خوش آمدید - امروز : شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
ملک الشعرای موسیقی

ملک الشعرای موسیقی

آهنگساز لهستانی فردریك فرانسوا شوپن در سال ۱۸۴۹ در پاریس درگذشت اما او در واقع مصنف جاودانه موسیقی برای پیانو است. آثار او همواره در برنامه كنسرت پیانیست ها جای دارد.

البته نمی توان ادعا كرد كه اجراهای آثار او همیشه جانب اصالت را رعایت می كنند، اما در هر صورت حقیقت این است كه در كمتر رسیتالی شوپن غایب می ماند. شاید همین ازدیاد بی قید اجراها ما را از درك عمق موسیقی او محروم كند. چه اندكند اجراهای اصیل در این میان! با این وجود شوپن بزرگترین متخصص پیانو است و هرچه می گذرد اعتبار او تثبیت فراگیرتری پیدا می كند. پروفسور فردریك نیكز معتقد است كه شوپن یكی از سه ركن اساسی موسیقی قرن نوزدهمی است یعنی به ترتیب بتهوون، شوپن و بالاخره واگنر. می توان به طور اخص اشاره كرد كه در نیمه دوم سده نوزدهم دو شخصیت در قله امپراتوری موسیقی قرار داشتند: شوپن و واگنر. در حالی كه واگنر اركسترهای بزرگ و صحنه های موسیقی دراماتیك را تسخیر كرده بود، شوپن سلطان پیانو شد و از آنجا كه مردی به شدت ناسیونالیست بود همواره اركان موسیقی بومی وطنش را در شاهكارهای خود لحاظ می كرد. به راستی شباهت شوپن و واگنر در آن است كه هر دو نوای روزگار خود را عرضه كرده اند با این تفاوت كه شوپن كمی اصیل تر عمل می كرد.واگنر با ایجاد اصوات مخفف صحنه نمایش را به زانو درمی آورد و شوپن با نحیف ترین نماها به دوردست ها سفر می كند. این دو مرد در هر حال در اوج توان و شهامت هارمونیك قرار گرفته اند. شوپن برخلاف واگنر چندان رویكرد صحنه ای نداشت و متانت را به دراماتیسم ترجیح می داد. همه چیز در موسیقی او درونی است و هیچ گاه جار نمی زند بلكه حالات روحی به انحای مختلف را منعكس می كند. شوپن در رنگ آمیزی تولد دبوسی را پیش بینی می كند اما آیا به راستی دبوسی در رنگ آمیزی از شوپن پیشی گرفته است؟
شوپن را بحق شاعر پیانو نامیده اند اما آیا او را نمی توان به راستی ملك الشعرای موسیقی نامید؟
از میان آهنگسازان پیشین او شاید شوبرت بیش از باخ، بتهوون، شومان و موتسارت در طبع شاعری به او نزدیك شده باشد حتی شوپن در پرداخت ملودیك از شوبرت پیشتر رفته است. موسیقی شوپن تلفیقی است از موعظه، عشق، نقاشی و جنون. لهستان مظهر الهامات او و غایت اندیشه هایش را تشكیل می داد. موسیقی ای كه او می نویسد غالباً دارای فرمی آزاد هستند و تنها نام های مشخصی در عنوان قطعات توصیف موسیقی او را برعهده می گیرند، نام هایی نظیر والس، مازوركا، پولونز، نوكتورن، اتود، پرلود، روندو، شرزو امپرومتو، فانتزی، باركارول و حتی سونات و كنسرتو. شوپن به همان اندازه كه رومانتیك است به خانواده كلاسیسیسم نیز تعلق دارد. شاید بتوان از جهاتی عملكرد وی را با آثار باخ مقایسه كرد. او در رقص های لهستانی مانند مازوركا و پولونز، روح انقلابی و قهرمانی دمید. در لحظاتی خاص اشعار هاینریش هاینه و شوپن در جوار یكدیگر یك كلیت به راستی بی نظیر را تشكیل می دهند. شاید كلام او و كلام هاینه در اصل یك چیز باشند كه در دو مدیوم متمایز ابراز شده اند. كنترپوان نوین در تكامل یافته ترین شكل ممكن در شوپن یافت می شود كه او برحق جانشین كانتور – باخ است. از سوی دیگر شاید بتوان فرم شوپنی را در انحصار خصیصه های تم هایش دانست و در این میان می بایست به خصوصیات رقص های بومی وطنش اشاره كرد. او در جوانی علاوه بر پیانو برای سازهای دیگری نیز موسیقی ساخت اما به مرور دریافت كه تمام ایده های خود را در قالب منحصربه فردش برای پیانو تصنیف كند. او اصواتی از پیانو بیرون كشید كه تا آن هنگام هرگز شنیده نشده بودند و این كار به نوعی معجزه می مانست. او هر چه پیشتر می رفت، بیشتر به باخ پناه می برد و بیشتر از او فاصله می گرفت. بسیاری تاكنون شوپن و موسیقی اش را به واسطه داشتن نشانه هایی از زنانگی تحقیر كرده اند اما به عقیده من حتی با پذیرش این نكته می توان آن را وجه تمایز نبوغش با سایرین دانست. در اثر ممتازش یعنی «فانتزی» الهام در كار او به وحی بدل گشته است و در سونات شماره ۲ او بلندپروازی در سرحد غایت دیده می شود. شوپن همواره از ضعف سلامتی در رنج بود و گفته اند كه او عمری را در جان كندن سپری كرد. شیوه اجرای او از بعضی از آثار پرجوش و خروشش به هیچ شكلی با معیارهای امروزی یا حتی اجرای نوازندگانی نظیر لیست همخوانی نداشت. گاهی پیاتیسیمو در اجرایش به گوش نمی رسید و نوای فورتیسیمو از حد یك متسوفورته تجاوز نمی كرد. با تاكید بر كلاسیك بودن سبك شوپن نمی توان موسیقی اش را با ملاك های باخ یا موتسارت سنجید اما توفیقی كه او در این راه به دست آورده را به راستی نمی توان براساس چند ملاك ثابت و كهنه ابراز كرد. در مورد خصلت لهستانی موسیقی اش این نكته را نیز باید اضافه كرد و آن اینكه عظمت او جدا از ناسیونالیسم نهفته در آثارش قابل بحث و اثبات است. شوپن پیش از آنكه یك راوی موسیقی لهستانی باشد، یك شاعر تمام عیار موسیقی است. شوپن محبوب ما تنها مصنف نوكتورن های ملیح و والس های ملوس نیست، بلكه بالادها، پرلودها و شرزوها هستند كه جایگاه منحصر به فرد وی را تعیین نموده و او را تا سرحد یك معبود در برابر ستایش گرانش در اوج نهاده اند.شوپن راهنمای اذهان افسرده تنهای بی رمق و دل های مشتاق است كه از بی قراری در پناه شوپن به آسایش می رسند.

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است