خوش آمدید - امروز : پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
خانه » مصاحبه و گفتگو » بهروز صفاریان: محسن چاوشی درباره موسیقی سنتی حقیقت را گفته
بهروز صفاریان: محسن چاوشی درباره موسیقی سنتی حقیقت را گفته

بهروز صفاریان: محسن چاوشی درباره موسیقی سنتی حقیقت را گفته

بهروز صفاریان: محسن چاوشی درباره موسیقی سنتی حقیقت را گفته

بهروز صفاریان را همه کسانی که از دور و نزدیک با موسیقی پاپ ارتباط داشته‌اند می‌شناسند. کسی که در این ۱۶-۱۷ سالی که از شروع دوباره موسیقی پاپ در ایران می‌گذرد، در اغلب بزنگاه‌های حساس و در بیشتر اتفاقات جاده‌صاف‌کن که سرآغاز راهی برای دنباله‌رویِ دیگران شده، به عنوان یک آدم مؤثر حضور داشته است. چندی پیش از او قطعه دیگری منتشر شد که می‌تواند در آینده اتفاقات تازه‌تری را رقم بزند؛ آهنگی مشترک از فریدون و آرمین زارعی. حرف‌های جنجالی اخیر محسن چاوشی درباره موسیقی سنتی و کنسرت های پاپ هم بهانه دیگری بود که به سراغ بهروز صفاریان برویم و نظرش در مورد ماجراهای اخیر را بپرسیم. اگرچه بخش‌هایی از صحبت‌های جنجالی بهروز در این گفت‌وگو به درخواست خودش حذف شده، اما همچنان پر است از حرف‌هایی که می‌تواند تا مدت زیادی سوژه بحث و تبادل نظر علاقه‌مندان و اهالی موسیقی باشد.

  • *آدم وقتی از یک اتفاق فاصله می‌گیرد، بهتر می‌تواند در مورد آن قضاوت کند. الان با گذشت حدود پنج ماه از انتشار آلبوم فریدون، نظرت نسبت به آن چیست؟

پس از آن میزگردی که برای این آلبوم در سایت «موسیقی ما» برگزار شد و با بازخوردهایی که از جامعه گرفتم، الان حس میکنم که بیشتر به این آلبوم علاقهمند شدهام. دلیلش هم همان مواردی بود که آنجا اشاره کردیم. یعنی فکر میکنم که برای یک اثر موسیقایی، بیش از هر مسأله تکنیکی یا روی آوردن به کارهای تکراری و کمریسک، روح داشتن مهم است و در «عشق یعنی…» این روح دمیده شده. به هر حال همیشه منتقدان ایرادات فنی به هر اثری وارد میکنند و من یاد «فرانک سیناترا» میافتم که یکبار در کنسرت، شخصی از میان تماشاچیان به او میگوید که صدای تو بد است و او پاسخ میدهد: «من هم با تو موافقام که صدای من بد است ولی این همه آدم که دوستم دارند را چهکار کنم؟!» وقتی می‌شنوم این همه آهنگهای ریتمیک که شبانهروز میشنویم، به خلوت آدمها راه پیدا نمیکند و در عوض، «عشق یعنی…» جامعه را گرفته، برای من خبر خوبی است. الان وقتی که برمیگردم و به آلبوم رجوع میکنم، احساس خوبی نسبت به آن دارم. همچنین مطمئناً پله بعدی هم برای تولید اثر زیباتر هم خواهد بود.

  • * صحبتی برای پروژه بعدی فریدون شده است؟

نه، در حال حاضر هم من پروژههای زیادی در سال جاری دارم و نمیدانم که فرصت همکاری با او مجدداً رخ خواهد داد یا نه. علیرغم اینکه صدای فریدون را خیلی دوست دارم، اما شرایط کنار هم قرار گرفتنِ ما کمی سخت است و فقط با حضور تهیهکنندهای قوی مقدور میشود که در این آلبوم امکانش فراهم شد و نمیدانم بعداً هم این‌گونه بشود یا نه.

  • * این قطعهای که اخیراً از شما، فریدون و آرمین منتشر شد هم جنجالهای زیادی به پا کرد. بازخوردهایش چطور بود و اصلاً چه شد که به دنبال تولید چنین قطعهای رفتید؟

همانطور که قبلاً هم گفتم، انجام کارهایی که شنیده شود، کار سختی نیست؛ اما متفاوت انجام دادنش سخت است و احتیاج به فکر و زمان مناسب دارد. البته بازخوردهای این قطعه بیش از تصور خودم بود. به نظرم همیشه آدم باید به کارهایی که انجام میشود نگاه کند و ببیند چرا در اغلب آثار پاپ امروز ما، چنین بازخوردهایی دیده نمیشود. بههرحال طرز فکرهای جدید و جیغ بنفشهایی که باعث جلب توجه میشود، در موسیقی پاپ در حال کم شدن است. میتوان گفت این قطعه -البته نه صرفاً به دلیل ساختار- چنین اتفاقی شبیه انفجار بود و شبیه برخی کارهای کارنامه من در سالهای گذشته هجمه زیاد مثبت و کمی هم انتقاد و ناباوری را به دنبال داشت. در یک کار پاپ، تیراژ یا شنیده شدن اهمیت زیادی دارد. از زمانی که این کارها در سطح جامعه شنیده می‌شود، کمکم بار منفی انتقادات کاهش پیدا می‌کند و تأثیر خودش را میگذارد.

سالها قبل در برنامه «شب شیشهای» گفتم که صدا و سیما به عنوان رسانه ملی باید برای سلایق مختلف، هر نوع موسیقی را پخش کند. تمام مردم حق دارند چیزهایی که باب سلیقهشان است را از رسانه خود دریافت کنند و مجبور نشوند به دنبال ماهوارهها بروند. در آنجا مجری گفت که مثلاً مگر موسیقی رپ را میشود پخش کرد؟ من هم گفتم بله، اما رپ سالم باید ساخت. اگر شما به تاریخ آن برنامه نگاه کنید، میبینید زمانی است که رپ ایرانی تازه در حال شکلگیری است و الان به جایی رسیده که در مورد هر مسأله ممنوع و خطقرمزی در آن صحبت میشود که در بسیاری از موارد، در جمع خانواده قابل پخش نیست.

این ماجرا اگر در آن زمان مدیریت میشد، الان به این نقطه نمیرسیدیم. چرا که اگر از خوانندههای رپ آمار بگیرید، همگی دوست دارند برای رسیدن به درآمد و جریان ثابت زندگی، وارد عرصه مجاز شوند و خودشان را تثبیت کنند. شاید اگر تکتک این آدمها به صورت هدفمند وارد بازار مجاز میشدند، هیچکسی اصلاً به چنین جریانی رو نمیآورد و این موسیقیهای رد شده از خط قرمز در جامعه به این شکل راه نمیافتاد. اما اتفاق افتاد و در بازار غیرمجاز آنچه که باید و نباید گفته شد. الان هم به راحتی نمیتوان این قضیه را جمع کرد.

من شخصاً فکر کردم با چهرهای که از این فضاها خوانده وارد همکاری شویم. خود آرمین دوست نداشت که دیگر درباره این مسائلی که قبلاً از آنها خوانده، حرفی بزند. این استعداد در رپ ما وجود دارد که بتوانند در اوج جذابیت، حرفهای خود را به صورت سالم بیان کنند. این همان حرفی است که من سالها قبل در برنامه «شب شیشهای» گفتم که در youtube این برنامه موجود است. فکر کردم شاید قطعه «نیستی» میتواند تلنگری برای این اتفاق باشد. مرکز موسیقی مدتها بود که به دنبال نمونهای سالم برای معرفی رپ فارسی میگشت. فکر کردم این قطعه را میتوانم تولید کنم و محکی بزنم ببینم چه بازخوردی در جامعه دارد.

هدف دیگری که داشتم، این بود که از آن بافت رپ آمریکایی که ساختار خاص خودش را دارد، به سمت موزیکالیته حرکت کنم. این به عنوان شروع است و قطعاً میتوان کارهای بیشتر و زیباتری انجام داد. همچنین جهان دارد بار موسیقی را از کارهای تماماً الکترونیک به سمت اینسترومنت و ساز زنده سوق می‌دهد؛ البته در تلفیق صحیح با موسیقی الکترونیک و مدرن. من هم سعی کردم این موضوع را لحاظ کنم. البته همه اتفاقات هم خیلی سریع رخ داد و کل کار شاید در یک هفته انجام شد. در کل میتوانم بگویم کار خیلی خوبی بود و امیدوارم این بار هم راه خوبی را برای سایرین باز کند.

  • * یکی از نکات برجسته کارنامه بهروز صفاریان برای من این است که در این ۱۸ سالی که از شروع دوباره موسیقی پاپ میگذرد، هرجا پای اتفاقات مهم و جادهصافکن در میان بوده، معمولاً اسم تو هم شنیده شده. از آلبوم «مسافر» و «دهاتی» شادمهر گرفته تا ارکستر محمد اصفهانی، آلبوم «دورنگی» بهنام صفاریان، آلبوم «اسکناس» شاهکار بینشپژوه، آلبوم «غریبه» فریدون و… این قطعه فریدون و آرمین هم یکی از همین اتفاقات است که نشان از هوشمندی تو دارد. اینها را چطور پیشبینی می‌کنی؟

دقیقاً نمیتوانم بگویم که چگونه تشخیص میدهم. اما از کودکی همیشه با رویاها و تصاویر ذهنی‌ام زندگی می‌کردم. در نوجوانی و جوانی با اصل رویاهایم مواجه میشدم، میدانستم که این نقاط میتواند همان نقاط خوب باشد. زیباییشناسی هم در وجودم بوده که مثلاً تشخیص دادهام صدای آدمی مثل «فریدون» با وجود اینکه شاید چیزهای دیگری نداشته باشد، اما زیبایی دارد که اتفاق خوبی را با آن میتوان رقم زد. به هر حال این یک مقدار درونی است. از بچگی اینها را در رویاهایم میدیدهام و برای همه اینها پیشتولید فکری داشته‌ام.

من علاقه زیادی به جریانسازی دارم تا تولید زیاد. به قلهای که پانزده سال قبل فتح کردهام، میتوان دوباره و چندباره رفت ولی رفتن به قلهای که قبلاً فتح نشده، برایم جذابتر است. دلیل کمکار شدن من هم این بود که دلیل جذاب و پرکششی برای بازگشت به جایی که قبلاً بوده‌ام نداشتم و دست یافتن دوباره به آنها برایم تکراری است. یک خواننده زمانی که مشهور میشود، تا سالیان سال اگر همان کارهای قبلیاش را بخواند، مردم از او می‌پذیرند. اما من خواننده نیستم و باید کاری انجام دهم که فارغ از اسم‌ها مطرح شود. در تمام این سالها مشغول کار بودهام و حتی یک ثانیه هم زمان بیکاری نداشتهام.

  • * مثلاً همه میگویند تو در زمینه اجرای زنده و رهبری ارکستر، توانایی داری ولی کمکاری.

البته خیلی هم کم‌کار نبوده‌ام اما با شرایط موجود ترجیح دادم دلیل قانع‌کننده‌ای برای کار لایو داشته باشم و بعد به آن فکر کنم. به عنوان مثال پارسال برای اولین بار در ایران کنسرت-تئاتری برگزار کردیم که حرف‌های زیادی برای گفتن داشت و از هر لحاظ بسیار موفق بود؛ چرا که در موسیقی بهترین‌ها را کنار هم قرار دادم.

این اواخر صحبت رهبری ارکستر محسن چاوشی هم شد و او هم در یکی از مصاحبههای خود به این مسأله اشاره کرد که امکانات موجود در کشور ما از ۱۲ سال قبل که من با محمد اصفهانی روی صحنه میرفتم تا امروز تقریباً همان است. هنوز همان سالن میلاد هست و یک برج میلاد هم اضافه شده که به لحاظ صدا با آن سالن تفاوت زیادی ندارد و آن را در اختیار کنسرتهای پاپ نمیگذارند. در شهرستانها هم که هیچ امکاناتی نیست. از نظر مسائل مالی هم معذوراتی وجود دارد که دست شما را برای اجرای کنسرت میبندد. به آن اندازهای که میشد در زمینه موسیقی لایو کار کرد، من در سال ۸۰ با محمد اصفهانی همکاری کردم. فیلم آن اجرای ما در باغ غدیر اصفهان منتشر شده و میتوانید آن را با اجراهای امروزی مقایسه کنید و ببینید که آیا تفاوتی دارد؟ از دست من هم خارج بوده که بتوانم امکانات خیلی حرفهای بیاورم یا کارگردانی صحنهای کنم. برای تهیه‌کننده‌ها هم فعلاً نمی‌صرفد که دست به چنین خرج و هزینه‌هایی بزنند!

الان شرایطی به وجود آمده که در مقایسه با سال‌های گذشته پول کمتری به جیب تهیهکنندهها میرود و مردم هم انگیزه کمتری دارند که کنسرتها را با همان شکل تکراری و همیشگی دوباره ببینند. به همین دلیل، کنسرتها در سه سال اخیر به لحاظ مخاطب، ریزش چشمگیری داشته است. در این شرایط، میتوان وارد نسل بعدی کنسرتها شد و من حتماً وارد خواهم شد. در زمینه تولیدات استودیویی هم بیکار نبوده و با خوانندههای مختلف همکاری داشتهام. ایدئولوژیهایی که در فکرم داشتم را با آدمهای بااستعداد در زمینه‌های مختلف تعامل کردم و آن طرز فکر را امروز در بخش وسیعی از جامعه موسیقی و ترانه میبینید و می‌شنوید. زمان به گونهای بود که باید همهچیز با هم جور میشد.

  • * واژه پاپ در این سالها آنقدر بد استفاده شده که این روزها میشنویم حتی برخی از اهالی موسیقیهای غیرپاپ برای کنایه زدن به یکدیگر از واژه «پاپ» به عنوان طعنه استفاده میکنند

من هم در جامعه موسیقی سنتی و کلاسیک با این موضوع برخورد کردهام و از شنیدن آن ناراحت میشوم. زیرا در موسیقی پاپ، ما آثار فاخر و سخیف را در کنار هم داریم اما حق نداریم کلیت این سبک را در یک نگاه زیر سوال ببریم. هیچکسی حق چنین کاری را ندارد. اما موسیقی سنتی چون ریشه و قدمت بیشتری در جمهوری اسلامی دارد، خود اساتید احساس میکنند که پایههای مستحکمی دارند. اساتید موسیقی سنتی زحمات زیادی نسبت به تخصص خود کشیدهاند و وقت زیادی صرف کردهاند و جوابی که باید بگیرند را نگرفتهاند. همین موضوع باعث شده که دل‌آزرده شوند و نسبت به خواننده پاپی که ظرف سه سال با زحمت کمتری نسبت به آنها سوپراستار میشود و میتواند بیست سانس کنسرت برگزار کند، ته دل همه این آدمها یک دلگیری ناخودآگاهی وجود دارد.

من در اینجا به آنها حق میدهم، اما اگر بخواهند کلیت موسیقی پاپ را سخیف بدانند، میتوانیم به ریشههای موسیقی کلاسیک ایرانی برگردیم و بگوییم که موسیقی روحوضی هم بخشی از موسیقی سنتی است؛ همان موسیقی که در فیلمفارسیها استفاده میشده! هنوز هم اگر به سفرهخانه بروید، موسیقی سنتی مینوازند. اگر قرار باشد بیمنطق صحبت کنیم، ما هم میتوانیم چنین ارجاعاتی به آن جنس از موسیقی نسبت بدهیم. اما واقعیت این است که موسیقی سنتی جزئی از افتخارات ملی ما است و من هم آن را دوست دارم و در جای خود از آن دفاع میکنم. ولی این اجازه را به هیچکدام از اساتید نمیدهم که راجع به موسیقی پاپ فاخر چنین اظهار نظری انجام داده و همه انواع موسیقی پاپ را با یک چوب برانند.

چیزی که ما در موسیقی نسل کم‌سن امروز کم داریم، اصالت موسیقایی ایرانی ما است و موسیقیهای پاپ کشورهای منطقه مثل عربها و ترکها، این اصالت را حفظ کردهاند. البته داریم استثنائاتی مثل «عَمرو دیاب» که کلاً به سمت موسیقی اسپانیش میرود و فقط کلامش عربی میماند یا در بین ایرانیها «آرش» که کلامش فارسی مانده و موسیقیاش کلاً غربی است. اما برخی عربها همچنان ریتمها و ارکستراسیون اصیل خود را حفظ و در موسیقی پاپ استفاده میکنند. اما اکثر مخاطب موسیقی سنتی ما به نسلها و سن و سال خاصی محدود میشود. من گاهی احساس میکنم که فقط پدران ما باید این موسیقی را گوش کنند! چرا نباید با یک ادبیات موسیقایی جدید و خلاقیت، تعصبات را بکشیم و در آن موسیقی جسارت ایجاد کنیم؟

من فکر میکنم بچه‌های جامعه ما که بزرگ شوند، به نوعی آمریکایی بزرگ خواهند شد؛ چون با موسیقی رپ و هاوس و ترنس رشد میکنند. اما اصالت موسیقایی ما چه میشود؟ یعنی فقط باید برای همان اقلیت باشد؟ یعنی اساتید نباید موسیقی خود را به مرحلهای برسانند تا نسل جوان هم با آن احساس خوبی داشته باشد؟

چند نفر از فعالان نسل جدید موسیقی ایرانی هم که میخواهند برای گسترش مخاطب آثارشان قدمی رو به جلو بردارند و آدمهای انصافاً ارزشمندی هم هستند، وارد عرصه پاپ میشوند. من سوالم از اهالی موسیقی سنتی این است که اگر پاپ بد است چرا به سراغش میرویم؛ اگر خوب است چرا اینهمه تحقیرش میکنیم؟ من البته ایرادی به این مسأله وارد نمیکنم و از آنها تشکر هم میکنم که چنین کاری انجام میدهند. شاید از این طریق و چنگ زدن به موسیقی پاپ بتوانند نسل جدید را با موسیقی کلاسیک ایرانی آشتی دهند.

  • * میتوانی در این زمینه مثالی بزنی؟

من همه قطعات آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان» همایون شجریان را نشنیدهام. اما آن قطعه «چرا رفتی» که ویدئویش منتشر شد را شنیده‌ام. در نوع خودش کار بسیار تأثیرگذار و اتفاق خوبی است. من فکر میکنم آن آدم برای وارد شدن به عرصه پاپ انتخاب بدی نکرده و شاید اصلاً همایون شجریان در مورد موسیقی پاپ چنین نگاه منفی نداشته باشد. اما دیگرانی هستند که این موسیقی را سخیف میدانند و زمانی که دنبال مخاطب بیشتر هستند، لباس پاپ بر تن موسیقی خود میکنند.

  • * آخرین باری که موسیقی سنتی گوش دادی چه زمانی بوده؟

سالهاست که من دنبالکننده موسیقی سنتی نیستم اما دوستهای زیادی در بخش تهیه و تولید موسیقی سنتی دارم که از طریق این افراد عدد و رقمهای فروش و تیراژ کنسرتها و آثار موسیقی ایرانی را میدانم و دنبال می‌کنم. البته آثاری که نظرم را جلب کند را حتماً پیگیری می‌کنم، اما متأسفانه تعداد این آثار زیاد نبوده است.

  • * اینکه میگویی باید اتفاقی رخ دهد که موسیقی سنتی را همه گوش کنند، صرفاً به بحث تیراژ مربوط میشود؟

تیراژ به لحاظ فروش منظورم نیست. منظورم بیشتر تأثیرگذاری و شنیده شدن است. ممکن است شما بگویی تیراژ فروش یا تعداد دانلود فلان آلبوم پایین بوده اما آن را به وفور در جامعه بشنوی و بالعکس. ولی من خودم کمتر شنیدهام که اثری در موسیقی ایرانی تحولی ایجاد کرده یا در جامعه فراگیر شده باشد. تو چنین آلبومی در خاطرت هست؟

  • * مثلاً «نینوا» یا «راز نو» حسین علیزاده قطعاً یک اتفاق مهم در موسیقی ایرانی است.

«نینوا» را من هم شنیدهام و خیلی دوستش دارم. اما برای چه سالی است؟

  • * ۶۲.

از ۶۲ تا الان به قول تو که بیشتر در جریان هستی، چه اتفاقاتی رخ داده است؟

  • * البته کارهای دیگری هم بودهاند از پرویز مشکاتیان، کیهان کلهر و… پس منظورت از آن اتفاق صرفاً فروش است یا تحول موسیقایی؟

در حالت ایده‌آل هر دو. من میگویم در ابتدا باید موسیقی ساختار درست و محکمی داشته باشد اما باید بتواند از طریقی خود را وارد قلب و دل مردم کند و این رسالت موسیقی است. نظیر کارهای کلاسیک زیادی که در سالهای گذشته مردم از آن لذت بردهاند. اما سرعت روند پیشرفت موسیقی سنتی را به‌هیچ‌وجه نمیتوان با پاپ مقایسه کرد. سرعت پاپ خیلی زیاد است ولی به نظر من موسیقی سنتی در این سالها تکان ویژهای نخورده است. حتی حاضر نیستند در نحوه ساخت ساز یا کوک آن هم تغییراتی ایجاد کنند و میگویند نباید از آن سیستم سنتی و قدیمی خارج شود!

  • * حرفهای اخیر محسن چاوشی هم در این زمینه خیلی جنجالساز شد. تا جایی که باعث شد او تمام پستهای اینستاگرامش را پاک کند. نظرت راجع به حرفهای او چیست و اینکه کلاً با جدا کردن موسیقی پاپ و سنتی و در تقابل قرار دادن آنها موافق هستی؟

حرفهایی که محسن درباره موسیقی کلاسیک گفته بود، به نوعی در دل همین حرفهای من نهفته است. فکر میکنم محسن گفته بود که اگر موسیقی سنتی به لحاظ فروش و تیراژ بضاعتی داشت، خیلی از آنها پا به عرصه پاپ نمیگذاشتند. این بازگو کردن حقیقتی است و محسن چاوشی فقط نظر شخصی خودش را نگفته. مردم اول با حقیقت مخالفت میکنند، سپس آن را مسخره میکنند و بعداً به عنوان یک امر بدیهی میپذیرندش. محسن چاوشی جرأت داشته و این حرفها را بیان کرده و نیازی هم نداشته که این صحبتها را مطرح کند. به لحاظ تیراژ، تأثیرگذاری و محبوبیت، بزرگترین خوانندهای است که در جامعه وجود دارد و فکر نمیکنم گفتن این مطالب در جهت دیده شدن بیشتر تأثیری برایش داشته باشد.

این آدم هم اگر از بازگو کردن این حقایق قصدی داشته، با جرأت و صراحت تمام عنوان کرده است. شاید اساتید متعصب، با حرف این آدم که چهره متفاوتی نسبت به خوانندگان پاپ دارد، باسواد است و در کارهای خود از اشعار مولانا و… استفاده میکند، تکانی بخورند و به این موضوع فکر کنند. نظر من این است که چاوشی حرف‌های درستی زده است. محسن چاوشی هم مثل من به ارزشهای موسیقی سنتی و بضاعت آن کاملاً واقف است. اما ما توقع داریم یک اتفاق و جریان نو در این سبک به لحاظ کیفیت و نوع اجرا بشنویم و از این تکرارها فاصله بگیریم.

  • * و داستان کنسرتهای محسن چاوشی بالاخره به کجا میرسد؟

من مدتی قبل با روزنامه «هفت صبح» در این باره صحبت کردم که جنجالی شد. به خاطر وضعیت استانداردهای کنسرتها و تعادلهایی که در مسائل مالی وجود ندارد، در حال حاضر نمیبینم که بتوان به سرعت، آن سطح از استانداردی که در نظر داریم را عملی کنیم. اما با آدمهای مختلف رایزنی میکنیم تا بتوانیم این اتفاق را صورت دهیم.

  • * این اجرای استاندارد مد نظر شما چه تفاوت خاصی نسبت به سایر اجراها دارد؟

نمیدانم چگونه باید بگویم. شما وقتی که یک تلویزیون میخرید، نمیتوانید بگویید که کیفیت‌اش چگونه است اما زمانی که آن را کنار یک تلویزیون قدیمی قرار میدهید، متوجه میشوید که چقدر بهتر است. همه مسائل فنی ذرهذره کنار همدیگر جمع میشوند و نظم میگیرند و در نهایت یک اجرای استاندارد و باکیفیت را رقم می‌زنند.

  • * یعنی غیر از بحث ساوند و موسیقی، مسائل دیگری هم دخیل است؟

کنسرت فقط بحث ساوند و موسیقی نیست. بخش عمده آن نور و شو است. سال گذشته یک کنسرت-تئاتر برگزار کردیم. دوست داشتم که همیشه تئاتر و موسیقی با همدیگر تلفیق شوند و ما میتوانیم نمایش و حرکات موزون روی صحنه داشته باشیم. الان در کنسرتها فقط ویدئو پروجکشن بدون هیچ برنامه‌ریزی خاصی میاندازند و مردم تصاویر را نگاه میکنند و این کافی نیست. کارگردانها و هنرمندان خوبی در زمینه کاریوگرافی داریم که باید آنها را وارد صحنه کنیم و اتفاقات جدیدی در صحنه داشته باشیم. باید همهچیز کارگردانی شود و برنامه روی ثانیه و دقیقه پیش برود.

  • * فکر نمیکنم این سنگ بزرگی که شما برداشتهاید، حالا حالاها به مرحله اجرا در بیاید.

اینها خیلی هم دور از ذهن نیست. الان دارند سالنهای جدید با ظرفیت بیش از دو یا سه هزار نفر با استاندارد بالا میسازند و کارهای دیگری هم در دست انجام است. برای جایزه «ققنوس» هم کارگردانهای جدیدی وارد میکنیم و مشغول آزمون و خطاییم تا به نتیجه مطلوب برسیم. فعالیت بعدی که در حال انجام آن هستم، یک استعدادیابی از سراسر ایران یا دنیا در زمینه خوانندگی و بخشهای دیگر موسیقی است. پروژه خیلی بزرگی است و داوران زیادی دارد. آدم اصلی این پروژه خودم هستم و شخصاً میخواهم استعدادیابی کنم و همکاران دیگری در طول اجرا کنار من قرار خواهند گرفت. از آدمها تست میگیریم و نتیجه عملی را در اختیار آنها قرار میدهیم. مردم را هم کاملاً در جریان تولید میگذاریم و از طریق رسانههای خانگی، تلویزیونهای اینترنتی و آنلاین این کار را انجام خواهیم داد. این اتفاق امسال انشاءالله رخ می‌دهد.

  • * اتفاقی که طی سالهای اخیر چند بار صحبت آن شده و حتی به مرحله اجرا هم رسیده و هر بار جلوی آن گرفته شده است!

اولین کسی که به فکر این جریان افتاد من بودم و دیگران هم این ایده را از من گرفتهاند. من هفت، هشت سال پیش قصد داشتم که این کار را انجام دهم و صحبتهای جدی هم مطرح شد ولی دوستان دیگر وارد عمل شدند. حتی در بعضی از موارد من را به همکاری دعوت کردند. اما این کار با آنها تفاوت دارد و پروژه بزرگی است و آدمهای بزرگی در کنار من قرار دارند. وظیفه من تهیه و هدایت این جریان است و استعدادیابی را انجام میدهم. دوستان خواننده، آهنگساز و حتی فیلمساز هم برای بررسی کاراکتر استعدادهای تازه حضور خواهند داشت. این پروژه را می‌خواهیم سالی دو یا یک بار برگزار کنیم. جایزه ما هم این است که برای آن خواننده آثار یا آلبوم تولید و به بازار ارائه میکنیم. جامعه تهیهکنندگان هم اعلام آمادگی کردهاند که با هنرمندانی که ما معرفی میکنیم کار کنند.

  • * برای پایان گفت‌وگو بد نیست در مورد خوانندههای نسل اول پاپ هم صحبت کنیم. چه شد که بخش عمدهای از آنها فراموش شدند و آیا به نظرت از آن نسل هیچ خوانندهای قابل برگشت هست؟

اگر از جنبه کلی بخواهیم نگاه کنیم، آدم قابل برگشت و غیرقابل برگشت معنی پیدا نمیکند. اگر واقعاً یک خواننده بضاعت داشته، در صحنه بوده و هست؛ مثل شادمهر عقیلی. در آن زمان حجم تولیدات موسیقی ما کمتر بود و مردم روی همه آثار دقیقتر میشدند. شهرت اکثر خوانندگان نسل اولی را روی همین حساب میگذارم. یعنی شاید اگر امروز بود، اکثر آن خواننده ها بضاعتی برای شهرت و موفقیت نمیداشتند. اگر امروز با آن خوانندهها و همان رنگ صدا و تفکرات کار کنیم و موفق شوند، پس حتماً بضاعت و استحقاق لازم را داشتهاند. محمد اصفهانی جزو کسانی است که اگر کار خوب و امروزی برایش تولید شود، مردم او را همچنان می‌پذیرند، حتی بیش از سابق. الان سلیقهها و تنوع تولیدات خیلی بالا رفته است. آدمهایی که واقعاً بضاعت دارند، ماندهاند و آدمهایی که به خاطر شرایط آن زمان معروف شدهاند، فقط در خاطرهها هستند.

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است