خوش آمدید - امروز : سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
صوت و صداست زندگی

صوت و صداست زندگی

گرچه گفتارها، مصاحبه ها، آثار مختلف و نظرات دیگران، دسترسی و شناخت یك هنرمند را امكانپذیر می سازد اما پیچیدگی زندگی درونی، لایه های درونی و پاره ای از ابعاد شخصیت و تفكر یك هنرمند، همواره در هاله ای از ابهام باقی می ماند. این امر با توجه به شرایط جامعه ایران در مورد هنرمندان این خطه بیشتر صادق است.
ضمن آنكه هنرمندان موسیقی، شرایط خاص تری دارند. ویژگی های درونی و اجتماعی هنر و همچنین شخصیت آنان، هاله پررمز و راز پیرامونی شان را افزایش می دهد. البته این امر در مورد هنرمندانی خاص دارای فكر و اندیشه و به عنوان یك عنصر فعال و تأثیرگذار در جامعه هنری به رسمیت شناخته می شوند، قابل ارجاع است. محمدرضا درویشی یكی از اینان است.
در این نوشتار كه به بهانه تولد محمدرضا درویشی (۲۵ شهریور) نوشته شده، سعی شده با فاصله گیری، گذر و نظری كوتاه به دیدگاه و آثار او بیفكنیم. از زمان انتشار اولین اثر درویشی تحت عنوان موسیقی مازندرانی (۱۳۶۱)، حدود بیست و سه سال می گذرد. كتاب بیست ترانه محلی فارس نیز در سال ۱۳۶۳ منتشر شد. از آن زمان، مجموعه متنوعی در حوزه فعالیت او گنجانده شده است. او موسیقی را از كودكی و از سن ۱۲سالگی با نوازندگی شروع كرد، اما سرانجام میل و گرایش به آهنگسازی، او را در دانشكده هنرهای زیبا به این وادی می كشاند. درویشی، همانند چند موسیقیدان تأثیرگذار و شاخص سه دهه اخیر، دانشجو و فارغ التحصیل موسیقی دانشكده هنرهای زیبا در اوایل دهه پنجاه است. این مسأله خود از بعد اجتماعی حائز اهمیت است اما در این نوشتار فرصت پرداختن به آن ممكن نیست.
مجموعه فعالیت ها و آثار این هنرمند، در سه بخش كلی قابل بررسی است.
۱- مبانی فكری، نظری و دیدگاه ها:
برای بسیاری از موسیقیدانان ایران، اجرای صرف جنبه عملی موسیقی، آنان را از مباحث بنیادین فكری، تئوری ها و حتی مطالعه بازمی دارد. اما درویشی از آن دسته موسیقیدانانی است كه همواره حتی از دوران جوانی در پی جست وجو بوده است: «من هیچگاه پنجره های ذهنم را به روی موسیقی و جلوه های فرهنگی هیچ ملتی نبسته ام. به همان اعتباری كه روزگاری گرایش های آتونالیته و پلی تنالیته را در موسیقی اروپا به شدت دنبال می كردم، به موسیقی فرهنگهای كهن، مانند هند نیز عشق می ورزیدم.»مطالعه و تفكر در حوزه فرهنگ و موسیقی، درویشی را به دنیایی برد كه در حیطه عملكرد موسیقایی اش دارای بنیان های نظری و فكری شود. اولین مقاله او در این زمینه در شماره ۲۱ مجله آدینه، ویژه نوروز ۱۳۶۷ به چاپ رسید. مقاله ای با عنوان « موسیقی محلی ایران، سنت یا نوآوری». مقاله با گفتاری از فوزیه مجد آغاز شده بود: «آیا می دانید سروكار شما با چیست؟ آیا اساس و حیات این آهنگها را دریافته اید؟… این بی تفاوتی از كجا سرچشمه می گیرد؟… نشود كه در آتیه گویند كه این دوره سیاه موسیقی بود، همه را از بین بردند، چون ایمان و عشق از نهاد آنها گریخته بود…». در همان سال شاید برای نخستین بار نقدی علمی و جدی به وزیری و دیدگاه و راهكارهایش در مجله آهنگ به چاپ رسید. نقدی با تحلیل های چندجانبه و موشكافانه كه همان زمان، بسیاری از شیفتگان غیرمتفكر موسیقی و دنباله روهای ناآگاه وزیری را برنتافت! «نگاه به غرب» در میان آثار درویشی اثری ممتاز محسوب می شود كه اهمیت آن، نه تنها به دلیل ماهیت فكری و فلسفی نویسنده كه به دلیل طرح مباحث آن است.از عنوان فرعی كتاب بحثی در تأثیر موسیقی غرب بر موسیقی ایران مطالب مطرح شده در كتاب براحتی قابل پیگیری است. مطالب این اثر كه در سال۷۳ منتشر شده است، به صورت خلاصه تر و در قالب مقاله منتشر شده بود. متأسفانه كتاب با وجود اهمیت و موضوعات آن به دلایل متعدد از جمله بار مطالعاتی اندك و بی حوصلگی و كمبود وقت برای مطالعه مباحث بنیادین، در بین موسیقیدانان، جایگاه چندان مناسبی نیافت. هرچند اهمیت و اعتبار آن در جامعه فرهنگی و میان نخبگان بروز كرد اما مخاطبان اصلی یعنی طیف غالبی از موسیقیدانان هیچگاه آن را نخوانده یا نفهمیدند. مسأله ای كه شاید در سایر آثار مشابه نیز پدید آمده است! درویشی در مقدمه كتاب می نویسد: «آنچه از نظر خواهد گذشت، تنها یك كوشش و جست وجو است، كوشش در جهت توضیح شرایط و عواملی كه ما را در پشت آن دریچه گشوده به عرصه غربت و حضور و انتظار، میخكوب كرده است.»
آثار دیگری از این موسیقیدان مؤلف نظیر «سنت و بیگانگی فرهنگی»، «لیلی كجاست» و بخشی از نوشتارهای «از میان سرودها و سكوتها» در این بخش از فعالیتهای او می گنجد. او طی دو دهه اخیر با گفتارها و سخنرانی های متعدد و نوشتارهای گوناگون بنیانهای نظری فكر و دیدگاه خود را ارائه كرده است. این بنیانها كه با موضوع هویت فرهنگی، اصالت و سنت، تحول و نوآوری، تغییر و مباحثی اینگونه بوده، نقش بسزایی در اشاعه این افكار در موسیقی ایران برجای گذارده است. به واقع درویشی طی دو دهه اخیر از جمله كسانی بوده كه با طرح موضوعاتی اینچنین جامعه فرهنگی و موسیقیدانان را به كنكاش و جست وجو در هویت و فرهنگ دعوت كرده است.
۲- فعالیت در حوزه موسیقی نواحی ایران:
این بخش شامل برگزاری فستیوالها، جشنواره های مهم كشوری از سویی و انتشار آثار مكتوب و صوتی از سوی دیگر بوده است.
«هفت اورنگ» عنوان جشنواره ای است كه در سال ۱۳۷۰ با دعوت شماری از اساتید برجسته موسیقی نواحی ایران در تهران برگزار شد. حاج حسین یگانه، آخرین بازمانده از نسل كهن بخش های شمال خراسان، آخرین ساز خود را در این جشنواره به صدا درآورد. جشنواره آیینه و آواز (۱۳۷۳) و جشنواره موسیقی حماسی (۱۳۷۶)، در ابعادی وسیع برگزار شد. تأثیرگذاری این جشنواره ها، میزان حضور مخاطب، تأثیر آن از جنبه های مختلف بر حوزه موسیقی كشور، اهمیت و اعتبار موسیقی نواحی و موارد متعدد دیگر، مسائلی نیست كه بتوان آنها را انكار یا از آنها چشم پوشی كرد. به واقع جامعه فرهنگی كشور به واسطه این جشنواره ها، نه تنها با میراث قابل توجهی از فرهنگ صوتی كشور آشنا شد بلكه جنبه های گوناگونی از این موسیقی هم از زوایای مختلف بر موسیقی رسمی كشور نیز اثرگذار بود.موردی كه با برنامه های پژوهشی ققنوس و برگزاری چهار دوره جشنواره تخصصی موسیقی نواحی در كرمان، ادامه یافت. در كنار این برنامه، مجموعه های جالب توجه و منحصر به فردی نظیر آلبوم هفت اورنگ (۴كاست)، موسیقی خراسان (۳كاست)، آیینه و آواز (۲۸كاست)، موسیقی حماسی (۲۴كاست در حال انتشار) و آثاری به صورت منفرد از موسیقی های مختلف نواحی ایران توسط درویشی منتشر شده است. كتابهای نگاشته او در این حوزه نیز شامل دو بخش است. دسته اول موسیقی نواحی را به صورت عام مورد بررسی قرار می دهد. توضیحات و نوشته های او در این زمینه، از معدود منابع مكتوب در شناخت موسیقی نواحی است. بخش دوم آثاری نظیر دایرهٔ المعارف سازهای ایران است. اثری كه جلد دوم آن بزودی منتشر می شود. اهمیت، اعتبار و دقت علمی مؤلف به حدی بود كه در سال ،۲۰۰۲ جامعه بین المللی موسیقی شناسی، اثر را به عنوان كتاب سال موسیقی جهان معرفی كرد.نكته جالب توجه در این حوزه، باز هم حاوی دیدگاهها و تفكر او پیرامون این جنس از موسیقی است. در سالهای آغازین، عنصر مكاشفه او را به این سمت سوق داده است: «می خواهم بگویم این مسیر – پژوهش در موسیقی نواحی ایران – با تصمیم و دوراندیشی انتخاب نشد. پیش از آنكه در پی نكته ها و داده های جدید باشم، در جست وجوی خودم بودم كه شاید گم شده بود یا می رفت كه گم شود.» به هر روی او طی دو دهه گذشته جنبه های مختلفی از این نوع موسیقی را با فعالیت مستمر و شینكارو شاید نوعی سماجت، در معرض شناخت و ارتباط جامعه قرار داد. سعی او بر آن بود نشان دهد موسیقی ایران به موسیقی واحد و خاصی محدود نمی شود: «از زمانی كه موضوع اعاده هویت فرهنگی و هویت موسیقی ایرانی مطرح شد، توجه به معیارهای زیبایی شناختی كل هنرهای ایرانی نیز یكی از موضوعات ذهنی ما شد. اما هر وقت صحبت از حضور این معیارها به میان آمد، یگانه نوع موسیقی كه نظرها را به سوی خود جلب كرد، ردیف دستگاهی موسیقی ایران بود. در اینكه ردیف حاصل تجرید و پالایش برخی معیارهای زیبایی شناختی موسیقی های نواحی مختلف ایران است تردیدی نیست اما این واقعیت یك روی سكه است و روی دیگر آن ویژگی هایی است كه در موسیقی های نواحی مختلف ایران وجود دارند.»
۳- آهنگسازی:
شاید در سال ۱۳۵۵ و سال دوم دانشكده، هنگامی كه مدیر گروه موسیقی آن زمان (پری بركشلی) به خواسته درویشی مبنی بر ساز نزدن در جهت ادامه راه آهنگسازی تن می داد، می دانست آهنگسازی متفاوت پدید خواهد آمد.مجموعه آثار درویشی در این بخش در دو حوزه قابل بررسی است. یك بخش آثار آهنگسازی مستقل او و دسته دوم آثار مربوط به موسیقی فیلم است. آنچه آثار درویشی را متمایز و خاص می كند نحوه اركستراسیون ، آرانژمان صوتی، رنگ آمیزی و شیوه به كارگیری هارمونی و كنترپوان است. او در دوران دانشكده بر روی آثار موسیقی قرن ۲۰ اروپا متمركز بود و آثار چندی نگاشته است كه خود هیچگاه نخواسته كسی آنها را بشنود! به عنوان مثال پایان نامه او اثری برای اركستر و آواز در فضای موسیقی آتنال بر روی شعر آواز چگور اخوان ثالث است كه در سال ۱۳۵۶ نگارش یافته است. پس از دوران تحول فكری او، آثار او در بستر موسیقی ایرانی پدید می آید. تجربیات او در این زمینه شامل استفاده از نوعی هارمونی و چند صدایی برآمده از فواصل موسیقی ایرانی است. او نظیر استاد بزرگ موسیقی مرحوم مرتضی حنانه ، به جای استفاده سهل انگارانه از هارمونی تیرس و قواعد موسیقی قرن ۱۷ و ۱۸ اروپا كه اغلب آهنگسازی ایرانی پیشه خود ساخته اند، به نوعی اركستراسیون خاص روی آورد. این شیوه علاوه بر اینكه آثار او را خاص و متمایز ساخته، امكانات فراوانی از موسیقی ایرانی را كه به شكل اركستر ارائه می شوند، به نمایش گذاشته است.«موسم گل» مثال خوبی برای این الگو است. او در اثر یادشده ضمن آنكه سعی در ایجاد بیان و حسی خاص دارد، نه تنها تجربیات قابل توجهی از اركستراسیون موسیقی ایرانی را ارائه داده و به این ترتیب اركستر سمفونیك حتی فواصل ایرانی را می نوازد، در حیطه بیان و محتوا نیز حالات ، روحیات و تألمات تلخ زندگی عارف قزوینی را به تصویر می كشد. مجموعه این برداشت ها اگرچه شخصی است اما دریچه گسترده ای از امكانات موسیقی ایرانی را به نمایش گذاشته است. هرچند متأسفانه این شیوه، جایگاه خود را چندان باز نكرده و وجه غالب موسیقی اركسترال ایرانی در قالب آثار عامه پسند و استفاده از یك ملودی ساده بر بستر یك هارمونی ابتدایی بروز و ظهور كرده است! موسیقی مازندرانی، گنبد مینا و جان عشاق (كار مشترك با مشكاتیان)، موسم گل، سوتیت سمفونیك، آوازی تهران و… از جمله آثار ایشان است. در حوزه موسیقی فیلم نیز درویشی تجربیات جالبی دارد. در آثار متأخر او نوعی كولاژ موسیقی به چشم می خورد و با به كارگیری امكانات صوتی گسترده ای از موسیقی نواحی ایران در كنار استفاده از سازهای موسیقی ایرانی و گاه غربی، جلوه ها و افكت های صوتی متعدد و متفاوت، نوعی موسیقی خاص پدید آمده كه جذابیت های شنیداری قابل توجهی دارد. ضمن آنكه دستاورد او در این زمینه نیز چشمگیر و تأثیرگذار بوده است. او تاكنون برای حدود ۲۰ فیلم موسیقی ساخته است. نكته جالب توجه در این زمینه نیز، توجه سینمای ایران به موسیقی های سهل الوصول و عامه پسندتر و چشم پوشی از دستاوردها و كوشش هایی از این دست است!مؤخره شاید اختصاص دادن پایان نوشتار به بخشی از ایده های او درباره زندگی موسیقی، كمك كند هرچه بیشتر بتوان به دنیای درون درویشی راه یافت و او را از ورای آثار و نوشته هایش بهتر شناخت:
«برای من پرداختن به موسیقی به منزله پرداختن به یك حرفه نیست. پرداختن به هنر به مفهوم مصطلح آن نیز نیست. یكی دانستن و همسو پنداشتن هنر و حرفه نیز مدنظر نیست. موسیقی برای من صرفاً ابزاری نیست كه بتواند صرفاً احساس را بیان كند و ابزاری نیست كه صرفاً اندیشه را انتقال دهد. زیرا به گمان من بیان احساس و اندیشه به تنهایی قلمروهای محدودی از پهنه بی پایان حیات هستند.
هنر و موسیقی برای من مهمترین انگیزه برای تداوم زندگی است. همه ابعاد آن، موضوع را می توان به همین راحتی پنداشت. شاید بدانیم ابعاد زندگی – و نه تنها زنده بودن – بسیار پیچیده و رنگارنگ است. بدیهی است احساس تنها زندگی نیست. اندیشه تنها نیز چنین است. زندگی برای من مسیری دارد كه كلاف های اندیشه و احساس را در كنار هم به هم تنیده است و جداسازی آنها به بریده شدن آن مسیر منتج خواهد شد و اندیشه و احساس در تركیب با هم حاوی جنبه ها و انعكاس های متفاوت و متنوعی می شوند كه تلاش در دستیابی به برخی از این جنبه ها و انعكاس ها كه به گمان خود، انسانی تر و طبیعی تر است، هدف و انگیزه را تداوم می بخشد. پیمودن چنین مسیری بخش عمده زندگانی من بوده و هست و موسیقی را نیز در همین راستا می بینم. وقتی به گذشته می نگرم، می بینم توانسته ام با وجود همه فراز و نشیب ها زندگی كنم و فقط زنده نباشم و تلاش من برای دستیابی به انعكاس ها و جنبه های متنوع وجود انسانی بوده است. بنابراین گمان دارم تا حدی توانسته ام دروناً بر بستر موسیقی خود را بیان كنم. حدیث رابطه من و موسیقی در این چند سال چنین بوده است.»*
* نقل قول ها از نوشتارها و گفتارهای محمدرضا درویشی

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است