خوش آمدید - امروز : شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
خانه » آموزش موسیقی » آشنایی با موسیقی » ویژگــی هـــای موسیقــــی قرن بیستم (قسمت دوم)
ویژگــی هـــای موسیقــــی قرن بیستم (قسمت دوم)

ویژگــی هـــای موسیقــــی قرن بیستم (قسمت دوم)

music-1280x800

سیستم تونال در قرن بیستم دچار نوعی تحول بنیادی شد .نظام سنتی که مبتنی بر یک مرکز نقل صوتی است – مرکز ثقلی که با عنوان تونالیته از آن یاد می شود . از حدود سال ۱۶۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی بر ساز و کار صداهای زیر و بم موسیقی این سیستم حکمفرما بوده است .

در آثار پایانی سده نوزدهم ،حس مرکزیت تونال به واسطه گذرهای سریع و فراوان میان تونالیته های گوناگون کاهش یافت . اگر در قرن نوزدهم گردش های سریع بین تنالیته های مختلف و اندک حرکت کروماتیکی وجود داشت در قرن بیستم به یکباره حمله ای به این نظام سنتی شد . البته برخی از آهنگسازان همچنان به کاربرد نظام سنتی ادامه دادند ،اما بسیاری دیگر به تغییر و تبدیل هایی کسترده در آن پرداختند و آهنگسازانی دیگر نیز سراسر از این نظام قدیمی دست کشیدند .

در ابتدا توضیح مختصری در مورد نظام تونالیته یا همان تونال باید بدهم تا خوانندگان عزیز راحت تر این انقلاب عظیم را درک کنند . واژه تونالیته به استفاده از صدا،گام یا آکوردی مرکزی در موسیقی اشاره دارد .این صدای مرکزی ،که تونیک یا درجه اول کام نامیده می شود ،نقطه فرود یا سکون در آن قطعه است به گونه ای که اکثر آثار که با تنالیته هماهنگ است هنگام (کادانس )خاتمه بر روی نت اصلی را همان درجه اول گام پایان میابد . گام های ماژور و مینور با یان صدا آغاز و تریاد درجه اول کام (تونیک )بر مبنای آن ساخته می شوند. حتی هنگام مدولاسیون نیز هنگامی که گام مورد نظر از حالت تثبیت گذشت باز هم به یک حالتی به مرکزیتی برای قطعه در می آید .

به سبب پایداری و ایستایی تریاد تونیک ،قطعه های موسیقی کم و بیش همیشه با این تریاد پایان میابند (آکورد کادانس از روی دومینانت ساخته می شود هر چند که در اصل معکوس دوم آکورد تونیک می باشد )پس از تریاد تونیک مهم ترین نقش را آکورد دومینانت دارد – آکوردی که بر مبنای درجه پنجم گام (دومینانت)ساخته می شود . آکورد دومینانت به آکورد تونیک ،یک توالی آکوردی مهم و بنیادی در نظام تونال است . این توالی آکوردی یا کادانس ،حس خاتمه و نیرومندی پدید می آورد و به طور سنتی برای پایان بخشیدن به ملودی های ،بخش های یک اثر ،یا کل قطعه با کار گرفته می شد . به طور خلاصه ،نظام تونال مبتنی بر این عامل های سه گانه است . یک صدای مرکزی ،یک گام ماژور و مینور ، و یک تریاد ؛و در این میان ،اکوردهای تونیک و دومینانت نیز ارتباطی ویژه دارند .

از سال ۱۹۰۰ به بعد ،نظام تونال به روشهایی بسیار گوناگون دچار تغییر و تبدیل شد . تکنیک های نو در سازمان دادن به صداهای موسیقایی چنان متنوعند که بیان عام و کلی آن ها دشوار است . برخی آثار سده بیستم دارای مرکز ثقل صوتی اما فاقد دیگر ویژگی های نظام سنتی – مانند نقش تریاد تونیک ،گامی ماژور و مینوربه عنوان گام مرکزی می باشند .

آثار موسیقی سده بیستم اغلب پیرامون آکوردی مرکزی ساخته و پرداخته شده اند که تریاد نیست . به این ترتیب ،این آکورد مرکزی می تواند آکوردی باشد که پیشتر دیسونانس شمرده می شده است . در برخی آثار ،ارتباط سنتی تریادهای دومینانت و تونیک با روابط آکوردی دیگری جایگزین شده و ملودی ها ،بخش ها و یا کل قطعه دیگر با کادانس معمول دومینانت ،تونیک پایان نمی گیرند و توالی های آکوردی دیگری در پایان به کار گرفته می شوند .

گرایشی دیگر در سده بیستم برای سازمان دادن به صداها ،استفاده همزمان از دو یا چند تونالیته گوناگون است . که به عنوان پلی تونالیته شناخته می شود (این مسئله با مدولاسیون ها شدید دوران رمانتیک نزدیک است اما فرق هایی نیز دارد .)هنگامی که فقط دو تونالیته گوناگون همزمان به کار گرفته شوند – که این بیشتر معمول است – آن را بیتو نالیته (هم زمانی دو تونالیته ) می نامند . (یعنی مدولاسیونی صورت نگرفته است اما دو تونالیته با هم همصدایی می کنند )برای مثال می توان به باله پتروشکا اثر استراوینسکی اشاره کرد . که دارای پاساژ بیونال معروفی است که با دوکلارینت – یکی در دو ماژور و دیگری در فا دیز ماژور نواخته می شود .

به طور عام ،هر چه تضاد رنگ صوتی ،زیر و بم و ریتم میان این دولایه صوتی بیشتر باشد ،تونالیته های گوناگون واضح تر شنیده می شوند .

آتونالیته (atonality ) یا فقدان تونالیته گسستی دیگر از نظام تونال بود . که شاید امروزه آن را باید انقلاب بر نظام تونالیته سنتی دانست . پیشتر آتونالیته در شماری از آثار سده نوزدهم نانند تریستان و ایزولده ساخته واگنر که در آن کشش تونالیته مرکزی به سبب مدولاسیون های پیاپی و به کارگیری آزادانه دوازده صدا گام کروماتیک تضعیف شده است ،پدیدار شده است . آرنولد شونبرگ در حدود سال ۱۹۰۸ به آفرینش نخستین قطعه های شاخص آتونال پرداخت . او در این آثار از به کارگیری توالی های سنتی آکوردها پرهیز کردو دوازده صدای کروماتیک را بی توجه به ارتباط سنتی آن ها با گام های ماژور یا مینور به کار گرفت. اما آتونالیته تکنیکی معین برای آهنگسازی نیست ؛هر قطعه موسیقی آتونال بنا به ضرورت های ویژه خود طرح و ساخته می شود . (گرچه واژه آتونالیته – فقدان تونالیته – چندان دقیق نیست و معنایی منفی را القا می کند ،اما تا کنون واژه دیگری که کاربرد عام بیابد جایگزین نشده است . )

دیری نگذشت که شونبرگ به لزوم نظامی مدون تر برای آفرینش موسیقی آتونال پی برد و در ساله های نخست دهه ۱۹۲۰ نظام دوازده صوتی را که تکنیکی نو برای سازمان دادن به صدا ها بود ،بنیان گذاشت . این نظام بر خلاف نظام تونال که یکی از صداهای سازنده گام را برجسته تر می نمایاند دوازده صدای کروماتیک را یکسان و برابر می شمارد . طی بیست سال ،فقط شونبرگ و تنی چند از پیروان او نظام دوازده صوتی را به کار گرفتند اما در دهه ۱۹۵۰ استفاده از این تکنیک میان آهنگسازان سراسر جهان رواج یافت .
در قسمت بعدی نقش ریتم را در موسیقی قرن بیستم مورد بررسی قرار خواهیم داد ،نقشی ریتم در قرن بیستم بسیار پر رنگ بوده است و شاید نواختن ریتم های پیچیده ملل مختلف از جمله آفریقا و هندوستان نیز بر این پیچیدگی ها افزوده است . به طور کلی ریتم دیگر مانند دوران قبلی نقشی پیش زمینه ندارد و بسیار پر رنگ و به عنوان ساخته ای مجزا به شمار می رود . برای مثال این مهم باید به کنسرتو تیمپانی اثر فلیپ گلس خوب گوش دهید .

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است