خوش آمدید - امروز : جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
خانه » مصاحبه و گفتگو » نوستالژیِ خطرناک
نوستالژیِ خطرناک

نوستالژیِ خطرناک

نوستالژیِ خطرناک

خواننده آلبوم «رویا» شب گذشته جدیدترین تک آهنگ خود را به نام «نشدیم» درفضای مجازی منتشر کرد.

سینا حجازی شب گذشته جدیدترین اثر خود را در حال و هوا و فضای خاص آثارش منتشر کرد تا دوستدارانش پس از وقفه‌ای چند ماهه، اثر جدیدی ازاین خواننده را بشنوندو با توجه به روایت جالبی که درمتن ترانه به آن اشاره شده است، از شب گذشته شاهد واکنش‌های جالبی از سوی دوستداران این خواننده به «نشدیم» هستیم.

* ترانه

سینا حجازی هوشمندانه‌ترین روایت‌ها را در ترانه‌هایش دارد و با یک نوستالژی بازی غم انگیز ولی دوست داشتنی، همه حسرت‌های یک نسل را تکرار و تکرار می‌کند. «نشدیم» را شاید بتوان ادامه‌ای غم انگیز برای «دیدی داری» با سبک و سیاق خاص سینا حجازی دانست که در عین «فان» بودن و لبخند غم‌انگیزی که در هنگام شنیدن‌اش داریم، نوستالژی خطرناکی‌ست برای نسلی که حسرت نداشته‌هایش را تا دنیا دنیاست با خود دارد و بازخوانی این حسرت‌هاست که عذاب و تلخی اش را ماندنی‌تر می کند…

* برای پدر…

«نشدیم» با جمله « تقدیم به پدرم صدرالدین حجازی که خیلی ازش یاد گرفتم»، به صدرالدین حجازی (پدرهنرمند سینا و بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون ایران) تقدیم شده است. پدری که سینا حجازی در گفتگوهایش بارها و بارها از او یاد کرده و پدرش هم نظرات جالبی درباره سینا دارد. صدرالدین حجازی درباره رابطه پدرو پسری که بین آنها برقرار است خاطره جالبی دارد: «من و مصطفی طاری در نقش دو خلافكار بودیم. در بخشی از داستان من با همسر و فرزندم كه سینا نقش آن را داشت درگیر می‌شوم، فرزندم در آن سكانس خون گریه می‌كرد تا جلوی درگیری من را بگیرد. شاید اگر الان كسی آن فیلم را ببیند بگوید بازیگری در خون سینا بود و باید حتما آن را دنبال می‌كرد و به خاطر همین ذوق ذاتی سیناست كه می‌پندارم می‌توانیم ۴۸ ساعت با هم صحبت كنیم و خسته نشویم.»

* طنز تلخ

تمام آثار سینا حجازی در یک مولفه یکسان مشترک‌اند: «طنز تلخ». چه زمانی که «لیلی» منتشر شد و شروع روند حرفه ای سینا حجازی را رقم زد و چه زمانی که جنجالهای «دیدی داری»، این خواننده را چند پله بالاتر آورد تا مخاطبان جدی موسیقی سراغ آثار محتوا محوری بروند که با طنزی تلخ و گاهی گستاخ سعی دارد تلگنری به مخاطبش بزند. اما ریشه این طنز تلخ از کجاست؟ سینا حجازی در این باره معتقد است: «پدرم هنرپیشه بود و رفت و آمد داشتیم و برای من شیرین‌ترین بازیگران آنهایی بودند که بیشتر شوخی می‌کردند. من در زندگی‌ام آدم دوست داشتنی‌ای که بلد نباشد شوخی کند، نداشتم. یک دفعه می‌بینی یک آدمی خیلی عصبی است و با هیچ زبانی نمی‌توانی از پسش بربیایی اما یک وقت با یک شوخی درست یک دفعه می‌بینی مسیر آن آدم را می‌توانی عوض کنی؛ آدمی که با تفنگ هم مسیرش عوض نمی‌شود.» حجازی این طنز تلخ را نشات گرفته از بزرگ شدن در نسلی می‌داند که برای خندیدن هم می‌جنگید: «ما با همین خندیدن‌ها یک عمر زندگی کردیم. شما یک جایی زندگی می‌کنید که خنده‌اش سر جایش است، تفریحات دیگر هم سر جایش است ولی ما داریم خنده را از دل همین اتفاقات تلخ بیرون می‌کشیم. شاید خیلی وقت‌ها قلبمان هم ناراحت باشد ولی برای اینکه فضا را بشکنیم، می‌خندیم. دیدن تناقض‌ها مهم است، دلیل گریه همان تناقض است، دلیل خنده هم همین طور. مثلا با خود می‌گویی من الان پدرم باید بود و نیست و گریه‌ات می‌گیرد. یا می‌گویی الان باید فلان اتفاق می‌افتاد و نیفتاد و خنده‌ات می گیرد. حقیقت زندگی ما همین شوخی هاست. ما در بمباران مسخره بازی در می‌آوردیم و می‌خندیدیم. رفیقمان را می‌گرفتند می‌بردند کتک می‌زدند و وقتی می‌آمدیم به کتک خوردن رفیق‌مان می‌خندیدیم. حقیقت نسل ما همین است. ما طنز را از فلاکت بیرون کشیدیم.»

* سال‌های معلق

حجازی در توصیف حسرت و نوستالژی تلخ و عمیقی که در اثر جدید و کلیت آثارش هم به چشم می آید، معتقد است: «یک بخش عمده ای از زندگی من به این گذشت که گفتم فردا درست می‌شود و فردا بهتر می‌شود. ما سال های زیادی از زندگی‌مان معلق گذشت. فکر نکن ۵۰ سالگی ما یک ۵۰ سالگی نرمال است. ۵۰ سالگی ما یک ۳۵ سالگی است. ما یک بخشی از زندگیمان را از دست داده‌ایم. مثل پازلی که یک قطعه‌اش گم شده. اصلا ۵۰ سالگی خودت را با پدرت مقایسه نکن همین طور که ۳۰ سالگی تو شبیه پدرت نیست. ما دهه شصتی‌ها کلا یکسری تصادفی هستیم که همین جور جلو می‌رویم.»

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است