در هیاهوی این روزهای موسیقی، دو اثر جدید منتشر شده است؛ آلبوم «کنسرتوها» اثری از آیدین صمیمی مفخم و «کوگیتا» اثری از «مارتینا کوسسکا». مجموعه دو کنسرتو برای پیانو (قطعه هولوگرافی) و هورن (قطعه رجز) و یک واریاسیون برای ارکستر (قطعه لودوس کنسونوس) . کنسرتو برای تنور هورن فضایی معاصر دارد با ملودیهایی گسسته و در دو قطعه دیگر، موسیقی به فضای انتزاعی نزدیکتر شده و حتی گاهی با هارمونیهای مخدوش حس تیرگی و تنش را به مخاطب القا میکند. «کوگیتا» نیز شامل پنج قطعه بیکلام است. قطعات معاصری که با شکستن خطوط ملودی و به هم ریختن هارمونی کلاسیک احساسی آوانگارد را در مخاطب ایجاد میکنند. انتشارِ این آثار توسط این دو هنرمند که از قضا پیمانِ زندگی با هم بستهاند در فضای امروزِ موسیقی ایران امیدوار کننده است. میدانید چرا؟ به یک دلیلِ ساده که هنوز کسانی هستند که موسیقی جدی – و بسیار پیچیده- دغدغهشان است و به موسیقی معاصر فکر میکنند. با این دو هنرمند به گفتوگو نشستهایم:
- شما هر دو به تازگی آلبوم مستقلِ خودتان را منتشر کردهاید؛ «کوگیتا» و «کنسرتوها» که به شکلِ مفصل دربارهی آن صحبت خواهیم کرد؛ اما پیش از آن میخواهم دربارهی این صحبت کنید که زندگی دو آهنگساز با هم چه شمایلی دارد؟
مارتینا کوسسکا: خیلی جالب است. ما در یک میز کنار هم کار میکنیم؛ اما هر کداممان کار خودمان را میکنیم. همدیگر را عصبانی نمیکنیم، نمیگوییم چرا این را نوشتی و آن را ننوشتی؟ هر کدام از ما دنیای خودش را در موسیقی دارد . این خیلی خوب است؛ به همدیگر قوت قلب میدهیم و گاهی همدیگر را به کارکردن ناچار میکنیم. (خنده) گاهی من پیانو تمرین میکنیم و آیدین ترومپت. میدانید صحبت ما هیچزمانی همینطوری اتفاق نمیافتد، ما مدام به همدیگر پیشنهادهای جدید میدهیم؛ اما در عین حال مواظب هستیم همدیگر را کپی نمیکنیم. گاهی دو آهنگساز در یک خانه، میتوانند ایدههای همدیگر را از بین ببرند و کاری کنند که آن دیگری، اصلا دلش نخواهد در موسیقی بماند؛ اما برای ما همه چیز خیلی راحت و خوب است. مثل یک تیم ورزشی هستیم که همیشه به جلورفتن و پیشرفت فکر میکنیم.
آیدین صمیمی مفخم: به شکل خلاصه اینکه جواب داده است (خنده). ما یک میز بزرگ در خانهمان داریم که مارتینا با لپ تاپ و پارتیتورهایش یک طرفِ آن کار میکند و آن طرف میز من. سازهایمان هم کنارمان است. گاهی او پیانو مینوازد و گاهی هم من ساکسیفون.
- اما شما هر دو آهنگساز هم هستید؛ مثلا ممکن است وقتی دارید روی قطعهای تمرکز میکنید، مارتینا نیاز به نوازندگی داشته باشد؛ آن وقت تمرکزتان به هم نمیخورد؟
آیدین صمیمی مفخم: ما سعی میکنیم با همدیگر هماهنگ باشیم. از آن آرتیستهایی نیستیم که خیلی روی مدِ نوشتن و مسایلی از این دست اصرار داشته باشیم. با هم تعامل داریم. مثلا میگویم که مارتینا اگر میخواهی پیانو تمرین کنی، من کار دیگری که نیاز به تمرکز کمتری دارد، انجام میدهم. گاهی هم روزها از آپارتمانمان صدایی بیرون نمیآید.
مارتینا کوسسکا: وقتی میخواهیم قطعهای جدید بنویسیم؛ خانه در سکوتی کامل است. موبایل و اینترنت خاموش و سکوتِ مطلق برای اینکه تنها و تنها به نت فکر کنیم.
- لحظهی خلق، لحظهی دشواری است و خب آدمها زمانِ خلق، خلقیاتِ خاصی پیدا میکنند.
آیدین صمیمی مفخم: همدیگر را تحمل میکنیم. اگر این کار را نکنیم، اصلا زندگی زناشویی معنایی ندارد. همیشه که آدم نمیتواند خوشاخلاق باشد.
مارتینا کوسسکا: یادم میآید مدتی – حدود یک سال- عادت داشتم، زمانِ آهنگسازی رادیو مدام روشن باشد. مهم هم نبود که چه چیزی پخش میکند؛ هر صدایی که از آن میآمد، کمک میکرد چیزهایی که در ذهنم بود را به نت دربیاورم. حالا فقط به سکوت نیاز دارم. یک سکوتِ مطلق.
آیدین صمیمی مفخم: این عادتها مدام در حال تغییر است.
مارتینا کوسسکا: گاهی شلوغی، پلوغی را دوست دارم تا بهتر بنویسم. گاهی آیدین که ساکسیفون میزند، به من ایدههای جدیدی میدهد. ما هر کار موسیقایی که در آن اتاق میکنیم، کمک به همدیگر است.
- ایرادهای همدیگر را هم گوشزد میکنید؟
آیدین صمیمی مفخم: من هر قطعهای که مینویسم به عنوان معلم و همکار به مارتینا نشان میدهم تا او نظرش و ایرادهایش را بگوید.
- مارتینا واقعا معلمتان بوده است؟
مارتینا کوسسکا: نه، نه (خنده) من به عنوان یک رهبر ارکستر این آثار را میبینم؛ یعنی آن زمان فکرم به عنوانِ آهنگساز و تئوریسین را خاموش میکنم؛ فکرِ همسر بودنم را هم خاموش میکنم و بعد فکر میکنم اگر قرار باشد به عنوان «رهبر» این پارتیتور را کار کنم، باید چه اتفاقی در آن بیفتد؟ این کار، مثلِ ویراستاری است. من هم آثارم را به او نشان میدهم؛ اینکه از نظر فرمبندی جواب داده است یا نه؟ این همکاری و همفکری اتفاق خوبی است. ما وقتی موسیقی مینویسیم، از ابتدا همه چیز را دوباره شروع میکنیم؛ انگار الفبای کار را تازه یاد گرفتهایم. میدانید؛ هر قطعه برای یک آهنگساز مثل بچهاش است؛ میخواهیم بچهی سالمی به دنیا بیاوریم.
- شما رهبر ارکستر هم هستید. در خارج از ایران تا چه اندازه به این حرفه مشغول هستید؟اصلا چرا تعداد رهبرانِ ارکستر زن در تمام دنیا تا این اندازه اندک است؟
مارتینا کوسسکا: چون رهبری ارکستر ، شغلِ بسیار سختی است و از ابتدا تنها مردان در آن فعال بودند. انگار با خودشان فکر کردهاند، زنها این قدرت را ندارند تا به صد نفر نوازنده دستور بدهند و آنها هم حرفهایشان را گوش کنند. اما در این سالها، ما خیلی آزاد شدیم و رهبران زنِ بسیار خوبی در دنیا فعالیت میکنند. به نظر من رهبری ارکستر تنها یک شغل است. اگر اصولی آن را یاد بگیرید، هیچ فرقی با دیگر کارها ندارد. البته هنوز هم باید برای این کار جنگید.
آیدین صمیمی مفخم: الان تعداد رهبران زن بسیار زیاد است.
مارتینا کوسسکا: بله بهخصوص کسانی که در اپراها کار میکنند. خیلیهایشان هم معروف هستند. تعداد ما هر روز خیلی بیشتر و بیشتر میشود.
- شما خودتان با چند ارکستر کار میکنید؟
مارتینا کوسسکا: با چند ارکستر در تماس هستم و سالی چند کنسرت میدهم. ما زنها داریم سعی کنیم که یواش یواش کار بیشتری به عهده بگیریم.
آیدین صمیمی مفخم: ارکسترهای سمفونیک و فیلارمونیک، چون تفکر سنتی دارند؛ کمتر حضو رهبران و آهنگسازان زن را میپذیرند؛ اما ارکسترهای مجلسی و ارکسترهایی که موسیقی معاصر کار میکنند، با نگرشِ جدیدتری به این مساله نگاه میکنند.
مارتینا کوسسکا: من امدیوارم که در ایران هم رهبران زن بیشتر کار کنند.
- اتفاقا خانم «نزهت امیری» چندی قبل یک ارکستر را در جشنوارهی موسیقی رهبری کردند که اجرای بسیار موفقی هم بود.
مارتینا کوسسکا: بله میدانم؛ ضمن اینکه نازنین آقاخانی و یلدا زمانی هم حالا در اروپا بسیار معروف و اکتیو هستند و هر دو در اروپا کنسرتهای بسیاری میدهند.
آیدین صمیمی مفخم: در ایران هم امیدوار هستم که این اتفاق بیفتد.
- حضورتان در ایران مانع از فعالیتهای موسیقاییتان نشده است؟ به هر حالاین موسیقی، موسیقی بومی ما نیست و شاید بستر مناسبی برای فعالیت در ایران وجود نداشته باشد.
مارتینا کوسسکا: فکر کنم این مساله باعث میشود، من سعی کنم بیشتر موسیقی کلاسیک را به ایرانیان معرفی کنم. میدانم که این موسیقی، موسیقی اینجا نیست، اما دلم میخواهد به مردم بگویم شما یک میز پر از غذاهای مختلف دارید و باید همهشان را تِست کنید، شاید خیلیهایش را دوست داشته باشید. موسیقی هم درست همین است.
- شما خودتان آموزش و فراگیری موسیقی ایرانی را امتحان کردهاید؟
یک تابستان سعی کردم سهتار و فلسفهی ردیف را یاد بگیرم تا بفهمم این موسیقی چیست. ما خارجیها موسیقی سنتی شما را خیلی خوب متوجه نمیشویم؛ اما حالا فکر میکنم متوجه شدم که گامهای مختلف آن کدام است و یک قطعه در کدام دستگاه هست. من حتی گاهی موسیقی پاپ شما را هم گوش میکنم. فکر میکنم که باید همهی موسیقیها را شناخت. مردم هم میتوانند موسیقی کلاسیک را بفهمند؛ شاید هم آن را خیلی زیاد دوست داشته باشند و حتی نیاز پیدا کنند که آن را گوش کنند.
- خب برسیم به آثاری که به تازگی منتشر کردهاید؛ کار روی این آلبومها از چه زمانی شروع شد؟
مارتینا کوسسکا: تابستانِ امسال بود که با همفکری «آیدین» تصمیم گرفتیم اثری را منتشر کنیم که نگاه ما به موسیقی را نمایش دهد و بگوید ما در موسیقی دنبال چه چیزی هستیم و چگونه میتوانیم این موسیقی را به مردمِ اینجا معرفی کنیم. ما در این سالها البته کنسرتهای متعددی در ایران برگزار کردهایم، اما این، نخستین اثری بود که از ما منتشر میشد. من فکر کردم که «کوگیتا» میتواند به نوعی موسیقی مجلسی از سولوی پیانو تا اجرای موسیقی برای گروههای ۷-۶ نفره را نشان دهد.
- کوگیتا به چه معناست؟
این یک کلمهی لاتین است به معنای «بیندیش». منظورمان این بود که این موسیقی تنها برای لذت نیستد و وقتی آن را گوش میکنید، به این مساله توجه کنید که چه اتفاقاتِ صوتیای در آن رخ میدهد؛ نه اینکه یک قطعه را در لحظه گوش دهید و در همان لحظه نیز فراموشش کنید.
آیدین صمیمی مفخم: موسیقی این دو آلبوم، آثاری هستند که ما در طول ۶ سال گذشته نوشتهایم؛ به همین خاطر قطعات ارتباطی با همدیگر ندارند و در یک آلبوم منتشر شدهاند؛ چون یک رابط موسیقایی در آن وجود دارد.
- و این رابط چیست؟
ما به عنوانِ آهنگسازانِ اثر.
- شما به این مساله اشاره کردید که یکی از انگیزههای انتشارِ این اثر، این بوده که نگاه شما در موسیقی را نشان دهد؛ دربارهی این نگاه و تفکر پاسخ میدهید؟
مارتینا کوسسکا: ما هر دو در دانشگاه آهنگسازی خواندیم – من در لهستان و آیدین در ارمنستان- و همیشه به موسیقی کلاسیک نزدیک بودیم، بعد با خودمان فکر کردیم آثاری در راستای همان موسیقیای که گوش میکنیم و دوست داریم، خلق کنیم. شروعِ این کار – آهنگسازی- در همان دوران دانشجویی من شکل گرفت و بعد از اینکه فوق لیسانسام را گرفتم، با خودم فکر کردم چه اثری میتوانم بسازم که در همان وحدت با آثاری که در گذشته نوشتهام، قرار داشته باشد؟ این قطعاتِ آلبوم میتواند پاسخی به آن پرسش باشد.
- و قطعاتی خلق شدهاند که بسیار پیچیده است؛ هم از نظر سازبندی و هم هارمونی.
مارتینا کوسسکا: بله. این ذات موسیقی من است. هیچوقت دنبال چیزهای ساده نمیگردم. شاید این چیز خوشایندی نباشد؛ اما از سمتی دیگر شاید هم خوب باشد، چون تلاش برای معرفی یک چیزِ جدید است.
- همانطور که خودتان اشاره کردید، این قطعات ارتباطی با همدیگر ندارد، جز «پیانو» که میتوان آن را حلقهی واسط این آثار دانست. چرا پیانو؟ چون ساز تخصصی خودتان است؟
مارتینا کوسسکا: این ساز برای من نزدیکترین و آشناترین سازِ دنیاست. من به عنوان آهنگساز باید تمام سازها را به خوبی بشناسم تا در موسیقیام از آنها استفاده کنم؛ اما بیش از ۲۰ سال است که مشغولِ نواختنِ پیانو هستم و فکر میکنم از تمامی سازها، این ساز را بیشتر بلد هستم. هیچ چیز ناآشنایی در این ساز برای من وجود ندارد و به همین خاطر همواره در موسیقیهایی که میسازم به صدای این ساز احساس نیاز میکنم.
- آقای مفخم دلیل همکاری با نشرِ موسیقی امروز تهران چه بود؟
موسیقی امروز تهران یک نشرِ تازه تاسیس توسط هوشیار خیام است. هم من و هم مارتینا همیشه دنبال یک موقعیت خوب بودیم تا آثاری را که طی این سالها نوشتهایم و در فستیوالهای مختلف اجرا شده است، منتشر کنیم. البته مدتی قبل قرار بود این آثار در بلژیک منتشر شود که متاسفانه ناشری که قرار بود این کار را انجام دهد، ورشکست شد؛ اما نیمی از ضبطهای این دو اثر را در همان بلژیک انجام شد و سرانجام توسط نشر آقای خیام به انتشار درآمد.
- مگر ناشران در بلژیک هم ورشکست میشوند؟ من گمان میکردم ورشکستگی ناشران فقط مخصوص ما هست.
آیدین صمیمی مفخم: تغییر سیاستهای دولت بلژیک و قطع کمک به بخش فرانسوینشین باعث این اتفاق شد؛ درواقع ناشر ورشکست نشد، اما دیگر نتوانست به فعالیتهایش ادامه دهد. در تمام دنیا دولتها اولین بودجهای که قطع میکنند، بودجهی هنری است.
- اسم این انتشارات، اسمِ عجیبی است.
آیدین صمیمی مفخم: از خود آقای خیام باید دربارهی اسمِ این نشر پرسش کرد؛ اما من فکر میکنم ایشان در نظر دارد موسیقیهایی را منتشر کند که شنیدنشان در تهرانِ امروز ضروری است.
- شما هم فکر میکنید شنیدنِ کنسرتو برای تهرانِ امروز ضروری است؟
این سوال سختی است که نیاز به یک تحقیقِ کامل دارد و من نمیتوانم پاسخ درستی به این سوال بدهم. گوش دادن به این آثار همانقدر ضروری یا غیرضروری است که گوش دادن فلان آلبوم پاپ. اما به این سوال با یک مثال پاسخ میدهم، سه سال پیش، دو نفر از دوستانمان – نوید گوهری و احسان تارخ- با ما تماس گرفتند و گفتند میخواهیم یک فستیوال با تمرکز موسیقی معاصر انجام دهیم و باتوجه به فعالیتهای شما در این حوزه، این کار را چهارنفری انجام دهیم. ما پذیرفتیم و برای اولین اجرای ارکسترال در آن فستیوال، قطعهی «هولوگرافی» من که برای پیانو و ارکستر نوشته شده و در این آلبوم هم آمده است، درنظر گرفتیم. این اثر را به مارتینا – همسرم- و نوید گوهری – دوستم و رهبر ارکستر نیلپر- تقدیم کردم. بههر حال کاملا مطمئن بودیم که سالن خالی خواهد بود.
- چرا؟
فکر میکردیم به هر حال یک کنسرتو پیانو، آن هم کنسرتو پیانویی مدرن نمیتوانست مخاطب چندانی داشته باشد.
مارتینا کوسسکا: «هولوگرافی» اولین کنسرتِ آن فستیوال بود و ما مطمئن بودیم که کسی حضور پیدا کند. من فکر میکردم باید برای سالن خالی به اجرای برنامه بپردازم. خیلی نگران بودم و با خودم میگفتم وقتی روی صحنه میروم، چه اتفاقی میافتد؟ میدانید هیچ هنرمندی دوست ندارد به سالن خالی تعظیم کند و شروع به نواختن کند.
آیدین صمیمی مفخم: اما به محضِ اینکه در سایتِ تیوال نوشته شد که این کنسرت با این قطعات قرار است اجرا شود، در مدت زمان کوتاهی تمام بلیتهای آن به فروش رفت.
- فقط هولوگرافی اجرا شد؟
قطعاتی از من و دیگر آهنگسازان بود و یک سولیست هم از لهستان به این برنامه آمده بود.
مارتینا کوسسکا: همشهری من بود. (خنده)
آیدین صمیمی مفخم: وقتی برنامه اجرا شد، ما نظرِ موافقی درست از شنوندگانی شنیدیم که فکر میکردیم این موسیقی را پس خواهند زد. ما باور نمیکردیم که شنوندهها تا این اندازه این قطعات را دوست داشته باشند و حتی از ما بخواهند که دوباره آن را اجرا کنیم؛ البته موقعیت اجرای دوباره پیش نیامد.
مارتینا کوسسکا: امیدوارم این اتفاق زودتر بیفتد.
آیدین صمیمی مفخم: همیشه فکر میکردم که این موسیقی برای بخشی خاص از جامعه است و از آنجا که آثارِ پیچیدهای است، مردم آن را دوست نخواهند داشت؛ بهخصوص اینکه به پیشینهی تکنیکالِ ذهنی نیاز دارد، اما کسانی که در این کنسرتها شرکت کردند، از موزیسینهای خیلی حرفهای تا کسی که از موزیک خیلی دور است، همه توانستند با آن ارتباط برقرار کنند.
- مخاطب امروزِ تهران خیلی مخاطب پیچیدهای است. میتواند در یک ساعت چندین سانس فلان خوانندهی پاپ را پر کند و از آن طرف در سانسهای طولانی نوای تکنوازی یک آهنگساز را گوش کند.
آیدین صمیمی مفخم: من همیشه گفتهام و باز هم تکرار میکنم که باید با عینکهای مختلف در زمانهای مختلف، مسایل متفاوت را نگاه میکنیم. وقتی از موسیقی جدی، آکادمیک، پیچیده یا هر چیزِ دیگری که میخواهیم نامِ آن را بگذاریم، صحبت میکنیم، باید یک بار با دید آهنگساز به ماجرا نگاه و فکر کنیم و یکبار از دید مخاطب.
- این کار را برای شما به عنوان آهنگساز دشوار نمیکند؟
من به عنوان آهنگساز هرگز به این فکر نمیکنم که مخاطب من چه کسانی هستند و آیا آنچه را که خلق میکنم، دوست خواهند داشت یا خیر؟ یا به این قطعات بر اساسِ چه دیدگاهی فکر میکنند؟ من چیزی را مینویسم که خودم آن را دوست دارم ، اینکه جامعه آن را میپذیرند یا نه، دغدغهی من نیست. با خودم فکر میکنم قرار است سوار سلیقهی کلی جامعه شوم؟ حالا که فلان ژانر و فلان مکتب مد شده، آیا میخواهم سوارِ این موج شوم یا اینکه یک موج به آن اضافه کنم و حرفِ خودم را بزنم؟ اما در عینِ حال با فیلترِ موزیسینی که تئوریسین هم هست، مسایل را آنالیز میکنم که چطور یک قطعهی بیهویت از یک موزیسینِ پاپ، میلیونها بار شنیده میشود و به قول معروف «هیت» ایران میشود و از آن طرف نوازندهای مثل «کیهان کلهر» سی شب هم میتواند مخاطب را به سالن بکشاند.
- خب مرزِ این دو کجاست؟
موزیسینی موفق است که هم حرفش اصل باشد و هم با استقبال روبهرو شود. مثلا کسی مثلِ «کیهان کلهر» سوار موج نیست و اتفاقا موج بلندی به آن اضافه میکند. این اتفاق سادهای نیست؛ یعنی چند سال طول میکشد تا برای او یا هر موزیسینِ دیگری این اتفاق بیفتد. او سی سال بر عقیدهاش پافشاری کرده و گفته است این موسیقی من است. این تفکر من است و آرام آرام با تجربه و کار و زحمت فراوان خودش یک موج شده است نه موجی که همه میخواهند سوارِ آن بشوند.
مارتینا کوسسکا: این یک آرتیستِ موفق است؛ نه آرتیستی که برای یک فصل یا یک آلبوم است. ما نمیخواهیم سر و صدای زیادی را شکل دهیم و بعد از آن دیگر نباشیم و میان هزاران آلبومی که هر روز به مارکت اضافه میشود، گم شویم. در این صورت تمام زحمتِ ما به هدر خواهد رفت. من اگر بخواهم به این جایگاه دست پیدا کنم، زحمت زیادی دارم؛ اما میدانم نتیجهاش را خواهم دید.
آیدین صمیمی مفخم: باید طولانی فکر کرد. میشود آدم یک گل را بکارد و یک فصل گل بدهد و تمام شود و میتواند یک دانهای بکارد که بدل به بلوطی شود که هزاران سال زنده بماند.
- وضعیت مخاطبِ این موسیقی در اروپا چطور است؟
موسیقی معاصر در اروپا خیلی معروف و یک جورهایی «مد» است. شما هموارهدر چند شهرِ اروپایی، فستیوال موسیقی معاصر را میبینید که در حال برگزاری است. همیشه میتوانید این موسیقی را گوش کنید. تبلیغ موسیقی معاصر در اروپا بسیار بیشتر از ایران است.
آیدین صمیمی مفخم: یادمان باشد که در اروپا، مهمترین حامیان این نوع موسیقی وزاتخانههای فرهنگ آن کشور هستند.
مارتینا کوسسکا: بله در لهستان وزارت فرهنگ بودجهی بسیار زیادی را در این خصوص میگذارد و فستیوالهای متعددی را در شهرهای مختلف پیگیری میکند. مردم هم از این فستیوالها حمایت میکنند و آن را دوست دارند. خیلی از مردم که پیش از این موسیقی معاصر را گوش نکردهاند، بلیت میخرند و بعد خیلیهایشان مخاطبِ این نوع موسیقی میشوند. ممکن است خیلیهایشان هم این موسیقی را دوست نداشته باشند؛ اما همهشان آن را تفسیر میکنند و این اتفاق بزرگی برای یک موزیسین است. برای مثال مادر من همیشه دربارهی موسیقیهای من تفسیری دارد. میگوید: «آه یک قطعه شبیه یک کشتی فضایی است». من خیلیوقتها مبهوت تصویرسازیهای او میشوم. او گاهی موسیقیهای من را به باران تشبیه میکند یا جنگل یا هر تصویری که در ذهنش ایجاد میشود.
- البته نمیتوان فراموش کرد که موسیقی معاصر در ایران خیلی جوان است؛ اما با این حال ارکسترهای زیادی در آن فعالیت میکنند؛ اما اصلا موسیقی معاصر را چگونه میتوان معنا کرد؟
مارتینا کوسسکا: موسیقی معاصر چیزی است که امروز مینویسیم و در آن از چیزهای جدید استفاده میکنیم.
- منظورتان سازهای جدید است؟
فکرها و ایدههای جدید و در کنار آن سازها و روشهای جدید. در این موسیقی ما کیفیتِ صوتی جدید را با فرمهای جدید تجربه میکنیم و چیزی که قبلا در تاریخ موسیقی نبوده را به آن اضافه کنیم.
آیدین صمیمی مفخم: توضیح من هم شبیه به مارتیناست. ما هر دو نوازنده و آهنگساز هستیم و البته مارتینا رهبر ارکستر هم هست. هر دو بداههنوازی آزاد و موسیقی الکترونیک انجام میدهیم، ما تمام کارهایی که یک موزیسین معاصر باید انجام دهد را انجام میدهیم و شانسِ هر دویمان این است که در یک ژانر کار میکنیم. به همین خاطر است که دربارهی زیباییشناسی موسیقی صحبتهای زیادی میکنیم. یکی از جامعترین تعاریف موسیقی معاصر این است که هر موسیقیای که امروز نوشته میشود، معاصر است؛ اما لزوما هر چیزی که امروز نوشته میشود در دستهبندی موسیقی معاصر قرار نمیگیرد؛ چون ممکن است شما بدون آگاهی از تاریخ موسیقی کاری انجام دهید که ۳۰۰ سال قبل انجام شده است.
- اما مثلا آهنگسازی مثلِ «بتهوون» چنان آثارِ باشکوهی خلق کرده که همچنان حرفهای جدیدی دارد؛ میتوان اثر او را شاملی این دستهبندی قرار داد.
به هیچعنوان. آثار او مربوط به تاریخ موسیقی است که در زمانِ خودش معاصر بوده است. آثار بتهوون بسیار متاخر است و سه کوارتت زهی او را اجرا نکردند، چون معتقد بودند اینها اصلا موزیک نیست و هارمونی ندارد؛ اما حالا برای ما بسیار ساده است و طبق قوانین هارمونیای است که امروز در تمام دانشگاهها میخوانیم. سمفونی نهم بتهوون در زمان خودش بسیار آوانگارد بوده است. تنها اثری است که در زمانِ خودش از گروه کر با ارکستر سمفونیک و سولیست خواننده استفاده میکند، ببینید ما ایرانیها با ادبیات سر و کار بیشتری داریم برای همین دلم میخواهد با ادبیات به این سوال پاسخ دهم.
- چه خوب؛ پس من هم مثال سعدی را میزنم که با وجود اینکه برای قرنها پیش است؛ اما زبانش بسیار معاصرتر از خیلی شاعران امروزی است.
آیدین صمیمی مفخم: اما حافظ و سعدی و فردوسی برای ما کافی هستند و دیگر لازم نیست که شعرایی مثلِ یوشیج در کشور ما وجود داشته باشد؟ در موسیقی هم همینطور است. نیاز روحی و عاطفی من را گاهی بتهوون برآورده میکند و گاهی یک موسیقی معاصر.
مارتینا کوسسکا: حالا که از ادبیات حرف زدید، من هم مثل آیدین معتقدم ما در عینِ شاعران کلاسیک، به سهراب سپهری و نیما یوشیج هم نیاز داریم؛ هر چند که من هم شاعران کلاسیک ایرانی را بیشتر دوست دارم.
- شما شاعران کلاسیک ایرانی را میشناسید؟
بله و باید بگویم برای من بتهوون، مثل حافظ است؛ چون زمینه برای رشد موسیقی رمانتیک را در تاریخ موسیقی فراهم کرده است. باخ مثل فردوسی است؛ چون اولین ساختار برای موسیقی هارمونی تنال را ایجاد کرده است.
- و آنها را میخوانید؟
دوست دارم این آثار را در زبان فارسی بخوانم، البته شاهنامه را خیلی کند پیش میروم.
- خیلی از ما هم شاهنامه را سخت میتوانیم بخوانیم.
از حافظ ترجمهی لهستانی یا انگلیسی را دارم. خواندن حافظ و درک کردنِ آن خیلی سخت است. میدانید همهاش معنی در معنی است. شما یک جمله میخوانید و باید یک معنای دیگر از آن استنتاج کنید.
- از شاعرانِ کلاسیک کدام را بیشتر دوست دارید؟
مولانا را خیلی دوست دارم و همیشه دنبال رومی میگردم. باباطاهر را دوست دارم و فایز دشتی را. شاهنامه به عنوان کاتالوگ افسانهها و اسطورههای فرهنگ ایران اثر بسیار مهمی است. من همیشه افسانه را دوست دارم و دو اپرا بر اساسِ اسطورههای دنیا نوشتم.
- از شاهنامه هم در آن هست؟
نه! فکر میکنم شاهنامه به اندازهای اثر بزرگی است که باید خودش به تنهایی مورد استفاده قرار گیرد و نمیتوان از آن به عنوان یک اثر در کنارِ آثار دیگر بهره برد.
آیدین صمیمی مفخم: انشاالله اپرای بعدی.
مارتینا کوسسکا: بله من خیلی این اثر را دوست دارم. کتاب بسیار بزرگی است.
- چطور با شاهنامه آشنا شدید؟
ابتدا با شوهرم آشنا شدم و در دانشکدهی کراکف، یک سال ایرانشناسی خواندم. آنجا با زبان و تاریخ و ادبیات سرزمین شما آشنا شدیم.
آیدین صمیمی مفخم: رییس دانشکدهی ایرانشناسی در لهستان، شاهنامهشناس است و وقتی فارسی صحبت میکند با همان زبان و ادبیات است، به همین خاطر مارتینا تاریخ ایران را به خوبی یاد گرفت.
- آقای مفخم شما خودتان هم تا این اندازه با ادبیات مانوس هستید؟
خانوادهی مادری من همگی جزو نمایشگرهای ایران بود و پدربزرگم -غلامحسین مفید- جزو شاهنامهخوانهای زمان خودش بوده است و جزو اولین کسانی که صد سال پیش این اثر را به تئاتر آورد. او خودش نقش رستم را ایفا میکرده است.
- خب بالاخره اینکه امیدوار باشیم که از این دو آلبوم، کنسرت هم ببینیم؟
مارتینا کوسسکا: کنسرت دادن این دو آلبوم بسیار سخت است؛ احتمال اینکه پنج قطعهی آلبوم مارتینا را بشود به صورت کنسرت برگزار کرد، بیشتر است؛ نوازندگان بسیار خوبی در ایران هستند و حتی میشود از نوازندگانِ خارج از کشور هم استفاده کرد. شاید هم نوازندهای دوست داشت و خودش این قطعات را اجرا کرد. خودم هم به عنوان پیانیست چند رپرتوار آماده دارم. امیدوارم که «هولوگرافی» آیدین و چند قطعه از ساختههای خودم را اجرا کنم.
- آقای مفخم شما چطور؟
سه قطعهای که در آلبوم من هست، سه کنسرتوی مختلف برای سه ساز است. کنسرتو پیانو با نام هولوگرافی که با نوازندگی پیانوی مارتینا کوسسکا، رهبری نوید گوهری و ارکستر نیلپر در اولین دورهی فستیوال موسیقی معاصر اجرا شد و این امکان دوباره وجود دارد؛ اما امکانِ اجرای دو قطعهی دیگر در ایران منتفی است؛ چون قطعهی «رجز» کنسرتو برای «تنورهورن» است که در دنیا ۶ نوازنده دارند.
مارتینا کوسسکا: این سفارش خاصی از یک نوازندهی تنور هورن در بلژیک بود.
- برایم جالب است که از آن نوازنده بپرسم چرا این ساز را انتخاب کرده است؟
آیدین صمیمی مفخم: برای من هم همینطور. در کل دنیا ۶ نفر این ساز را انتخاب کردهاند.؛ چرا؟ (خنده) قطعهی دیگر هم خیلی پارتیسیون پیچیدهای دارد و ارکستری که میخواهد آن را بنوازد، باید تمرین زیادی کند که این برای ارکسترها در ایران امکانپذیر نیست.