موسیقیما – حاج غلام کویتیپور خیلی به ندرت حرف میزند، ولی عمده گفتوگوهایش مشخصا از چند فاکتور کلی برخوردارند: «حسرت برخی اتفاقات، زخم زبان و گلههایی تند».
به گزارش«موسیقیما»، کویتی پور که سال گذشته پس از مدتها سکوت بار دیگر تک آهنگ «حریم» را برای مدافعین حرم منتشر کرد، سالهاست که پایهگذار یک اتفاق عجیب در دنیای موسیقی بود؛ اتفاقی که باعث شد تا خیلی از مداحهای دیگر که تا آن موقع دل و جرات نزدیکشدن به موسیقی را نداشتند، کمی راحتتر وارد این فضا شوند. اما خود وی چندان از این اتفاق راضی نبود؛ نه به خاطر اینکه از مداحی وارد فضای پرالتهاب موسیقی شده است، بلکه به خاطر دلخوریهایی که از انتشار آلبومهای اولش یعنی «غریبانه ١و٢» دارد؛ اما بالاخره بعد از سالها تصمیم گرفت تا تمام این دلخوریها را کنار بگذارد و آلبوم جدیدش را که همان حال و هوای موسیقی مذهبی را دارد وارد بازار کند و آلبوم «خاموش» چند سال پیش روانه بازار شد.
اما اتفاقات بد دست از سر کویتی پور بر نداشت و کنسرت او دو بار پشت سر هم برگزار شد و همین باعث شده این هنرمند همچنان گوشه عزلت برگزیدن را به حضور مداوم در حوزه هنر ترجیح دهد. هر سال حوالی سوم خرداد، سالروز آزادسازی خرمهشر بهترین بهانه برای احوالپرسی از این هنرمند است.
هنرمندی که با نوحه زیبای «ممد نبودی» به تاریخ پیوست و هنوز رد صدایش در پیچ و تاب جاده های جنوب، یاد آور روزهای خونین جنگ است… مرور سخنان او در همه این سالها حتما در سوم خرداد سال نود و شش هم جذاب است…
- * مداح؟
من بارها خواهش کردهام از لفظ مداح برای من استفاده نشود. ما در حد حماسهسرا هم نیستیم، چه برسد به مداح. مداح اهل بیت جایگاهش خیلی بالاست. مداحی سیر و سلوکی دارد. متاسفانه در جامعه ما هر کس میکروفن را میبیند، میگوید بلندگو را بده به من. ماجرای اصطلاح مداحهای این دوره زمانه هم تقریبا همینگونه است. با نسبت دادن این واژه به یک سری افراد نالایق، آبروی یک عده مداح مخلص را نبریم. من فقط دو نفر از دوستان را می شناسم که واقعا واژه «مداح» تنها برازنده آنهاست. البته ناگفته نماند آنها جزو معروفهای این وادی نیستند و شاید هم دوست نداشته باشند که من اسم شان را بیاورم ولی هم صدای داوودی دارند و هم اخلاقیتی دارند که من در زندگیام خیلی زیاد از آنها درس گرفتهام.
- * خرمشهر؟
قرآن به ما یاد میدهد که قلبت برای همه مردم و همننوعانت بتپد. خرمشهر هم یک قطعه از جهان است که من در آن زندگی میکنم. اما این حق خرمشهر نیست. ول مانده… باید زودتر و زیباتر از اینها ساخته شود. برای بازسازی خرمشهر خیلیها آمدند و رفتند ولی اتفاق خاصی نیفتاد. این همیشه اذیتم میکند که عروس جنوب، هنوز هم آثار آن روزهای جنگ را بر پیکرهاش میبیند. نه گردانی بود و نه گروهانی ما بودیم و دست خالی و کاروانی از بعثیها… برای همین است که امام خمینی(ره) فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. آن زمان ۲۲ سال بیشتر نداشتم. گاهی در نیمه های شب صدای پچ پچ به گوشم می رسید هر چه گوش میدادم نمی فهمیدم چه می گویند. فکر می کردم خارجی هستند ولی وقتی نزدیکتر می شدم میدیدم آذری، کرد، بلوچ و همه آمده بودند تا خرمشهر را آزاد کنند. یادم هست حدود ۶ یا ۷ سال قبل بود که دست دخترم را گرفتم تا خرمشهر را به او نشان بدهم. برای خودم هم تجدید خاطرات تلخ و شیرین بود. نمیتوانستم به درستی این فضای سنگین را هضم کنم زیرا عمرم را در این شهر جا گذاشته بودم. دخترم پرسید: بابا اینجا خرمشهر است پس چرا اینقدر ویران شده؟ گفتم: دخترم اینجا روزی عروس خاورمیانه بوده است و اگر میبینی پس از سالها هنوز ویرانه است از بی وفاییها است.
- * ممد نبودی…
آن زمان شهید محمد جهان آرا را همه میشناختند. این جوان در آن دوران به تمام آنهایی که برای دفاع از خرمشهر آمده بودند اعم از کرد، بلوچ و آذری اعتماد کرد و اسلحه داد تا در مقابل دشمن ایستادگی کنند و نتیجه این اعتمادش را هم دید. وقتی که خرمشهر آزاد شد یاد آرزوی محمد افتادم که آرزو داشت دروازه های شهر خرمشهر را ببیند در حالی که مردمانش آزادانه زندگی میکنند. این مساله خیلی ذهن من را با خود درگیر کرده بود تا اینکه “جواد عزیزی” شاعر و نویسنده ذهنیاتم را به شعر تبدیل کرد و ناگهان بغضی که در گلو داشتم در مسجد خرمشهر ترکید و خواندم” محمد نبودی ببینی… شهر آزاد گشته خون یارانت پرثمر گشته… آه و واویلا…”