اخیرا جملهای در باب ورود بازیگران به عرصه موسیقی عنوان کردم که میثم یوسفی، یکی از دوستان قدیمی من ترجیح داد تکملهای بر این اظهار نظر داشته باشد تا به قول خودش، به شعور علاقهمندان جدی موسیقی و هنر بیاحترامی نشود.
اول اینکه فضای نقد را بسیار میپسندم و باعث خوشحالی است که آدمها بتوانند نقد سازنده داشته باشند. پس همانطور که وقتی خودم چیزی را نقد میکنم انتظار جوابیه دارم، بقیه هم باید این انتظار را داشته باشند. من و میثم یوسفی همکاریهای زیادی با هم داشتهایم اما همانطور که خود او هم اشاره کرده، این دوستی باعث نمیشود تا جواب اظهار نظرهایش را ندهم. برای همین لازم میبینم به چند نکته اشاره کنم:
اولین مشکل متنی که میثم یوسفی عزیز نوشته این است که مقایسههای بسیارعجیب و غریبی در آن صورت گرفته است. اینکه دین مارتین، ویل اسمیت یا خولیو ایگلسیاس را میشناسم یا نه، دردی از این ماجرا دوا نمیکند و میتوانم نمونههای دیگری را هم به این لیست اضافه کنم. اما واقعا مقایسه یکتعداد از نوابغ بینالمللی با فضای هنری داخلی، بسیار جای سوال دارد! فکر میکنم احتمالا این نوع مقایسهها از یک نوع خودبزرگبینی یا توهم نشأت میگیرد. درست مثل همان جمله مسخرهای که میگویند: «هنر نزد ایرانیان است و بس». نخیر، هنر نزد همه است! اگر بخواهیم در هنر و موسیقیمان پیشرفت کنیم، باید واقعبین باشیم و به دور و اطرافمان نگاهی بیاندازیم و بعد مقایسه کنیم. البته این نظرات را برای خودم هم قائل هستم و هیچوقت اجازه نمیدهم خودم را با بزرگان موسیقی مثلا راک در دنیا مقایسه کنم. هر کس باید حواسش باشد که کجا است و برای چه کاری ساخته شده است و سپس آنچه که واقعا میتواند را انجام دهد.
موضوع بعدی این است که اظهار نظر من درباره ورود بازیگران به موسیقی یک دیدگاه آماری بود نه یک حکم کلی. درواقع اگر از لحاظ آماری نگاه کنیم، افرادی که از بازیگری وارد فضای موسیقی شدهاند، نه موفق بودهاند و نه تأثیری روی موسیقی مملکت ما گذاشتهاند. ورودشان به گونهای است که آدم احساس میکند دری به روی آنها باز شده و از شهرتی که از جای دیگر به دست آوردهاند، استفاده کرده تا وارد فضای موسیقی شوند؛ بدون اینکه برای این کار زحمتی کشیده باشند و به قول معروف خاک خورده باشند. البته تک و توک داریم افرادی را که موسیقی خوب کار کردهاند مثل حامد بهداد، منتها اینها هم کوچکترین تأثیری در فضای موسیقی ایران نداشتهاند و حتی آن را قلقلک هم ندادهاند. چراکه برای آن زحمتی نکشیدهاند.
البته این تمام ماجرا نیست و داریم ورزشکارهایی که اتفاقا آنها هم فکر کردند میتوانند از شهرت خود استفاده کنند و در حوزه موسیقی هم معروف شوند. اما بهتر است بدانیم نمیتوان بدون زحمت در کاری اسم دَر کرد، مخصوصا در حوزه موسیقی. اینکه یک نفر در مهمانی میخواند و ده نفر به او میگویند بهبه چقدر صدایت خوب است اصلا دلیلی بر موفق شدنش در این حوزه نیست. من نمیدانم داستان موسیقی چیست که هر کس فکر میکند خیلی راحت میتواند وارد آن شود! این کار به همان اندازه عجیب است که یک نفر بخواهد از دنیای موسیقی وارد فضای بازیگری شود. فکر کنید چه فاجعهای رخ میدهد اگر من فردا تصمیم بگیرم بدون کوچکترین زحمتی بازیگر شوم! البته که نمونههای آن را به وفور داشتهایم؛ مثل شادمهر عقیلی که از موسیقی وارد فضای بازیگری شد، اما اصلا نتوانست در این زمینه موفق شود، چون زحمتی برای آن نکشیده بود. همه فکر میکنند من اینجا هستم تا فقط هوای موزیسینها را داشته باشم اما اصلا اینطور نیست و اگر یک نفر تصمیم بگیرد به همین سادگی از کار موسیقی وارد فضای بازیگری شود، مطمئن باشید که انتقاد شدیدتری به او خواهم کرد.
در آخر هم بگویم که من دلیل نوشتن چنین یادداشتی را از جانب میثم یوسفی کاملا درک میکنم چراکه نگارنده به نوعی در این قضیه ذینفع است و خیلی هم از موضع بیطرف وارد نشده است. پس به خوبی درکش میکنم چراکه او هم موظف است از افرادی که با آنها کار میکند، دفاع کند.