درباره آرون كاپلند
آرون كاپلند Aron Copland )متولد ۱۹۰۰) آهنگسازآمریكایى در بروكلین نیویورك به دنیا آمد، و از كودكى به تحصیل موسیقى پرداخت.
در سال ۱۹۲۱ به پاریس رفت و در آنجا تحصیلاتخود را در نزد خانم نادیا بولانژهBoulagerNadiaمعلم تواناى كمپوزسیون نیمه اول قرنبیستم به اتمام رسانید.
آثار اولیه كاپلند اثرات گوناگونى بر موسیقىنئوكلاسیسم نهاد. اما پس از بازگشت به امریكا از سال۱۹۲۴ صرفاً به تصنیف موسیقى امریكایى پرداخت.
در این زمان اثر بسیار موفقیتآمیزى بر اساسسفرهایش به امریكاى لاتین چون سالن مكزیكو(Salon Mexico(EL براى اركستر تصنیف كرد.
در سال ۱۹۵۰ به موسیقى سریال (Serial یا تكنیكسرى Series مجموعهاى از نتها در یك آهنگ از لحاظتم قابل تمیز باشد(علاقهمند شدكه این شیوه را درفانتزى پیانو و كانوتیشن (Connotation اشارتضمنى( براى اركستر ارائه داد.
كاپلند غیر از نادیا بولانژه آموزگارانى چون روبینگلدمارك R. Goldmark و ویكتور ویلگنشتاینV.Willgenstein )آهنگسازان امریكایى( داشتهاست.
در سال ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ بورس تحقیقاتى گوگنهایم
Guggenheim رااز آن خود كرد و در سال ۱۹۳۰پاداشى به مبلغ ۵ هزار پوند از سوى RCA
به خاطر تصنیف سنفنى رقص Dance Simphony
دریافت داشت و سرانجام در سال ۱۹۴۵ جایزه پولیترزدر موسیقى را به خاطر تصنیف »بهار آپالاچیان« بهدست آورد.
كاپلند به خاطر بسط و گسترش موسیقى مدرنامریكایى به عنوان عضوى از اعضاى كارگردانانشهرت یافت و پس از آن به مدیریت اتحادیهآهنگسازان و سازماندهنده كنسرتها و فستیوالهابرگزیده شد.
كاپلند كه در آثارش جنبههاى گونهگون زندگى امریكایىرا توصیف مىكند، براى چند فیلم هالیوودى چون»موشها و آدمها« اثر استاین بك و »شهر ما« اثر ترونتنوایلدرز و وارثه موسیقى تصنیف كرده است.
كاپلند در ابتداى زندگى هنرى خود به جاز شدیداًدلبستگى داشت و از این رو در تصنیف موسیقى براىتئاتر و كنسرتو پیانو شیوههاى جاز را در كار گرفت.
بعد از مدتى موسیقى جاز را رها كرد و به كارآیى وتازگى موسیقى نئوكلاسیك استراوینسكى دل بست وتكنیك بسیار مدرن، غامض و پیچیدهاى را در آثار خودارائه داد.
پس از آن به موسیقى ساده مطبوع و دلپذیر گرایش پیداكرد كه در مصاحبهاى توضیح داد: »دریافتم كه موسیقىمردمى بسیار مهجور گشته است و از آن دور شدهایم. ازاین رو به سوى یك موسیقى جذاب و خوشایند روىآوردم…كوشیدم تا آنچه مىخواستم بگویم، با عباراتىساده بیان كنم.«
در موسیقى براى اپراى توفان دوم Hurricane()The Second در موسیقى اركستر سالن مكزیكو
(EL Salon mexico) این تمایل را نشان داد كهمىتواند موسیقى جذابى براى شنوندگان خود تصنیفكند، بىآنكه عقاید خود را نزد دوستداران موسیقى بهسطحى پایین بكشاند.
عناصر عامهپسند و مردمى با طرحهایى جامع وشیوهاى گسترده در آثار بزرگى چون سنفنى سوم و بالهبهار آپالاچیان، بدون توجه به سبكى كه كاپلندبرمىگزیند، در موسیقى او ملموس است. حتى موقعىكه اثرى از او اصیل نباشد، آن چنان به آن روح مىدمدكه شنونده را به خود مجذوب مىكند. به گونهاى كهآرتور رگر A. Reger بیوگرافىنویسمىگوید:»سرانجام یك موسیقیدان را پیدا كردهایم كهمىتواند در كنار آهنگسازان بزرگ دیگر كشورها جاىگیرد.«
درباره آثار مهم آرون كاپلند:
۱- بهار آپالاچیان Appalachian Spring
كاپلند پارتیتور این باله را در سال ۱۹۴۴ بنا بهدرخواست بنیاد الیزابت اسپرگ كولیج Sprague CoolidgeElizabeth براى مارتا گراهامGrahamMartha بالرین امریكایى تصنیف كرد كه در سال۱۹۴۵ جایزه پولیترز در موسیقى را از آن خود كرد و بهعنوان اثر تئاترى عالى آن فصل شناخته شد.
كاپلند خود درباره این اثر مىگوید:»موسیقى این بالهشخصیت مارتا گراهام را در معرض دید مىگذارد. مناز مدتها پیش ستایشگر میس گراهام بودهام. مارتاگراهام نیز باید دلبستگى ویژهاى به موسیقى من داشتهباشد، چرا كه در سال ۱۹۳۱ واریاسیونهاى پیانو مراهمچون پسزمینهاى براى كمپوزسیون رقصى به نامدیتىرام Dithyramb برگزید. از آن پس، البته پس ازیك وقفه طولانى من و میس گراهام تصمیم گرفتیم كهبار دیگر در كار صحنه با یكدیگر همكارى كنیم.«
بعد خانم كولیج میس گراهام را براى اجراى سه بالهجدید در سال ۱۹۴۳ براى فستیوال سالیانه بنیاد درواشنگتن برگزید و بدین منظور سه آهنگساز را براىتصنیف موسیقى این سه باله در نظر گرفت. پلهیندمیت P. Hindemith آهنگساز آلمانى داریوسمیلو D. Milhaud آهنگساز فرانسوى و خود مرا.
پس از یك تأخیر قابل توجه، میس گراهام متنبىعنوانى را برایم فرستاد كه به او پیشنهاد كردمتغییراتى در آن بهوجود آورد و گراهام اعتراضى نكرد…عنوان بهار آپالاچیان را میس گراهام برگزید. این نام را ازشعرى از هارت كرین H.Crane شاعر امریكایى گرفتهبود كه متن باله ارتباطى با آن نداشت.
صحنه این باله در تپههاى پنسیلوانیا در اوایل قرنگذشته رخ مىداد. فصل بهار است. جشنى به افتخارازدواج یك روستایى با دلباختهاش برپا شده است. زنو مرد امیدوارانه به آینده خود مىاندیشند. همسایهاىبا تجربه و یك طرفدار جنبش احیاگرى دین جنبههاىعجیب سرنوشت بشرى را به زن و مرد یادآورىمىكنند و درنتیجه آنها صلحجویانه خود را براىپذیرش سرنوشت خود هر جور كه باشد، آماده مىكنندو باله پایان مىگیرد.
كاپلند این باله را در سال ۱۹۴۴ تصنیف كرده است وویرجیل تامسن V.Thomson آهنگساز امریكایى اینباله كاپلند را اثرى »شوخ و فرخنده« مىنامد. كاپلند ازمنابع فولكلوریك پارتیتور استادانهاى نوشته است كهدر ساختار غنى و جاندار است و شانزده ساز را دربرمىگیرد.
در واقع كاپلند در سال ۱۹۴۵ خود را براى ساختن یكسوئیت براى اركستر بزرگ آماده كرد كه توسط اركسترفیلهارمونیك نیویورك به رهبرى آرتور رودزینسكى
A. Rodzinski در ۷ اكتبر همین سال به اجرا درآمد كهاز آن پس پیوسته به وسیله اركسترهاى بزرگ ارائه گشتهاست.
كاپلند درباره این سوئیت كه بىوقفه به اجرا درمىآیدتوضیح مىدهد:
قسمت اول یا درآمد اركستر نوایى بسیار آهسته است.
قسمت دوم نوایى تند، با اتحاد نواى ناگهانى سازهاىزهى در یك آرپهجیو (Arpeggio اجراى پشت سر همنتهاى یك آكورد( احساسى شاد، هیجانزده و دینىاست كه نت پایه را به آن ارزانى مىدارد.
قسمت سوم مدراته Moderate )ملایم، معتدل( دوئهبراى دوسائه كه نشاندهنده آینده عروس است وصحنهاى از مهربانى و عطوفت و هوس را در ذهنشنونده پدید مىآورد.
قسمت چهارم كاملاً تند -طرفدارى از جنبش احیاگرىو گروه مربوط به آن با احساساتى بىپیرایه براى رقصچهار زوج با نواى ویولوننوازان روستایى.
قسمت پنجم باز هم تندتر، رقص تكنفره عروس -نگرانى و دلواپسى یك مادر، شادمانى، ترس، حیرت.
قسمت ششم بسیار آهسته )همانند قسمت اول( یكصحنه انتقالى به خاطر بخش درآمد.
قسمت هفتم آرام و روان، صحنه فعالیت روزانه براىعروس و شوى كشاورز او. در این قسمت پنجواریاسیون به روى تم شیك (Shake) عضو فرقهمذهبى. این تم كه با كلارینت عرضه مىشود،ازمجموعه ملودیهاى شیك كه توسط ادوارد آندروز
E.Andrewsوتحت عنوان هدیه ساده ارائه شدهاست، و من آن را از او به عاریت گرفتهام.
قسمت هشتم مودراته، عروس در میان همسایگانشجاى مىگیرد و در پایان عروس و داماد آرام اما نیرومنددر خانه جدید خود ظاهر مىشوند. سازهاى زهىعباراتى دعاگونه آهنگ یكنواختى را عرضه مىدارندكه در پایان رگههایى از بخش اول یا قسمت آغازینسوئیت به عنوان خاطره به گوش مىآید.
۲- بیلى كوچك Billy The Kid
لینكلن كریستین Lincoln Kristinمدیر باله كاروانCaravan از كاپلند مىخواهد تا این باله را تصنیف كندكه ظرف پنج هفته در تابستان ۱۹۴۸ به اتمام مىرسد وابتدا در اكتبر ۱۹۳۸ به اجرا درمىآید.
این باله داستان بیلى كوچك، آدمكشى را كه به ۲۱سالگى خود رسیده و هر سال مردى را كشته است، بهتصویر مىكشد.
بیلى در خانه معشوقه مكزیكى خود با سرنوشتىكهانتظارش را مىكشد، رودررو مىگردد. بدین معنا كهبه دست دوست پیشین خود كه اكنون كلانتر شدهاست،كشته مىشود.
یك سوئیت اركسترى – كه تقریباً دوسوم موسیقى باله رادر بر مىگیرد براى اجراى یك سنفنى توسط كاپلندآماده مىشود كه بخشهایى را در بر مىگیرد:
مرغزارى همگانى، خیابانى در شهر مرزى، بازى شبانهورق، جنگ با تفنگ، جشن پس از دستگیرى بیلى، وبار دیگر مرغزار همگانى
موسیقى این باله به خاطر سادگى، نقل قول مستقیم وچاشنى بومى آن قابل توجه است. آهنگهاى معروفگاوچرانان در این باله تازگى دارند.
۳- توفان دوم The Second Hurricane
اپرایى در یك پرده، كلام از ادوین دنبى E.Denby كهبراى نخستین بار در ۲۱ آوریل ۱۹۳۷ در مدرسهموسیقى خیابان هنرى به نمایش درآمد.
توفان دوم اولین اپراى امریكایى است كه براى پسران ودختران مدرسه تصنیف شده است كه ابتدا در ۲۱آوریل ۱۹۳۷ توسط ۱۵۰ كودك و به رهبرى لمان انگلLeman Engel به اجرا درآمد.
ماجراى داستان این اپرا در بخش جنوبى ایالات متحدهامریكا رخ مىدهد. دو صحنه اول آن در یك دبیرستانو ایستگاه رادیو به نمایش در مىآید و بقیه آن در زمینبایر روستایى نزدیك یك رودخانه بزرگ.
طرح این اپرا مربوط به چهار پسر و دو دختر مىشود كههمراه خلبانى مىآیند تا براى قربانیان سیل آذوقهبیاورند. در این اپرا پردهاى بالا نمىرود. شخصیتهاىاصلى و همسرایان در صحنه گرد مىآیند و در جاىخود قرار مىگیرند. مدیر مدرسه وارد صحنه مىشود ومىبیند كه همگى در جاى خود نشستهاند. بعد بهتماشاگران اعلام مىدارد: ما مىخواهیم نمایشى را بهاجرا درآوریم كه بخشى از آن حرف و گفت و شنوداست و بخش دیگر آن آواز. دو گروه همسرا داریم. اینیكى شاگردان دبیرستان – و آن دیگرى والدین آنها. منخود مدیر دبیرستانم. فكر مىكنم پس از اندكى تفحصدر صحنهاى از سوى ما مىتوانید سایرین را بشناسید.
ابتدا یك اورتور را خواهید شنید كه نمایش پس از آنآغاز خواهد شد.
در تجزیه و تحلیل این اپرا هوارد توبمن H.Taubmanاز نیویورك تایمز مىنویسد: »پارتیتور این اپرا به دوقسمت تقسیم مىشود. همسرایان و آوازها هر كدام بهگونه واحدى تنها عرضه مىشوند. در این اپرا بالهاى نیزبه گونه پانتومیم اجرا مىشود كه مىگوید كودكانچگونه در نجات انسانها یارى مىدهند.
موسیقى این اپرا روشن، دراماتیك، طنزآمیز و سادهاست كه شخصیت بىنظیر آهنگساز را در ارائه آنمعلوم مىدارد.«
۴- سوئیت كره اسب كهر Red Pony
كاپلند در ۱۹۴۸ یك پارتیتور براى فیلم هالیوودى براساس داستان كره اسب اثر استاین بك تصنیف كرد.داستان و فیلم به بازتاب و یا عكسالعمل یك پسردهساله به نام جودى Jody كه در یكى از مراتع كالیفرنیازندگى مىكند، مربوط مىشود.
براى این فیلم كاپلند یك سوئیت اركسترى تصنیف كردكه توسط اركستر سنفنیك هاستن به رهبرى افرامكورتس Efrem Kurtz در اكتبر ۱۹۴۸ به اجرادرآمد.این سوئیت شش موومان را در بر مىگیرد:
موومان اول. سحرگاه در مرتع، كه طلوع سپیدهدم رامجسم مىدارد. كار طاقتفرساى روزانه آغاز مىشود.یك ملودى فولكلوریك اتمفسر یك زندگى سادهروستایى را به شنونده القا مىكند.
موومان دوم. هدیه (The Gift)، پدر جودى با دادنیك كرهاسب به پسر خود او را به تعجب وامىدارد.جودى كرهاسب را به رفقاى خود در مدرسه نشانمىدهد كه از این بابت آشوب و هیاهویى برپا مىشود.اما وقتى رفقاى جودى مىروند، پسرك شادمانى خودرا به دست مىآورد.
موومان سوم. مارش رویایى و موسیقى سیرك، جودىدر افكار و تخیلات رویاوار خود فرو مىرودكه
دو رویاى او در این موومان بازگو مىشود. در رویاىاول، جودى خودش را، بیلى باكBilly Buck ملبسبه زرهاى سیمین، فرمانده گروهى ازشوالیههامىپندارد. در رویاى دوم خود را شلاقزن ورامكننده سیركى در نظر مىآورد.
موومان چهارم. به سوى خوابگاه كارگران(Bunkhouse)، بیلى باك با اسبان میانه خوبى دارد وبه آنها یارى مىدهد، و نخستین تحسین و تمجیدجودى از اسب حد و حصرى ندارد. این صحنهاىاست كه دو رفیق به خوابگاه كارگران مىروند.
موومان پنجم. داستان پدربزرگ جودى، داستان اینكهچگونه او یك واگن قطار صحیح و سالم از میان دشتهابه سوى ساحل دریا هدایت مىكند. اما نمىتواندتلخى داستان را از پسرك پنهان بدارد. به اعتقاد اوگرایش به سوى غرب به اتمام رسیدهاست.
موومان ششم. پایان خوش، برخى از عناوین اینموسیقى در موومان فینال با یكدیگر متحد مىشوند.در واقع بازگشتى است به ملودى فولكلوریك آغازموسیقى كه این بار با گستاخى و راسخانه به اجرادرمىآید.
۵- سالن مكزیكى EL Salon Mexico
سالن مكزیكو، تالار رقص معروفى در مكزیكوسیتىاست كه پاتوق مكزیكها به شمار مىآید. وقتى آرونكاپلند در سال ۱۹۳۲ از مكزیك دیدار كرد، بسیارفریفته آن شد. كاپلند خود درباره این اثر مىگوید:
»این موسیقى و یا رقص آن نبود كه مرا فریفته كرد، بلكهروح این مكان مرا به سوى خود كشانید. وقتى انسان بهاین گونه سالنها مىرود، واقعاً حس مىكند كه با مردممكزیك ارتباط گرفته است… یادم مىآید در این حالتبود كه من تصمیم گرفتم قطعهاى درباره مكزیكوسیتىو معناى سالن آن تصنیف كنم.«
این اثر كه در تابستان ۱۹۳۴ ساخته شد، كاپلند فولكلوربومى مكزیك را در بخشى از موسیقى آن گنجانید.مىگوید قصد من این نبود كه صرفاً فولكلور بومىمكزیك را در بخشى از موسیقى خود بگنجانم، بلكهمىخواستم سادگى طبیعى آن را درخشش بدهم. مندر این اثر فرمى برگزیدم كه نوعى تنوع تبدیل شده ازتمهاى مكزیكى در آن خودنمایى مىكرد.«
۶- تصویر لینكلن A Lincoln Portrait
پس از ماجراى پرل هاربور Pearl Harbor آندرهكوسته لانتس Andre Kostelanetz رهبر روسى -امریكایى به من مأموریت داد چند تن از آهنگسازانامریكایى را بر آن دارم تا آثار اركسترى كوتاهى دربزرگداشت امریكاییان برجسته تصنیف كنند.
كاپلند خود یكى از آنان بود كه تصمیم گرفت قطعهاىدرباره والت ویتمن W.Whitman شاعر امركیایىتصنیف كند. اما توسته لانتس او را متقاعد كرد كهموضوع موسیقى خود را از شخصیتهاى ادبى بهشخصیتهاى سیاسى تغییر دهد. كاپلند خود در این بارهمىگوید:
»وقتى با ویرجیل تامسن مشورت كردم او خاطرنشانكرد كه هیچ شخصیت برجستهاى برتر از لینكلن نیستكه دربارهاش اثرى ساخته شود. البته كاملاً حق با او بود.اما در نهان بر این باور بودم كه تصویرى در موسیقىارائه بدهم كه مدلش در آن بتواند حرف بزند. با صداىلینكلن این خطر را كردم. نامهها و سخنرانیهاى لینكلنبه متن موسیقى من یارى داد. البته از دو آواز آن دورهبهره گرفتم، یكى آواز نژادهاى كمپ تاون(Campton) و دیگرى قصیدهاى مربوط به سال۱۸۴۰ تحت عنوان »مار مزاحم« كه امروزه كوهاسپیرینگ فیلد string field نامیده مىشود.
در این كمپوزسیون سه بخش گنجانده شده است:
در بخش آغازین مىخواهم حس مرموزى از مرگ و میركه شخصیت لینكلن را در خود مىگیرد ارائه كنم. وهمینطور نزدیك به بخش آخر چیزى از آرامش وسادگى روح ملموس است.
بخش تند میانى طرحهاى كوتاهى را در زمینه زمانى كهدر آن زیست مىكنیم در خود جاى مىدهد.
این آهنگ در بخش فینال سرمىكشد و قصدم فقط ایناست كه قالبى ساده اما تألمپذیر از سخنان لینكلن رابازگو كنم.
موسیقى براى تئاتر
در این اثر اولیه كاپلند )بنا به تقاضاى اتحادیهآهنگسازان( موسیقى جاز با مفهومى گویا عرضهمىشود.
كاپلند خود توضیح مىدهدك »در نوشتن این اثر،نمایش یا عقیدهاى ادبى در سر نداشتم«.. عنوان آنفقط گاه بر كیفیت تئاترى آن اشارتى دارد.«
این سوئیت بخشهایى را در بر مىگیردك
۱- پرولوگ Prologueیا درآمد، رقص Dance، واینترلود Interlude میانپرده، برلسك Burlesguمضحكه و اپیلوگ Epilogue گفتار پایانى، پرلود یكملودى آرام دارد كه ابتدا با تكنوازى ترومپت شنیدهمىشود. و در رقص یك قطعه عصبى و كاملاً ریتمیكخودنمایى مىكند و پس از یك بخش ملودیك دیگر یااینترلود، برلسك مىآید.
در اپیلوگ عنصرى از بخشهاى اول و سوم تكرارمىشود. این اثر در ۲۰ نوامبر ۱۹۲۵ توسط اركسترسنفنیك بوستون به رهبرى كوزه ویتسكى vitzkyKouse به اجرا درآمد.
متن مصاحبه
فیلد – آقاى كاپلند آثارتان نشان مىدهد كه اشكالگونهگونى دارند و بیشتر تحت تأثیر ایگوراستراویسنكى، موسیقى جاز و موسیقى دوازده تنىقرار گرفتهاند.
اما شما سبك ویژهاى دارید كه خودتان ابداع كردهاید،همینطور است؟
كاپلند – من دوست دارم در زمانهاى متمایز آثارمتمایزى تصنیف كنم كه این خود از جنبههاى گوناگونشخصیت من به شمار آمده است. برایم كسالتآوراست كه پیوسته یكجور كار كنم و آهنگ بسازم. وقتىبه یك میهمانى مىروید نمىتوانید یك جور لباس برتن كنید. در نوشتن موسیقى هم از عقاید روحى وروانى یكسانى پیروى نمىكنید. این عقاید موسیقایىاست كه به شما یارى مىدهد. اگر عقیدههاى خود را بهگونهاى عرضه كنید كه طبیعتاً پیچیده باشد، بىشكآهنگى را هم كه تصنیف مىكنید پیچیده خواهد بود.در حقیقت برخى از موسیقیهاى خوب من براى باله وفیلم ساخته شدهاند.
فیلد – فكر مىكنید كه در این میان، آهنگهایى كه براىفیلم »وارثه« نوشتهاید، و جایزه اسكار را از آن خودكردهاید. بهترین آثارتان است؟
كاپلند – شاید.
فیلد – شما نه تنها به عنوان آهنگساز شهرت داریدبلكه به عنوان نویسنده سخنران، رهبر و ایفاكننده نیزشناخته شدهاید. این جور كارها را چگونه با یكدیگرمقایسه و ارزیابى مىكنید؟
كاپلند – البته آنچه مرا بیشتر خشنود مىكند، خلقموسیقى است. چون این احساس را در تمام زمان درخود مىپرورانید. رهبرى كار بزرگى است، اما همین كهآن را به اتمام مىرسانید، مىباید بار دیگر آغازش كنید.از این رو رهبرى نقش یك جورى در زندگى من ندارد.وقتى پسربچهاى بودم، رهبرى چون غریزهاى در منپدید آمد.
فیلد – شما مشخصاً بسیارى از آثار خودتان را رهبرىكردهاید. آیا رهبر دیگرى یكى از مصنفات خود را بهنزدتان آورده است كه رهبرى آن را بر عهده بگیرید؟
كاپلند – آه، بله. این ارجاع پیوسته برایم تجربهلذتبخشى بوده است. برخى از آهنگسازان وقتى بهآهنگ خود گوش مىدهند، نمىتوانند راحت باشند وتجدد اعصاب كنند. به چشم دیگرى به آن مىنگرنداگر آنطور كه مىخواهند آثارشان رهبرى نشود و بهاجرا در نیاید، ناشاد مىشوند. من آزادتر از این دغدغهخاطرم.
اما اگر صحت داشته باشد كه طریقههاى بیشترى براىتفسیر یك اثر موسیقى وجود داشته باشد، دیگرنمىتوانید رهبرى خوبى را انجام دهید.
فیلد – برخى از منتقدان فكر مىكنند كه ارائه موسیقىمُدرن خوب كار مشكلى است. با این عقیده موافقید؟
كاپلند – نه، من این جور فكر نمىكنم. اگر این موضوعدرست باشد، موتسارت هرگز نمىتوانست این جذبهرا در خود پرورش دهد.
فیلد – شما یك بار گفتید زنان آهنگسازان این استعدادرا ندارند كه مواد تجریدى در موسیقى را دریابند. آیاهنوز هم بر این باورید؟
كاپلند – بیان خطرناكى است. من فقط یك بار اینحرف را زدم و بار دیگر تكرارش نخواهم كرد. مرا بهدردسر خواهد افكند. در هر حال، من در نزد زنى به نامنادیا بولانژه Nadia Boulanger تلمذ كردهام، از اینرو خودم را از این حرف مبرا مىكنم.
فیلد – وردى Verdi دو اثر بزرگ خود به نامهاىFalstaff و اتللو را در پیرى تصنیف كرد. آیاشاهكارهایى را پیشبینى مىكنید كه با قلم شما نوشتهشود؟
كاپلند – امیدوارم. اما قریب پنجاه سال است كه به كارآهنگ سازى پرداختهام و اكنون احساس خطاكارىنمىكنم.