«سعدی، صورتِ ازلیِ فرهنگِ درخشان و متنوع فارسی وَ ترنمِ دلانگیزی از عشقِ شاعرانه است. در عاشقانههایش، عشق پیشین را در اکنون و عشق اکنون را در آینده بیان میکند. بدینصورت که زمانهای گوناگون را از طریق روایتهای زبانی و زبان عاشقانه، بیزمان میکند و ترکیبی از زبان، زمان و هستی به دست میآورد…» اینها را «پیمان سلطانی» دربارهی سعدی میگوید؛ اما آیدین آغداشلو میگوید: «من همانقدر که به نقاشی دورهی تیموری علاقه دارم، شاید خیلی بیشتر، به شعرِ سعدی هم علاقهمندم و هرجا امکانش بوده به شعر سعدی اشاره کردهام. زمانی که دوستان خیلی نزدیکم آمدهاند اینجا و روی این صندلیها نشستهاند، اگر خواستهام خیلی در حقشان لطف کنم، برایشان شعر سعدی خواندهام و همیشه هم گریه کردهام، همیشه.»
او همچنین به این مساله اشاره کرده است که: «همیشه هدف من این بود که نه تنها حافظهی نسل خودم، بلکه حافظهی تاریخ و فرهنگ خودم باشم. نقاشي تا دورهای بسيار طولانی سفارشگيرنده از ادبيات ماند؛ اما درعينحال هم زمان با اين دوره، نمونههای ديگری از هنر تصويری نيز وجود دارد که آزادتر است، قصه گو نيست و با اساطير چندان سروکاری ندارد. اين آثار، غالبا زندگی عادی مردم را ترسيم میکنند. بهتدريج اين نمونهها فزونی میگيرند تا اينکه در دورهی رنسانس ايتاليا، شاهد نوعی تعادل در نسبت اين دو با يکديگر هستيم. در دورهی رنسانس، هر دو گونه ی نقاشی به وفور ديده میشوند و نه تنها اساطير مذهبی، که اساطير يونان و رم باستان هم، به نقاشی اضافه میشوند؛ اما وقتی به قرن ۱۹ میرسيم، نقاشی اساطيری يونان و رم کم رنگ میشود. البته هنوز برخی از هنرمندان، اسطورههای ملی را به تصوير میکشند. اما اين ديگر يک شيوه ی رايج نيست. ولی قرن ما خالی ترين دوران، از نظر حضور اساطير است؛ چرا که ما در يک جهان اسطوره زدایی شده زندگی میکنيم. اگر هنرمندی به اسطوره علاقه داشته باشد، نه در امتداد يک مسير جاری، بلکه براساس علايق شخصی چنين کاری را میکند. بههرحال، تغيير حجم و ميزان خدمتگذاری نقاشی به ادبيات، در دوران مختلف، کاملا واضح و روشن است.»
حالا قرار است آلبوم موسیقیای منتشر شود که او، در آن غزلیات عاشقانهی سعدی را خوانده است.”وَشتَن” (سعدیخوانی) اثر پیمان سلطانی است و آغداشلو عاشقانههای سعدی را در آن دکلمه کرده و پنج خوانندهی نامآشنا –علیاصغر شاهزیدی، محسن کرامتی، علی جهاندار، مظفر شفیعی و حمیدرضا نوربخش- هر یک غزلی از سعدی را به شکل آوازی اجرا کردهاند. پیمان سلطانی دربارهی این اثر میگوید: «از سال ۷۵ مجموعهای را با شاعرانِ معاصر آغاز کردم و صدای ۱۸ شاعر معاصر را ضبط کردم، از جمله رضا براهنی، سیمین بهبهانی، محمدعلی سپانلو، عمران صلاحی، حسین منزوی، علی باباچاهی، محمد مختاری، منصور اوجی، بیژن جلالی و … . در این میان، برای هر شاعر، یک اثر متفاوت براساس ساختارهای فکری شاعر و دیدگاه خودم نسبت به آن اشعار ساختهام و درحال آماده سازی و انتشار این آثار هستم. بعد از آن، روی آثار شعرای کهن و شاعران کلاسیک تمرکز کردم که از جمله ی آنها خیام خوانی، رودکی خوانی، سعدی خوانی و نظامی خوانی هستند و از این مجموعه، نظامی خوانی با عنوان سوئیت سمفونیکِ گفتوشنید یک ماه پیش منتشر شد.»
پیمان سلطانی دربارهی همکاریاش با آیدین آغداشلو در این مجموعه میگوید: «دو سال پیشِ، من و آقای آغداشلو همدیگر را دیدیم. ایشان به من گفتند که مشغولِ سعدیخوانی هستند و دوست دارند من موسیقی آن را بنویسم؛ البته ایشان تنها تعداد کمی از غزلیات را خوانده بودند و بخشی از خوانششان قسمتهایی از گلستان و بوستان بود. به ایشان گفتم اتفاقا من هم روی سعدی کار کردهام و اثرم ضبط شده است (قبلا به آقای احمدرضا احمدی پیشنهاد خوانش اشعار را داده بودم، که به دلایلی این همکاری صورت نگرفت). به آقای آغداشلو پیشنهاد کردم که به جای پراکنده خوانیِ آثار سعدی، روی غزلهای عاشقانهاش کار کنیم. چرا که اثر من، ساخته و ضبط شده بود و سعدی را با عاشقانه هایش در اثر معرفی کرده بودم. بعد از آن ۳۰ غزل را انتخاب کردم و در اختیارِ ایشان گذاشتم و سپس خوانش اشعار را ضبط کردیم. سوئیت سمفونیک وشتن را (براساس اشعار سعدی) در سال ۱۳۹۰ برای ارکستر سمفونیک، سازهای ملی و آواز نوشتم، که توسط نوازندگان ارکستر فیلارمونیک ارمنستان در سال ۱۳۹۲ در ایروان اجرا و ضبط شد. دوستی میان من و آقای آغداشلو به سالهای قبل بازمیگردد و من ایشان را هنرمندی یگانه، مستقل و اندیشمند می دانم.»
او ادامه میدهد: «بخش مهم دیگرِ این اثر اجراهای آوازیِ کم نظیر از خوانندگان توانایی است که دراین مجموعه مرا همراهی کردهاند و هریک، غزلی را در یکی از دستگاههای موسیقی کلاسیک ایرانی براساس آن چه در اثرم نوشتهام خواندهاند. آوازهایی بسیار حسی، تکنیکی و با اجراهایی ستودنی از آقایان شاهزیدی، کرامتی، جهاندار، شفیعی و نوربخش که هر پنج نفرشان از خوانندگان توانای آواز دستگاهی ایران اند. نگاه من به موسیقی سعدی درترکیبی ازکلاسیسیم، ناتورالیسم، سمبولیسم واکسپرسیونیسم است. در کلاسیسیم آنچه برایم مهم است این که میان پیشینیان و متاخران، به چشم عدل نظر کنم. توصیف و بیان صفات خوب و برجسته کردن اخلاق، آرمانی است و طبیعت انسانی را ثابت خواهد کرد که منطبق با دیدگاه های سعدی در گلستان و بوستان است، همان اصل عقل و اصل نزاکت ادبی . این نگاه عریان کلاسیسیم در سعدی را به سوی ناتورالیسم هدایت کردم موعظه اخلاقی از انسان، طبیعت وهستی که سعدی در حکایت هایش به آن می پردازد. نوعی از عقل گرایی که گاهی از منطق اومانیسم آغاز میشود. رمانتیسیم عاشقانههای سعدی منطبق بر نگاه “زولا” نیست. بههمینخاطربود که سعی کردم زشتیهای نگاههای عاشقانهی معاصر را با قداست عشق کهن پیوند بدهم. قهرمان من در وَشتَن،معشوقِ ساختهشده توسط سعدیست.»
این آهنگساز همچنین به این مساله اشاره دارد که: «راویان در اثرم دست به اغراقی در شعر سعدی زدهاند؛ چرا که خوانش مجدد یک اثر، به نوعی اغراق منجر میشود و اینجا سعدی را به سوی ناتورالیسم، با بیانی تراژیک هدایت کردم، در ادغامی از لحن محاوره، در قالبی از فنون علمی کمپوزیسیون موسیقایی معاصر. بعد از این مرحله، سعدی را به سوی حقیقت آسمانی-ازلی که همان سمبولیسم عارفانه است سوق دادم، بهشکلی که بتوانم در موسیقی به مکاشفه و استغراق برسم و اینجاست که مُهر عالم هستی به شکلی مدرن در اثرِ هنری متجلی میشود در واقع یک بیان عواطف و افکار انتزاعی از تصاویر عینی که با خواندن سعدی برایم فراهم می شد. در فینال اثر، دیگر وقت معرفی سعدی امروزی بود که سعی کردم وَشتَن را به سوی اکسپرسیونیسم طغیان گر هدایت کنم و به جای نشان دادن جهان عینی و حقیقت ملموس، تجربه ی نهایی ام از سعدی را به شکل یک قهرمان بیان کنم اما قهرمان اینجا در درجه ی دوم است بلکه رویا و اوهام در شکلی از ابزار، یک رشته رویداد را بیان می کنند و اینجا دیگر، بیان عاطفی من از عاشقانههای سعدی به همراه دشواریهای جامعه ی صنعتی مطرح میشود. در اکسپرسیونیسم، مولف تلاش دارد تا اضطراب روح خود را به تصویر بکشد و من این کار را در پایان وَشتَن انجام دادم و سعدی را امروزی کردم.»