفته بودید سراغ یادگیری و تاثیرپذیری و فیلم دیدن و آموختن، گروههایی مثل «دنگ شو»،«بمرانی»، «چارتار» و … توانستند به شدت خودی نشان دهند و وارد مارکت رسمی بازار موسیقی کشور شوند. آنها هم به نوعی در سبک و سیاق شما کار میکنند و حالا با این اوصاف و به میدان آمدن رقبایی قدر، کار برای شما سخت و دشوار نشده است؟
اولا که من خیلی خوشحال شدم از مجوز گرفتن این گروهها و اینکه آنها هم وارد چرخه رسمی بازار موسیقی کشور شدند. این وسط «چارتار» خیلی سر و صدا کرد و واقعا از پتانسیلی که تولید کرده بودند به خوبی استفاده هم کردند و همین چندوقت پیش هم من آرمان (خواننده چارتار) را دیدم و همه این حرفها را به او هم گفتم. شاید بخشی از آن چیزی که ما را اذیت کرد و باعث شد کمی بیرون گود بنشینیم که دور و برمان آرام شود، همین بود که ما آن زمان خیلی تنها بودیم و همه انگشتهای اشاره به سمت ما بود. اولش به شدت از ما تعریف و تمجید می شد و در مدت زمان کمی به یک باره ترورهایی بیرحمانه و نقدهای تند سمت ما میآمد. مثلا یکی از منتقدان موسیقی برای ما نوشته بود که چرا این خواننده ایرانی میخواند و موسیقی یک موسیقی خارجی است. حالا مثلا «همایون شجریان» وارد فضاهای جدید شده و این باور را در جامعه موسیقی جا انداخته که این نو آوری ها شدنی ست و حتی مورد توجه هم قرار میگیرد، چیز عجیبی نیست. یا «دنگ شو» وارد میشود و آرام آرام این نگاه جدیتر میشود که اصلا این قبیل نوآوریها مدتهاست در عرصه موسیقی ایران اتفاق افتاده و از زمان «مهرپویا»، «ویگن» و «بدیع زاده» نمود پیدا کرده. همه این دوستانی که اسم آوردید، دوستان خوب ما هستند. ولی این رقابتی هم که گفتی به نظر من چیز بدی نیست. یعنی بدمان نمیآید رقابت کنیم و اصلا به نظرم در دوران ویژهای به سر میبریم. دورانی که یک سری گروه موسیقی هستند که یک سری طرفدارانی را دارند که می توانند بخاطر آرتیستهایشان حتی با هم دعوا کنند. این اصلا بد نیست و همه جای دنیا بوده و باعث میشود که هم آنها پیشرفت کنند و هم ما. این موضوع در نهایت کلیت موسیقی را به حرکت رو به جلو وادار میکند.
- * دلیل استقبال از شما و گروههایی با همین سبک و سیاق، خستگی مخاطبان موسیقی و مردم از آثار تکراری و حالا دیگر خسته کننده پاپ نیست؟
خیلی موافقم. همین دیروز من به یکی از دوستانم میگفتم که من همه موسیقیها را میتوانم گوش کنم . ولی واقعا چیزی که اصلا نمیتوانم گوش کنم این موسیقی پاپ تکراری و بیخلاقیت و مرسومیست که ما الان داریم. من نمیدانم که چرا فضا اینگونه شده ولی نه به لحاظ موزیک و مفهوم، نمیتواند به من ثابت کند که اصلا این یک موسیقی است. خیلی خوشحالم که به صداهای جدید توجه میشود و باید خلاقیت داشت و مطالعه کرد.
- * درباره پالت سه لفظ «نوآوری، تنوع و نبوغ» عمده صفاتی ست که استفاده می شود. با این اوصاف برای آلبوم جدید باید منتظر چه غافلگیریهایی باشیم؟کمی هم درباره آلبوم دوم تان حرف بزنیم…
کسانی که درباره ما این عقیده را دارند در وهله اول به ما لطف دارند. ولی واقعا این عناوین هرگز دغدغه ما نبوده و نیستند و اصولا به این ماجراها زیاد فکر نمی کنیم. هر اثری که از ما تولید می شود، در وهله اول قطعا همه ما باید به آن اعتقاد داشته باشیم. چون همه بچه های گروه موسیقی خوانده اند و بخاطر همین آدم های سخت گیری هستند. فقط من موسیقی نخوانده ام و به کارهای هنری دیگری مشغول بودم قبل از اینکه وارد این حوزه شوم. ولی اصلی ترین نکته ما این است که تا وقتی متفق القول با یک اثر ارتباط برقرار نکرده ایم، آنرا منتشر نکنیم. این سخت گیری در نحوه ضبط هم هست و مثلا آلبوم جدید را برای مسترینگ نهایی به یکی از بهترین استودیوهای جهان «ابی رود» فرستادیم تا کیفیت کار در حالت ویژه و استاندارد خود باشد. حرفهایم را اگر بخواهم در یک جمله جمع کنم، این می شود که نهایت سعی ما بر این بوده که آلبوم زمانی منتشر شود که از لحاظ کیفیت، مورد تائید تک تک اعضای گروه باشد و اینکه در بهترین حالت و استاندارد و کیفیت منتشر شود.
- * جایی گفته بودی که آلبوم دوم «پالت» درون مایه ای با محوریت «تهران» دارد. قرار است در آلبوم دوم شما «نوستالژی بازی» کنیم؟
نه به هیچ عنوان. نوستالژی شاید در این آلبوم باشد ولی همان قدری هست که در درون خود ماست. با این مخالفم که نوستالژی تولید کنیم. باید همان قدری که داریم از آن بگوئیم. متاسفانه جامعه ما و قضاوتهای عموم به شدت صفر و صدی است. مثلا اگر نوستالژیک خوانده باشیم شاید برخی کلا آلبوم را بگذارند کنار و مثلا بگویند چرا اینقدر «اشک در آر» است؟ اگر چیزی در ما هست باید آن را در موزیک بگنجانیم و اگر نیست خوب نمی گذازیمش. بخاطر همین اعتقاد دارم باید بر اساس داشته ها، سعی کنیم به نوستالژی بپردازیم. من فکر می کنم در همه ما یک چیزی از تهران هست. یعنی احتمالا اگر یک مدت از تهران دور باشیم دلمان برای یک چیزهایی از تهران تنگ می شود. یک خاطراتی ازش داریم که من فکر می کنم در لایه های زیر تر این آلبوم وجود دارد. ولی جز یک قطعه که یک جور ادای دین به بزرگانی ست که قبل از ما کار کرده اند، تقریبا هیچ کار نوستالژیک ای در آلبوم نداریم.
- * تا به حال به ابعاد مخاطبشناسی آثار «پالت» فکر کردهاید؟ یعنی اینکه یک طرفدار پالت کدام یک از شاخصه های آثار شما برایش جذابیت دارد؟ این بحث در صنعت موسیقی جهان به یک علم تبدیل شده و «مخاطب شناسی» یکی از اصول اصلی موفقیت یک آرتیست به حساب می آید.
سوال سختی است و اگر دقیق بخواهم به آن جواب بدهم احتمالا باید به نکات زیادی اشاره کنم. اما در این مورد فکر می کنم یک چیزی وجود دارد و آن هم اینکه تو چقدر با مخاطبانت زندگی می کنی. چیزی که ما در این مبحث داریم این است که ما هم شکل همان مخاطب ها زندگی می کنیم. مثل آنها در سطح شهر تردد می کنیم و مثلا با «بی آر تی» رفت و آمد میکنیم. یک بار یکی از کنسرت های تهران را با بی آر تی رفتم و به این فکر می کردم که ما هم مثل همین مردم زندگی می کنیم و اگر روی همین زندگی یک موسیقی بگذاریم احتمالا همین خانم یا آقایی که در اتوبوس کنار من نشسته از آن لذت خواهد برد. شاید موضوع این است. یعنی مخاطب شناسی ما اصلا آن طوری نیست که مثلا برویم و برایش مطالعه ای صورت دهیم. موضوعی درونی ست بین ما و آنهایی که آثار ما را می شنوند.
- * بااین اوصاف و با این ارتباط درونی و حس ششم ای که درباره اش حرف می زنی، فکر می کنی واکنش هوادارن سرسخت پالت در قبال آلبوم «شهر من بخند» چه خواهد بود؟
واقعا نمی دانم چون کمی عوض شده همه چیز. همان قدری که ما و آثارمان در این آلبوم عوض شده ایم، شاید مخاطب ما هم عوض شده باشد و یک پوست اندازی بزرگ را در این مرحله از زندگی مان شاهد خواهیم بود. هنوز من مدت هاست که رو در رو با مخاطب درگیر نبودم ولی ماها عوض شده ایم و دغدغه های اجتماعی مان عوض شده و به همین ترتیب ذائقه مخاطب هم دستخوش تغییراتی اساسی شده است. پس پیش بینی درستی نمی توان از میزان و نوع واکنش ها به آلبوم جدید داشت.
- * سوالم بیشتر به این دلیل بود که به این موضوع برسم که مخاطبان پالت عمدتا قشر «کافه نشین» و «روشنفکر» و «هنری تور»اند. به گسترش جغرافیای مخاطبان تان فکری کرده اید؟ اینکه قشر جدیدی از مردم هم در کنار مخاطبان ثابت تان را درگیر آثارتان کنید؟
موضوع این است که یک سری حرفها را ما هم بلدیم و آنها هم بلدند. چون هر جفت ما و آنها دور یک میز نشسته ایم و معاشرت کرده ایم و قهوه خوردیم. دوست داریم نفود آثارمان به قشرهای مختلف جامعه باشد و بدانیم نظرشان چیست و اصولا چه فکری درباره ما می کنند. خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد ولی قطعا بخاطر مخاطب بیشتر نمی توانیم سبک و موزیک و محتوای آثارمان را عوض کنیم. ما باید پروسه تبلیغاتی مان برای آلبوم و آثارمان را عوض کنیم تا بتوانیم به این مهم برسیم.
- * دو سوال آخرم را می خواهم از فضای آلبوم بیرون بیائیم. اول اینکه کافه پالت چرا تعطیل شد؟
واقعیتش این بود که نمیتوانستیم به آن برسیم. هدف ما از راه اندازی این کافه این بود که بتوانیم ارتباط نزدیک تری با مخاطبان مان داشته باشیم. یعنی حتی آن فاصله ای که در کنسرت بین ما و مخاطبان مان هست را از بین ببریم ولی به قدری موسیقی درگیرمان کرد که اصلا نرسیدیم به کافهداری برسیم و مثلا برنامههایی برگزار کنیم که مخاطب بیاید و بنشیند و با ما درباره کارها حرف بزند. دنبال جای بهتری هستیم که این کافه را دوباره راه اندازی کنیم ولی قطعا به این زودیها این اتفاق نخواهد افتاد. ولی کلا برای گروهی مثل ما داشتن کافه اتفاق خوب و باحالی می تواند باشد و قطعا این موضوع را بار دیگر عملی خواهیم کرد.
- * بیربط ترین پایان بندی «امید نعمتی» برای این گفتگو چه چیزی میتواند باشد؟
امسال بهار به نظرم بهار خوبی است. «کی روش» هم خدا را شکر ماند موند. اینها همهاش امیدوار کننده است و آدم را خوشحال می کند…!