خوش آمدید - امروز : پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
خانه » اخبار موسیقی » کاوه آفاق: هر اشتباهی را مثل مرد می‌پذیرم
کاوه آفاق: هر اشتباهی را مثل مرد می‌پذیرم

کاوه آفاق: هر اشتباهی را مثل مرد می‌پذیرم

کاوه آفاق: هر اشتباهی را مثل مرد می‌پذیرم

دو حالت بیشتر ندارد؛ یا تمام این سر و صداهای حول و حوش «کاوه آفاق» از پیش تعیین شده است و او تعمداً با این سر و صداهای خبری، تلاش می‌کند مسیر هنری‌اش را بیشتر در رسانه‌ها بازتاب دهد و توجه عموم را به آثارش جلب کند یا واقعاً تمام این اتفاقات عجیب و غریب، بلاهای آسمانی هستند که بر سرش آوار می‌شوند و این همه دردسر و حاشیه را به سمتش می‌آوردند.

کاوه آفاق سال گذشته سرانجام توانست پس از مدت‌ها انتظار و رایزنی مجوز فعالیت‌های رسمی خود را بگیرد و با انتشار آلبوم «با قرص‌ها می‌رقصد» بالاخره وارد فضای رسمی موسیقی کشور شود. او نخستین کنسرت خود را در برج میلاد و با استقبال قابل توجه دوستدارانش روی صحنه برد ولی اجرای جشنواره موسیقی فجر این خواننده در سال گذشته و جمله‌ای که درباره «جان لنون» در میانه‌های کنسرتش رو به حاضرین گفت: «جان لنون بند پوتین من هم نیست!»، به قدری خبرساز شد که فعالیت‌های بعدی این خواننده را به شدت تحت تأثیر قرار داد. او در چند مصاحبه مختلف در این باره حرف زد و سعی کرد منظور واقعی‌اش را عنوان کند ولی انتقادها از او به قدری بالا گرفته بود که شاید سکوت می‌توانست بهترین رفتار حرفه‌ای او در آن دوران باشد.

کاوه آفاق قرار است ۲۰ اردیبهشت در تهران روی صحنه برود و همین بهانه‌ای شد برای یک گفتگوی مفصل با او درباره این صحبت‌ها و انتقادها. از انتقادهای رسانه‌ای تا صحبت‌هایی که از سوی چهره‌های مختلف از قبیل فرشاد رمضانی و… درباره او شد. متن کامل این گفت‌وگو را تا انتها بخوانید.

  • *  ابتدا درمورد آلبوم صحبت کنیم و اینکه چرا علی‌رغم اطلاع‌رسانی‌های مکرر، آلبوم منتشر نمی‌شود؟ دلیل این تأخیر چیست؟

برای اینکه بتوانیم کپی‌رایت یک‌سری قطعات مثل «شال» را بگیرم، برخی آهنگ‌های آلبوم، قدیمی و برخی هم جدید بود و آلبوم چند بار رد شد. از این قطعات «شال»، «رخ دیوانه»، «زمین»، «مخمصه» و «پرانتز» کارهای قدیم بودند و چندین کار جدید هم بود. برای کارهای قدیمی مثل «شال» و «پرانتز» قبلاً مجوز گرفته شده بود ولی در آلبوم‌های قدیم گذاشته نشد. یک سری از این قطعات در شوراها رد شد و ما فکر نمی‌کردیم شعری که دفعه قبل مجوز گرفته دفعه دوم رد شود. یعنی این شعرها پارسال مجوز داشتند و امسال ندارند. این یکی از دلایل تأخیر بود که به لطف استاد بهمنی و مشاوره‌های خوب ایشان به ما جوان‌تر‌ها، در جلسه شورا حل شد. بیشترین زمان ما به علت ساختار، وزن و عروض شعر گرفته شد. فکر می‌کردم اشعارم با توجه به معانی و مفاهیمی که دارد مثل همیشه راحت مجوز می‌گیرند ولی اینطور نبود! ما مثل همیشه فکر می‌کردیم وقتی قطعات به شورای موسیقی بروند، به واسطه کیفیت معقول که به اصطلاحِ تخصصیِ ارشاد، فاخر بودن جنس آثار است؛ بلافاصله مجوز می‌گیرد ولی فعلاً کارها در شورای موسیقی مانده تا جلسه‌ای بگذاریم و ببینیم چه شده.

  • * دلیلش چیست؟

واقعا هنوز نمی‌دانم. شاید سوءتفاهمی پیش آمده است.

  • *  پس با این اوصاف قطعاً نشر آلبوم «شال» پس از کنسرت ۲۰ اردیبهشت خواهد بود؟

بله صددرصد آلبوم پس از کنسرت بزرگی که پیش رو است، منتشر می‌شود.

  • * یعنی بار دیگر انتشار آلبوم به تعویق افتاده و باید منتظر واکنش تند هوادارانت باشی.

بله، البته هواداران و مردم حق دارند؛ حتی اگر مقصر آن ما نباشیم.

  • *  به نظر من یک هیجان‌زدگی برای اطلاع‌رسانی در کارهایت وجود دارد اما از شمایی که سال‌ها در این حوزه تجربه داری کمی بعید به نظر می‌رسد که برخی محتویات کارهایت را پیش از قطعیت آن لو بدهی. چرا درباره موضوعی که قطعی نیست صحبت می‌کنی؟

تا به حال هیچ خبری را بدون واژه‌های «انشاالله»، «به امید خدا»، «اگر مشکل خاصی نباشد» و… به هوادارانم نداده‌ام. فکر می‌کنم دیگر هواداران ما می‌دانند که در این میان امکان هر اتفاقی هست؛ از مرگ من بگیر تا رد شدن ناگهانی و بدون پیش‌بینی آثارم.

  • *  فکر نمی‌کنی این رویه در درازمدت موجب بی‌اعتمادی مخاطبانت به صفحات شخصی شما شود؟

هواداران ما اکثراً از قشر فرهنگی هستند و این موضوع را که گاهی این وسط مشکلاتی خارج از وظایف من و شما پیش می‌آید را درک می‌کنند.

  • *  قبول داری این هیجان زدگی و بدقول شدن اتفاق مثبتی نیست؟

بله. من هر اشتباهی در تأخیر کارهایم را مثل مرد می‌پذیرم، گرچه مقصر هم نباشم.

  • *  کمی هم درباره کنسرت اردیبهشت ماه شما صحبت کنیم.

تمام اعضای گروه دستچین شده هستند که هم نوازنده‌های خوبی‌اند و هم می‌توانند اکت و بازی خوبی داشته باشند. این اجرا هم مثل اجراهای دیگر با بازیگری همراه است. ما همیشه قبل از کنسرت تمام میزانسن‌ها را با توجه به مفاهیم آهنگ‌ها می‌چینیم و عملاً گروه ما علاوه بر اینکه روی صحنه یک گروه موسیقی است یک گروه تئاتر هم است.

  • *  سال گذشته یک نمایشگاه مشترک نقاشی با استاد پلنگی برگزار کردی که در رسانه‌ها بازتاب گسترده‌ای پیدا کرد و باعث شد مخاطبین وجوه هنری جدیدی در تو ببینند که شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد. حالا قرار است به این وجهه خود در سال‌های آینده بیشتر بپردازی؟

نوع موسیقی ما به گونه‌ای است که فعلاً ۸۵ میلیون مخاطب پیدا نخواهد کرد. این موسیقی بیشتر از همه به تولیدکننده اثر بستگی دارد که آیا می‌خواهد این اثر را برای عام بسازد یا برای مخاطب خاص. من به واسطه دورانی که در رشته معماری تحصیل می‌کردم و دانشجوی مشهد بودم، دستی هم در نقاشی داشتم و اگر خدا بخواهد، به‌زودی یک نمایشگاه در نشر ثالث خواهم داشت تا بتوانم این بخش را هم همچنان دنبال کنم. هدف اصلی من این نیست که مثل هر خواننده‌ای تا ۸۰ سالگی فقط آهنگ بخوانم بلکه هدفم تبدیل شدن به یک هنرمند واقعی است. پس روحم را آزاد می‌گذارم تا ببینم به کجا می‌رود؛ اگر به سمت خواندن رفت تا ۸۰ سالگی آهنگ می‌خوانم و اگر روزی دوست داشت نقاشی یا بازیگری انجام دهد، آن کارها را می‌کنم. من سعی می‌کنم در همه زمینه‌ها به هوادارانم احترام بگذارم. من وقتی می‌خواهم نمایشگاه هم بگذارم، پیشاپیش از یک جامعه آماری از هوادارانمان سوال می‌کنم تا ببینیم چه نظری دارند.

  • *  این سال‌ها طرفداران موسیقی تلفیقی خیلی بیشتر از سال‌های قبل شده‌اند و امروزه شاهد این هستیم که هنرمندان و گروه‌های جدیدی به این فضا اضافه شده‌اند. فکر می‌کنی دلیل استقبال از فضای موسیقی ژانر کاری شما در بازار داخلی که جدیداً دور جدیدی از فعالیت‌هایش را با گروه‌هایی مثل «پیکلاویه»، «سه نقطه» و… شاهد هستیم، چیست؟

پشت هر اتفاق یک نکته خاص و اجتماعی وجود دارد. وقتی به یکباره نمای همه ساختمان‌های کشور سنگی شود (در صورتیکه یک دوره همه نماها آجر سه سانتی بود) قاعدتاً علت‌های خاص اقتصادی و اجتماعی دارد. این نکته درمورد موسیقی و اینکه مخاطبین به یک سمت دیگر کشیده می‌شوند هم صدق می‌کند. مثلاً در دهه ۸۰ شاهد استقبال عجیب مردم از رپ بودیم که در سال‌های ۸۵-۸۶ رپ دیگر بازار موسیقی ایران را اصطلاحاً قورت داد. بعد آن هم بازار پاپ ما جان گرفت و الان هم یکی دو سالی است که آن دوره تمام شده است. مردم نیاز به موسیقی متفاوت‌تری پیدا کرده‌اند و بازار موسیقی‌های تلفیقی و جدیدی مثل پاپ-راک رونق گرفته است. موسیقی‌هایی از گروه «چارتار» تا «کامنت» و بچه‌های دیگر با گروه‌هایی جدید و جوان. این گروه‌های جوان‌تر نشان می‌دهند که مردم آثار جدیدتری می‌خواهند. کسانی که قبلاً آثار پاپیولار و هیپ‌هاپ و پاپ و سنتی گوش می‌دادند شاید الان بتوانند در گروه‌های تلفیقی خود را پیدا کنند و کسانی که پاپ‌های سنگین‌تر و اجتماعی را دنبال می‌کردند، می‌توانند در حوزه ژانر کاری من چیزی که می‌خواهند را پیدا کنند. فکر می‌کنم این روند در تاریخ هنر جهان طبیعی است و همیشه این چرخه را داشته‌ایم.

  • *  فکر می‌کنی زیاد شدن خواننده‌ها در این فضا چقدر می‌تواند برای مخاطبین تو سردرگمی ایجاد کند؟ چون فکر می‌کنم فضاهای مشترکی هستند.

برعکس چیزی که فکر می‌کنیم، هم صنفان بیشتر داشتن، به نفع هر آدمی است. یعنی اگر ۵۰ خواننده در ژانر کاری من داشته باشیم، به نفع من است. چون خواننده‌های دیگر یک سری مخاطبین جدید را به این نوع موسیقی جذب می‌کنند و وقتی مخاطبین جدید جذب این موسیقی شوند، خود به خود به کارهای هر یک از ما هم می‌رسند. در اقتصاد به این موضوع «صرفه تجمع» می‌گویند. مثلاً در خیابان لاله‌زار همه لوسترفروشی‌ها یا در خیابان جمهوری همه موبایل فروشی‌ها دور هم جمع هستند. خیلی‌ها در هنر به اشتباه فکر می‌کنند که اگر رقیب‌ها زیاد شوند، بازار آن‌ها خراب می‌شود. من از خدا می‌خواهم همه مردم ایران در این سبک کار منتشر کنند و رقیب امثال ما شده آثار بهتری داشته باشند تا ما خود را در توهم یکه‌تازی نپنداشته و بیشتر رشد کنیم.

  • * یعنی حتی اینکه همایون شجریان هم «آرایش غلیظ» می‌خواند، برای تو جذاب است؟

بله حتماً به نفع من است. چون کافیست مثلاً ۳ نفر از هوادارن همایون ببینند که گیتار الکتریک چه صدای جالبی دارد و آنرا در گوگل سرچ کرده و به این نوع از موسیقی برسند و در ادامه کم‌کم به کاوه آفاق، کاوه یغمایی، رضا یزدانی و… برسند و در همین گردش‌های اینترنتی مثلاً به آهنگ «شال» برسند.

  • *  حالا نظرت درمورد قطعه «آرایش غلیظ» و موسیقی آن چیست؟

اجرای آن جرأت زیادی می‌خواست. برای هنرمندانی که در فضایی کار می‌کنند که آدم‌های بزرگی در آن فضا هستند و به دلیل این کارها مطمئناً به آن‌ها می‌تازند، واقعا اجرای این کار جرأت زیادی می‌خواهد. البته نحوه خواندن آن قطعه زیاد جدید نبود ولی آهنگسازی و تنظیم کاملاً نو بودند و ما عملاً باید این کار را متعلق به سهراب پورناظری بدانیم.

  • *  یکی از مباحث پر سروصدای چند ماه اخیر، حمله عجیب و غریب کاوه آفاق در جشنواره موسیقی فجر به «جان لنون» بود که فضای مجازی و رسانه‌ها را تحت تأثیر قرار داد. چقدر این موضوع و این اظهارنظر درمورد جان لنون از پیش تعیین شده بود؟

به طور قطع از پیش تعیین شده نبود. این را حاضران سالن بهتر گواهی می‌دهند. من مدت‌ها این طرف و آن طرف این شباهت «عینک» به آن هنرمند بزرگ را می‌شنیدم و از این قضیه ناراحت بودم. در آنجا هوادار عزیزی این موضوع را مطرح کرد و من هم این ناراحتی که از قبل داشتم را به طور ناگهانی بروز دادم. من جان لنون بزرگ را دوست دارم و سال‌های سال کارهایش را دنبال کردم و در دهه ۸۰ در دانشگاه‌ها آثار او را اجرا می‌کردم و من به اندیشه خودش و همسرش و اتفاقاتی که برای او افتاده واقف هستم. دوست نداشتم با آن آدم به واسطه عینک مقایسه شوم چون آن چنان به او واقف هستم که به هیچ وجه دوست ندارم با او مقایسه شوم و هدفم این نبود که شبیه او باشم. عینک گرد را که جان لنون اختراع نکرده. بخدا حتی کمال‌الملک هم همین عینک را می‌زد وقتی هنوز جان لنون به دنیا نیامده بود. آن عزیز هوادار می‌خواست به من لطف کند ولی من این را به عنوان یک انسان دوست ندارم و هرگز نخواسته‌ام شبیه شخص دیگری باشم. اگر آن وسط شجریان یا فرهاد یا فریدون فروغی را می‌گفت من نوکر این بزرگان هم بودم و می‌گفتم من خاک پای آن‌ها هم نیستم ولی آدمی را گفت که دوستان فقط کافی است یک سرچ ساده کنند و نوع نظراتش را حتی درمورد هواداران خودش ببینند. چرا باید با کسی که وقتی آهنگی بیرون می‌دهد و می‌گوید من به هیچ چیزی از خدا گرفته تا گروه موسیقی‌ام و خودم و قاعدتاً هوادارانم، حتی عقیده هم ندارم و در جهان فقط و فقط به همسرم یوکو اونو معتقدم مقایسه شوم؟

  • *  در زمینه مرگ تراژیک جان لنون هم که قطعاً می‌دانی.

این مرگ تراژیک شاید شامل حال ما هم بشود. حتماً می‌دانی که یکی از هواداران خوبش در کانادا او را کشت.

  • *  هیچوقت به این موضوع فکر کرده‌ای که یک نفر آن‌قدر دوستت داشته باشد که تو را بکشد؟

به کشته شدن زیاد فکر می‌کنم ولی مطمئنم کسی که من را می‌کشد هرگز از هواداران نخواهد بود…

  • *  چرا؟

جامعه ما از جامعه غرب متفاوت‌تر است. در جامعه ما هرچقدر هم عاشق یک نفر باشی و از عشق زیاد به نفرت برسی باز هم حاضر به کشتن او نیستی. ولی کافی است با نفرتی نامعلوم کسی سلاحی سرد یا گرم داشته باشد تا بتواند یکی چون مرا بکشد.

  • *  کمی هم درباره کارهای جدیدت صحبت کن و اینکه فضای کاری کاوه آفاق بعد از این همه نوستالژی ذهنی برای مخاطبانش به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ در آلبومی که پارسال منتشر کردی، چند فضای مختلف مثل «حسش نیست» تا کارهایی مثل «عطر تو» و «بدرود» که پاپ و سنتی و تلفیقی بودند داشتی که اتفاقاً کارهای هیت تو هم بودند ولی هنوز به حقشان نرسیده‌اند. در کارهای بعدی قرار است چه فضاهایی را تجربه کنی؟

ما در آلبوم قبلی از آثاری از همه ژانر های موسیقی داشتیم. این طیف را امتحان کردیم و بازخورد را هم دیدیم و آن را سنجیدیم. به زودی آلبوم «شال» که آهنگ شال نیز در آن است با توجه به تجربیاتمان از دو آلبوم قبلی و تک آهنگ‌هایی که داده‌ایم منتشر خواهد شد. بیش از ۵۰  آهنگ فارسی و انگلیسی تاکنون منتشر کرده‌ایم و همه این تجربیات را در این آلبوم به کار گرفته‌ایم. دموی آلبوم جدید را در کانالم گذاشته‌ام و از نوع بازخورد هواداران عزیزم مطمئنم پس از نشر خوشحال و راضی خواهند بود.

  • *  درمورد کنسرت پیش‌رو صحبتی با هواداران داری؟

اول اینکه بی‌وقفه منتظر دیدنشان هستم و دوم اینکه از حمایتشان ممنونم که زمانی که هنوز تبلیغات را شروع نکرده بودیم، آن‌هم در شرایط پرمشغله امتحانات و انتخابات و… من را همراهی کردند و بلیت‌ها فروش خوبی در ایران کنسرت داشتند. منتظر روز دیدارمان هستم و امیدوارم آثاری که دوست دارند را به بهترین نحو اجرا کنیم و اصحاب رسانه هم راضی از کیفیت متفاوت این اجرا باشند.

  • * برای آخر گفت و گو، آیا با فرشاد رمضانی که معمولاً به شما نقد دارند، صحبت خاصی داری؟

او پیشکسوت و بزرگ ما هستند. فرشاد رمضانی و فرشید اعرابی و حتی کاوه یغمایی از بزرگان ما هستند و من هنوز نوجوان بودم که این عزیزان فعالیت می‌کردند. حتی رضا یزدانی ۱۰ سال از من بزرگتر است و زمانی که من جوان ۲۰ ساله بودم رضا ۳۰ سال داشت و کار می‌کرد. این عزیزان همه پیشکسوت من هستند و احترامشان بر من واجب است. من یکی دوبار از نزدیک آقای رمضانی را دیده‌ام و از نزدیک به جز احترام و مهربانی نسبت به خودم هیچ چیز از ایشان ندیده‌ام. اما خوب گه‌گاه دوستان اخباری می‌فرستند که ایشان نقدهای ناجوانمردانه‌ای علیه من دارند. خب من دلیلش را نمی‌دانم اما به او و نسلشان حق می‌دهم چون بسیار زحمت کشیده‌اند. سال‌ها در اوج فشار، موسیقی‌هایی فاخر را با هزار درد و سختی زنده نگه داشته‌اند و نهایتاً اوج جوانیشان پَرپَر شده است. شاید حق داشته باشند که سر برخی از ما فریادهایی هرچند نابجا، اشتباه یا حتی غیرمنصفانه بزنند. به هر حال بزرگ ما هستند و احترامشان واجب و بنده تا ابد هرچه ایشان بد و بدتر هم در موردم بگویند با نهایت احترام مطالعه می‌کنم و هرگز پاسخی هم نخواهم داد چون به دور از شأن من و او است که من به عنوان یک شاگرد پاسخی درخور به برخی مطالب مغرضانه او یا هر کس دیگری در دنیای زیبای هنر دهم.

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است