خوش آمدید - امروز : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
زبیگنیو پرایزنر

زبیگنیو پرایزنر

پرایزنر فارغ التحصیل تاریخ هنر و فلسفه از دانشگاه شهر زادگاهش كراكوف است. اما علاقه وافرش به موسیقی باعث شد به طور خودجوش آن را بیاموزد. او بعدها آموزش های تكمیلی را زیر نظر «الزبیتا تورانیچكا» ادامه داد. پرایزنر كه همیشه ضبط صوت كوچكی روی میز كارش مشغول پخش موسیقی است، عاشق موسیقی رمانتیك است و از علاقه مندان آثار رمانتیسیست های هموطنش «پاگانینی»۲ و «سبیلیوس»۳ به شمار می رود. وی بر اهمیت ملودی در موسیقی مدرن و پرهیز از به كارگیری ملودی های تصنعی تاكید فراوان دارد. پرایزنر در سال ۱۹۸۱ موسیقی متن فیلم گزارش هواشناسی ساخته «آنتونی كراوس»۴ را ساخت. او در اولین تجربه اش در سینما ساخت موسیقی متن را همزمان با نگارش فیلمنامه آغاز كرد و با پایان یافتن فیلمبرداری او نیز موسیقی اش را آماده كرده بود. هر چند فیلمنامه بارها بازنویسی شد، اما او كه در جریان مستقیم این تغییرات بود، هر بار موسیقی را تغییر داد تا بیشترین هماهنگی را بین تصویر و موسیقی به وجود آورد. در اوایل دهه هشتاد _ پرایزنر با «كریشتف كیشلوفسكی»۵ فیلمساز بزرگ هموطنش آشنا شد و این آشنایی سرآغاز همكاری آنان در تعدادی فیلم درخشان با موسیقی های مسحوركننده و جادویی بود. او در سال۱۹۸۸ برای دو اثر كیشلوفسكی به نام های «فیلمی كوتاه درباره قتل» و «فیلمی كوتاه درباره عشق» به طور همزمان موسیقی ساخت و نام خود را همراه با وی پرآوازه ساخت. در همان سال ساخت موسیقی متن فیلم «ده فرمان» كیشلوفسكی را بر عهده گرفت و كم كم به یكی از اعضای ثابت گروه فیلمسازی وی تبدیل شد. در سال های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ پرایزنر با دیگر فیلمساز هموطنش «آنی یژكا هولاند»۶ نیز همكاری كرد كه حاصل آن موسیقی متن دو فیلم اروپا اروپا و الیور است. ساخت موسیقی متن فیلم زندگی دوگانه ورونیك ساخته كیشلوفسكی اولین موفقیت برون مرزی را برای پرایزنر به وجود آورد. در زندگی دوگانه ورونیك، پرایزنر از كنسرتوی ئی مینور زیبای موسیقیدان گمنام هلندی، «واندن بودن مایر»۷ در قالب های تازه استفاده كرد. (بعدها پرایزنر در فیلم سه رنگ: آبی نیز از آثار این آهنگساز هلندی استفاده كرد) پرایزنر روحیات و ذوق شخصی خود را در موسیقی بودن مایر دمیده بود. موسیقی این فیلم جایزه بهترین آهنگساز از طرف انجمن منتقدان لس آنجلس را برای او به ارمغان آورد. پرایزنر این موفقیت را در سال های ۱۹۹۲ با فیلم تباهی ساخته فیلمساز فرانسوی «لویی مال»۸ و ۱۹۹۳ با فیلم «سه رنگ: آبی» ساخته كیشلوفسكی تكرار كرد و موفق شد سه سال پیاپی این جایزه را به چنگ آورد. در سال ۱۹۹۱ نیزموسیقی متن فیلم «هكتو بابنكو»۹ با نام «هنگام بازی در زمین پروردگار» نیز اثری تحسین برانگیز شناخته شد. در ادامه باغ تنهایی اثر آنی یژكا هولاند دیگر فیلمی بود كه به سال ۱۹۹۳ با موسیقی پرایزنر به نمایش درآمد. اما این پایان كار نبود. پرایزنر كه به همراه كیشلوفسكی و «كریشتف پیه شیه ویچ»۱۰ فیلمنامه نویس یك تیم رویایی سینمایی تشكیل داده بودند، در ادامه همكاری شان سه گانه سه رنگ: آبی، سفید و قرمز را ساختند كه افتخارات فراوانی برای آنان به بار آورد. جایزه سزار (معادل اسكار در فرانسه) برای سه رنگ: آبی، سفید، قرمز دستاورد پرایزنر از این پروژه عظیم و دوست داشتنی سینما بود. او سال بعد هم جایزه سزار را برای فیلم «الیزا» ساخته «جین بكرز»۱۱ به دست آورد تا نشان دهد با یك بار بردن هیچ جایزه ای اشباع نمی شود. جایزه خرس طلایی جشنواره ۱۹۹۷ برلین برای موسیقی «یك داستان حقیقی» ساخته «چارلز استاریج»۱۲ از دیگر جوایز پرایزنر در این زمینه به شمار می آید. در پایان دهه نود وزارت امور خارجه لهستان جایزه ویژه ای را به خاطر موفقیت چشمگیر در معرفی فرهنگ لهستان در سطح بین المللی به او اعطا كرد و همچنین به عضویت آكادمی فیلم فرانسه درآمد. از دیگر كارهای شنیدنی پرایزنر، موسیقی متن سریال بیست و شش قسمتی «قرن مردم» از محصولات BBC است كه در سال ۱۹۹۵ تهیه و پخش شد.پرایزنر عمده شهرت و موفقیت خود را مدیون كریشتف كیشلوفسكی كارگردان لهستانی است. این دو نفر همراه با پیه شیه ویچ دوستانی صمیمی و جدایی ناپذیر بودند. كیشلوفسكی قصد داشت سه گانه دیگری با نام های: بهشت، دوزخ و برزخ را نیز بسازد كه قطعاً پرایزنر در آن سه فیلم هم شاهكارهای دیگری خلق می كرد. اما مرگ ناگهانی كیشلوفسكی به این دوران پربار همكاری پایانی غم انگیز بخشید. پرایزنر در این باره می گوید: «علاوه بر پروژه سه گانه بهشت، دوزخ و برزخ قصد داشتیم كنسرت های متعددی برنامه ریزی و اجرا كنیم، چیزی غریب مثل یك راز، تلفیقی از موسیقی كلاسیك، اپرا و موسیقی راك. بعد ایده ما به برگزاری كنسرتی كلاسیك همراه با اركستر فیلارمونیك تعدیل یافت. آهنگسازی به عهده من بود، پیه شیه ویچ نویسنده و خود كیشلوفسكی كارگردان این برنامه ها. قرار شد اولین برنامه در آكروپولیس آتن اجرا شود. همه چیز آماده بود و اسم كنسرت را هم گذاشتیم زندگی. اما كمی قبل از اجرا، زندگی كیشلوفسكی در سیزده مارس ۱۹۹۶ به پایان رسید و این پروژه نیز ناتمام ماند.» مرگ كیشلوفسكی باعث افسردگی شدید پرایزنر شد و او به یادبود یار دیرینش اولین اثر موسیقی غیرسینمایی خود را با نام «مرثیه ای برای یك دوست» ساخت و آن را به خاطره این فیلمساز ارزشمند تقدیم كرد. مرثیه ای برای یك دوست در تاریخ اول اكتبر ۱۹۹۸ در سالن ویلكی شهر ورشو و توسط اركستر سمفونیك و گروه كر مجلسی این شهر به رهبری «یاسك كاسپسكی» و با همراهی صدای «الیزابتا توارینكا» خواننده آوازهای فیلم های كیشلوفسكی اجرا شد و تحسین و تاثر شنوندگان را برانگیخت. دومین اجرای زنده این اثر در روز نوزدهم مارس ۱۹۹۹ در سالن فستیوال رویال لندن توسط اركستر BBC توجه همه محافل موسیقی جهان را به خود جلب كرد و توانایی پرایزنر در خارج از مدیوم سینما را نشان داد. «… ساخت مرثیه ای برای یك دوست را سه شب پس از درگذشت كیشلوفسكی آغاز كردم. می خواستم چیز خارق العاده ای به او تقدیم كنم. ما دوستانی صمیمی بودیم و سال ها با هم همكاری كرده بودیم؛ من، او و پیه شیه ویچ. دوران خوشی بود، بهترین روزهای زندگی ام. قسمت اول مرثیه ای… گویای تمام احساس من نسبت به كریشتف كیشلوفسكی است و قسمت دوم آن همان كنسرت زندگی است كه قرار بود در آكروپولیس برگزار شود. البته من و پیه شیه ویچ كمی آن را تغییر داده ایم.» مرثیه ای برای یك دوست به موفقیتی جهانی بدل شد و تا پایان سال ۲۰۰۰ بیش از سیصد هزار نسخه از آن در سرتاسر دنیا به فروش رسید. پرایزنر درباره طیف گسترده مخاطبانش اظهار می كند: «آنها خیلی برایم مهمند. تصور نمی كردم مرثیه ای… كه یك اثر مشكل و دیرفهم است و كمترین ارتباطی با موسیقی پاپ و راك امروزی ندارد، جوانان را به خود جلب نماید. بچه های دوستانم عكس العمل بسیار مثبتی نسبت به این كار نشان دادند كه نمی توانم دلیلش را توضیح دهم».پرایزنر درباره سبك و نحوه كارش می گوید: «همیشه با خودم می گویم جوری موسیقی می سازم كه خودم از شنیدنش لذت ببرم. همیشه به ذائقه ام اطمینان كردم و هرگز از این اعتماد متضرر نشده ام. موسیقی من روی خط مرزی بین موسیقی كلاسیك و سینمایی قدم می زند. به ساختار تركیبی در موسیقی علاقه مندم. دوران موسیقی چند صدایی و پیچیده در قرن بیستم به پایان رسید. آنچه مانده كمی رمانتیسیسم ناب است و موسیقی ام از همین جا نشات می گیرد.اما مرثیه ای برای یك دوست درباره مرگ است یا زندگی؟ همه ما كسانی از عزیزانمان را از دست داده ایم. بالاخره همه روزی خواهیم مرد. كسی كه با وقار زندگی می كند، با وقار هم خواهد مرد. مرگ كیشلوفسكی در من خلایی پدید آورد كه با قسمت اول مرثیه ای… سعی كردم آن را جبران كنم. به مرگ خیلی فكر می كنم، چون زیاد دوروبرم می پلكد اما ازش نمی ترسم. اغلب كارهای ما با كیشلوفسكی درباره مرگ بود. درباره زندگی و مرگ. البته مرگ و زندگی دو مبحث متضادند. درباره مرگ همیشه فكر می كنم كه بالاخره این اتفاق خواهد افتاد و این سئوال برایم مطرح است: چگونه زندگی كنم كه مرگی با وقار داشته باشم؟ اما در مورد قسمت دوم مرثیه ای برای یك دوست. نام این قسمت زندگی است. داستانی درباره زندگی یا شاید درباره امید به زندگی. به شدت به زندگی امیدوارم و آرزویم این است كه همه به زندگی امیدوار باشند.» پرایزنر همچنان در زادگاهش كراكوف، آنجا كه ریشه هایش پا گرفته اند، زندگی می كند و به آهنگسازی ادامه می دهد. پی نوشت ها: ۱. Zbigniw Preisner ۲. Paganinni ۳. Sibelius ۴. Antoni Krauze ۵. Krzystof Kieslowski ۶. Agnieska Holland ۷. Vanden budenmayer ۸. Luis Malle ۹. Hector Babenco ۱۰. Krzystof Pieciewicz ۱۱. Jean Beckers ۱۲. Charles Sturridge
مازیار فكری ارشاد

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است