خوش آمدید - امروز : جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
خانه » آموزش موسیقی » آشنایی با موسیقی » بررسی جایگاه موسیقی در ادیان
بررسی جایگاه موسیقی در ادیان

بررسی جایگاه موسیقی در ادیان

● مقدمه
موسیقی از آن جا که با روح و قوای روحانی سر و کار دارد از دیر باز مورد توجه ادیان و مذاهب مختلف قرار داشته است و پیروان هر دینی از موسیقی در اجرای مراسم دینی خود استفاده می کرده اند:
هندو ها نماز و عباداتشان همه توام با سرودهای مذهبی و تشریفات خاص در معابد با ساز و موسیقی انجام می پذیرد هم چنین نقوش باقی مانده از دوران عظمت ایلام(مربوط به حدود قرن هشتم قبل از میلاد)کاهنان معبدی را نشان می دهد که قر بانی خود را هدیه میکنند و سه نوازنده ی چنگ نواز با سازی شبیه دف مشغول نوازندگی هستند.در دیانت یهود مراسم مذهبی بیش تر با نوای نی توام می شود و لغت “مزمار”به معنی نی و “مزمور”سرودها و اشعاری را می گویند که با نی نواخته می شودو مزامیر حضرت داوود و نحوه ی اجرای آن نمونه ی بارزی است از کاربرد موسیقی در دیانت یهود.در دیانت مسیح مراسم مذهبی ابتدا به صورت” آکاپلا”(بدون همراهی ساز) وسپس با همراهی سازهائی مثل ارگ اجرا شد .در دیانت زرتشت به هنگام خواندن سرود های مذهبی از موسیقی خاصی استفاده می شود .در سبک های باز مانده از نیایش در آتشکده های قدیم نیز وزنی یکنواخت و ابتدائی خودنمائی می کند و هر نت موسیقی در مقابل یک هجا قرار دارد.در اسلام گرچه در مدح وذم موسیقی-هردو-مطالب متعددی موجود است اما به نظر می ر سد آنچه در اسلام مورد نکوهش یا حرمت واقع شده همان چیزی است که کم و بیش در ادیان دیگر نیز مورد تایید قرار نگرفته است.در دیانت بابی، موسیقی کم کم ارج و قرب از دست رفته ی خود را به دست می آورد و این روند در دیانت بهائی ادامه می یابد تا جائی که در بسیاری از آثار دینی بهائی اهمیت و مقام متعالی موسیقی صریحأ مورد تائید قرا ر می گیرد.
در این مقالات بر آنیم که جای گاه و حکم و موسیقی را در میان ادیان مختلفه مورد بررسی ومورد توجه قرار دهیم.از ان جا که در بسیاری از ادیان(بخصوص ادیان باستانی ) متن مدونی که توسط بزرگان دینی در مورد موسیقی نگاشته شده باشد در دست نیست لذا ناچاریم با بررسی تاریخ ونحوه ی برخورد پیروان این ادیان با موسیقی به نتیجه گیری هائی کلی و احتمالی دست بزنیم.
الف) ادیان اقوام پیشین
۱) سومر(هزاره ی چهارم و سوم قبل از میلاد)
نخستین خدایان متعدد در عصر سومریان به ظهور رسید.در هزاره ی چهارم قبل از میلاد تنها یک سرود مذهبی به احترام یک یا چند خدا خوانده می شد.این مراسم فوق العاده سازمان یافته و هماهنگ و برخوردار از صورت های شعری بود.در حدود قرن بیست و یکم پیش از میلاد شیوه ی موسیقی سوال و جواب(که کاهنان بخوانند و دسته ی آواز جواب دهند) و دو به دو خوانی (که یک دسته آواز بخوانند و سپس ساکت بمانند و دسته ی دیگر به او پاسخ بدهند-آنتی فون)وارد تکنیک نوا خوانی پرستندگان شده بود.سومریان هر شعر و نوائی را دارای تأثیرا ت سحری وجادوئی فراوان و بخصوص می دانستند.
۲) بابل (قرن نوزدهم تا سیزدهم قبل از میلاد) در حدود ۱۸۳۰قبل از میلاد(یعنی دو هزار سال پس از تسلط سنت ها و فرهنگ بر تر سومریان بر بابل)اقوام سامی ساکن مناطق شمالی(اکد)به سطح بالائی از اعتلای فرهنگی دست یافتند.در این اوان صورت و محتوای نوا خوانی مذهبی نیز یکسره متحول شد و تکامل یافت.چنان که تعداد سرودهای مذهبی به بیست و هفت گونه رسید و سازها نیز به همین ترتیب تحول یافت.ا لبته رد پای تمدن سومر در همه ی آهنگ ها و کلام آن مشاهده می شود.هر آواز گونه ای کوک خاص خودش را داشت.به نظر می رسد که در این هزاره برای نخستین بار خوانندگان زن نیز به مردان افزوده شدندو روش خواندن در حال راهپیمائی جمعی ،به شیوه ی خواندن در حا ل ایستائی اضافه گردید.
۳) مصر باستان(از هزاره ی سوم قبل از میلاد به بعد)
در میان اقوام و امت های باستانی،گویا مصر ساده ترین صورت تحول عقاید را جلوه گر می سازد.در طول زمانی دراز مبادی بسیط پرستش ارواح (آنیمیزم)و اعتقاد به اشیاء ممنوع شده(توتم پرستی)،به شکلی ساده به “پولی تئیزم”(یا چند خدائی)منتهی گردیدو در آن کشور یک سری مبادی اخلاقی و معنوی به وجود آورد.عتاوه بر آن در تاریخ مذهبی مصر قدیم یک مورد که در آن بوی مشرب عالی توحید(مونوتئیسم)استشمام میشود وجود دارد که مصر را به سوی یک اصلاح مذهبی برده است.
از نظر مصریان صدای انسان نیرومند ترین وسیله برای راه یافتن و ارتباط گرفتن با عالم نادیده محسوب می شد و در نتیجه دا نش ویژه ای را در صدا شناسی بوجود آورده بودند که به آن ها امکان می داد از صدای حنجره به دلخواه و به مقتضای مراسم استفاده کنند .از آن جا که آوازهای مذهبی به وسیله ی انسان خوانده می شد هیچ گونه یادگاری از نغمه های آن باقی نمانده است اما اشعار آن مراسم نشان می دهد که موسیقی به صورت” دوئت” (اجرای دو نفره)های متناوب بین دو کاهنه و “سولو”(تک خوانی)یک کاهنه ی دیگر که نماینده ی الهه ی ایزیس بوداجرا می گردیدو سرود های مربوط به اوزیریس به وسیله ی یک کاهن در اواسط مراسم خوانده می شد.با این حال در تمام مراسم ساز های متنوعی در پشت سر صدای انسان ،آواز خوانی را همراهی می کردند و تصاویر بی شماری از آن دوره به دیوارهای معابد مصری باقی مانده است که اهمیت فوق العاده ی مراسم مذ کور را نشان می دهد.
۴) یونان باستان(تا نهصد سال قبل از میلاد)
موسیقی و مذهب در یونان باستان دارای ارتباطی بسیار نزدیک و تنگاتنگ هستند.بر مبنای نظریه ی “اِ تُس”که در یونان رواج تام داشته است،موسیقی بر شخصیت افراد جامعه و آنگاه خانواده و کل جامعه تأثیری بسیار زیاد دارد.این نظریه در یونان باستان از طریق دو اندیشه مختلف خود را نشان می دهد:
۱) اندیشه ی آپولو:
در این اندیشه ساده نگری،خوش بینی،مقید بودن،دقت و عدم وجود احساسات شاعرانه در هنر مورد نظر بوده است.نماینده ی این نوع طرز تفکر که به آپولو نسبت داده می شد ساز “کیتارا”می باشد.
۲) اندیشه ی دیونیزوس:
در این اندیشه که ساز معرف آن “آئولوس”است،طرز تفکر جنبه ای احساساتی،بدون قاعده،آزاد و رمانتیک داشته است.
لازم به توضیح است که” آپولو”خدای روشنائی،هنرها و پیشگوئی و” دیونیزوس “خدای شراب،احساسات ولاقیدی یونان بوده است.پس می توان مشاهده کرد که ارتباط موسیقی و تفکرات مذهبی در یونان تا جائی بوده است که هر خدائی بر اساس شخصیت و خصوصیات خود منشاء نوعی مسیقی،سازوحتی نوعی مد(مقام)موسیقی بوده است.حتی کلمه ی موزیک مشتق از کلمه ی یونانی” میوز” می باشد که نام یکی از نه تن الهه حافظ شعر و هنر های زیبای یونان باستان بوده است.
فیثاغورس برای موسیقی ،منشائی الهی و آسمانی قائل بود.او برای جهان هستی نوعی هماهنگی یا آرمونی قائل بود که آن را “آرمونی افلاک”می نامید و عقیده داشت حرکت سیارات نوعی موسیقی به وجود می آورد که به علت این که بشر همواره آن را شنیده است قادر به تشخیص آن نیست.
موسیقی مصر تأثیری بسزا بر موسیقی یونان داشته است.هرودوت مورخ یونانی(۴۸۴تا۴۲۵قبل از میلاد)خبر می دهد که خدایان مصری همراه با مراسم تشریفاتی و آداب مذهبی ایشان به یونان منتقل شده بود.آئین پرستش ایزیس و سراپیس یکجا همراه با مجموعه ی اوراد،وزن های ثنا خوانی ،مناجات،سازهای بادی بویژه “سیسترا”ی ایشان در سراسر یونان و سپس از طریق امپراطوری روم در تمامی غرب اروپا گسرش یافت.
ب) ادیان هند(هندوئیزم و بودیزم):
روزگارما قبل آریائیان(از هزاره ی چهارم تا اول قبل از میلاد):
بعضی از اقوام باستانی مانند دراویدی و سیسناودا فرهنگی متعالی داشتند و مراسم پرستش و دعای حاصل خیزی ایشان مقدار زیادی رقص و موسیقی را ایجاب می کرد.
۱) ظهور سرایش ودائی (بین سال های ۱۵۰۰تا۱۰۰۰قبل از میلاد):
مجموع اطلاعات و دانش های آریائیان در چهار کتاب که آن ها را “وداها” می نامندجمع شده است.وداها حاوی ادعیه و اوراد،سرود ها و مناسک مربوط به پرستش خدایان اند.در میان این کتا ب ها “ریگ ودا”از همه قدیمی تر است.(قدمت آن بین ۱۵۰۰تا ۱۲۰۰قبل از میلاد است).این سرودها در سه لحن متمایز در کوک های مختلف سرائیده می شده است.)
“سماودا” یا دعای مناجات مجموعه ای است که سخت گیری مذهبی در آن کم تر است و نواهای آن بیشتر ملودیک و نغمه های آن تحت تأثیر آوازهای دراویدی است وکلام آن بیشتر از نهمین جزوه ی “ریگ ودا”برداشته شده و جای جای نت نویسی شده است.در این کتاب بر خلاف سایر کتاب ها به موسیقی بیش از کلام اهمیت داده شده است.اثر این اهمیت دادن به موسیقی را امروزه در تأکیدی که روی موسیقی آوازی میشود می توان دریافت.مناجات “سامان”در مواقعی که هدایای بزرگ تری همراه با قربانی نثار خدایان می شد اجرا می گشت.هندوان به نوعی موسیقی به نام” مَرگه”اعتقاد دارند که به عقیده ی آنان”به وسیله ی خدایان”ساخته می شود و اگر درست وطبق قاعده خوانده شود موجب شکستن دایره ی زندگی و رهائی انسان می گردد.
۲) دستگاه کلاسیک راگا ها و قرون وسطی:
می توان” راگا”ها را نوعی دسگاه تعبیرکردکه در موسیقی هند اهمیت بسیار زیادی داشته اند.
هر راگای واقعی و هدف مندی می توانست مثلأبه ساعت معینی اختصاص یابد.مثلأ راگای صبح گاهی برای ستایش و راگای شامگاهی برای شادی و خوش گذرانی.هر راگا برای لحظه ای از زندگی انسان کار آئی داردو اگر درست و به قاعده خوانده شود متضمن برکات،پیروزی و بر آمدن حاجات و اگر بی موقع و سهل انگارانه خوانده شود موجب نزول مصیبت و بلا بر سر عامل آن خواهد شد.
ج) ادیان خاور دور
۱) دین چینیان و مذهب تائو:
اطلاعات مربوط به نقش موسیقی در مراسم تائوئیسم کهن بسیار ناچیز است.هر چند که تشبیه جوهر و وجود انسان به مایه در موسیقی در مفاهیم تائوئیستی وجود دارد.
۲) کنفوسیانیزم:
کنفوسیوس در بعضی نوشته جات خود به نوعی به مسئله ی موسیقی پرداخته.از آن جمله می توان به این کتاب ها اشاره کرد:”کتاب آوازها”و”کتاب تاریخ”مشتمل بر “لی چی”یا”ثبت مراسم”دارای فصل مهمی به نام یادواره های موسیقی وکتاب “یوه چی”و “آی چینگ”یا کتاب تغییرات که اثری متافیزیکی است و گفته می شود که در آن اصول موسیقی را برای اولین بار بر اساس عناصر فلکی و کیهانی استوار ساخته.
نغمه های مناسک مذهبی کنفوسیوسی در اواخر قرون وسطی به صورت نوشته ها و چاپ دوره های بعد برای ما باقی مانده است.ظاهر این نغمه ها طوری است که آن ها را خیلی شبیه کانتوس فرموس های اروپای قرون وسطی می ساز.یعنی از تعدادی گرد مساوی که معمولأدر گروه های هشت تایی قرار می گیرند تشکیل می شود.البته این موسیقی و منابع و مصالح آن متناسب با این معبد یا آن بقعه ی مقدس فرق می کرده.
۳۰ شینتوئیزم(آئین ژاپن):
جامعه ی کهن ژاپن،قبیله ای و از لحاظ مذهبی روح پرست بودند و مراسم مذهبی آن ها در واقع به پیدایش آئینی کمک می کرد که بعد ها بنام “شینتو” (راه خدایان)معروف گردیده است.
مناجات شینتو که در معابد مقدس به صورت آواز جمعی خوانده می شد در آغاز حکم رسیتاتیف آزاد را داشت ولی در مراحل بعدی خود جنبه ی مشخص تر و رسمی تری به خود گرفت.نیایش بودائیان ژاپن نیز شامل خواندن گروه های مشخصی از صداهاست که به حالت تک بخشی(یک سیلابی)گفته می شود.
۴) آئین بُن(تبت):
امروزه موسیقی مذهبی لامائی (آئین کنونی تبت)مرکب است از ادعیه،روخوانی،مناجات و مزامیر که به تفاوت بصورت رسیتاتیف با هجاهای تند،وسرائیدن موزون و با آهنگ سنگین وآرام خوانده می شود.آوازخوانی به صورت خیلی بم یعنی کاملأ یک اکتاو پایین تر از آنچه انسان به صورت عادی انتظار دارد بشنود و گاه همراه با نت “دِرون”بوسیله ی دسته ی آواز(مثل بداهه خوانی مذهبی بیزانسی ها)انجام می گیرد و شک نیست که این شکل از موسیقی اصلأهندی است.
د) ادیان خاور میانه:
۱) دیانت زرتشت (دوره ی ماد):
اگر چه اطلاع زیادی از این دوران در دست نیست ولی قراین نشان می دهد که موسیقی در این دوره گسترش قابل توجهی داشته است.به ویژه در مراسم مذهبی.هرودوت مورخ معروف یونان باستان می گویدمغ ها در دوره ی هخامنشی،نیایش های مذهبی مربوط به خدایان را با آواز و بدون همراهی با سازها یی نظیر نای اجرا می کرده اند.
با آن که زمان زرتشت به درستی مشخص نیست و به اختلاف روایت از حدود ۶۰۰ق.م تا سده های ۷و۶ قبل از میلاد حدس زده شده است[معین]ولی به احتمال زیاد در دوران ماد می زیسته و در صدد اصلاح آیین های آلوده به خرافات مغ ها بر آمده است.در هر حال بخش اصلی کتاب زرتشت یا اوستا به نام” گاتها” یا “گاثا”مجموعه ای از شعر آزاد(هجایی)به نظر می رسد که با آهنگ و به صورت نیایش (هیمن)خوانده می شده است.همچنان که بخش دیگر اوستا به نام “یَشت”معنی آواز یا آواز نیایش گونه دارد.تصور می شود واژه ی “گاه”در موسیقی سنتی ایران،به شکل پسوندی در نام دستگاه هاو ردیف ها،یادگار همان “گاث”یا “گات”باستانی می باشد که در فارسی میانه یا پهلوی “گاس”شده(به معنی سرود)و سپس در فارسی دری به شکل گاه در آمده است.بخصوص که در موسیقی کنونی ایران از پنجگاه بیشتر نداریم.چنانکه اندر گاهان پارسیان نمازهای(بلا تشبیه)پنجگانه مندرج در گاثاست که ابوریحان بیرونی نام آن ها را ذکر کرده است.
از اینجاست که در اوستا بارها تکرار و توصیه شده است که گاتها را با آواز بخوانند و نیز از این روست که زمزمه یا خواندن آهسته در نظر زردشتیان اهمیت ویژه ای دارد ودر اوستا اشاره شده است :”کسی که تنها به مضامین گاتها توجه کندیا فقط گوش بدهد،مأجور نخواهد بود”و نیز گفته شده است هر گاه کسی گاتها را با آواز نخواند و یا مانع شود کسی به آواز بخواند مرتکب گناه بزرگی شده است.این بود که زرتشتیان یا آریایی ها،دعا های خود را که موزون و آهنگین بود می سرودند و عقیده داشتند اگر چنین باشد تأثیر آن ها به مراتب بیشتر می شود.به عنوان نمونه می توان به سرود “اَشِِِِِِِِِِم َوهو”توجه کرد که میگوید”راستی بهترین نیکی است،خرسندی است.[گاتها،سرودهای زرتشت،دفتر یکم۱۴یک].سروش که در اوستا به صورت”سروشه”از آن یاد شده و در زبان پهلوی به شکل سروش در آمده است نام فرشته ای بوده است که درآیین زردشت پایگاه بس والایی داشته است و روز هفدهم هر ماه شمسی را منسوب به او می دانسته اند که در آن روز به نیایشگاه ها رفته و دعا می خوانده اند .همچنین زند یا تفسیر و ترجمه ی پهلوی اوستا را نیز با آهنگ و آواز خوش می خوانده اند چنانکه زندخوان یا زند باف(و زند لاف)در فرهنگ ها از جمله برهان قاطع به معنی بلبل ،فاخته و به طور کلی هر مرغ خوش آواز دیده می شودو مؤلف “انجمن آرای ناصری” می گوید :”با ملاحظه ی این که زند را مقربان خوش آواز می خوانده اند،بلبل را نیز زند واف گویند”.منوچهر دامغانی هم گفته است:
زند وافان بهی،زند زبر بر خوانند
بلبلان وقت سحر زیر و ستا جنبانند
۲) دیانت یهود:
بین اقوامی که فن موسیقی را در عصر خود به اعلی درجه ی ترقی رسانیدند یهودی ها هستند .در کتاب مقدس در این زمینه شواهدی دیده می شود.دوازده نفر اسباط در فلسطین در مراسم مذهبی خود موسیقی را مورد توجه قرار می دادند.در نزد قضاهٔ(داوران)نیز موسیقی مهم شمرده می شدو از آن نتایج عظیمه کسب می کردند.ساموئیل که یکی از قضاهٔ معروف بوده مکتب نوازندگان ترتیب داد و به طوری که در تاریخ مذکور است حضرت داوود چون به تخت سلطنت جالس شد موسیقی را رونقی به سزا داد.تدریجاً در نمایش های مهم سیاسی و مذهبی اهمیت خاصی برای موسیقی قائل شدند.حضرت داود هیئت ارکستر و دسته ی آواز خوانی ترتیب داد که متناوباً تا حدود چهار هزار نفر نوازنده و خواننده در آن شرکت می کردند. هرقدر جشن مهم تر و عظیم تر بود به همان نسبت تعداد نوازندگان و خوانندگان نیز بیشتر بودند.چون طبق متن تلمود نمی بایستی صدای زنان شنیده شود بنا بر این بجای صدای زنان از آواز مردها استفاده می شد .
در دربار آواز خوانانی وجود داشتند که در جشن های ملی و مراسم تشییع و تدفین جنازه شرکت می کردند.پس از رحلت حضرت سلیمان دوران عظمت و خلاقیت موسیقی قطع می شود و بعلاوه اسارت بابلی ها تدریجاًاز علو مقام آوازها و آهنگ های یهودی می کاهد.
بر اساس نوشته های فیلون یهود حضرت موسی نزد کاهنان مصری در علوم موسیقی تعلیم دیده بود و جای تردید نیست که قوم موسی ساز های مصر دوران فراعنه ی جدید و آوازها و الحان مصری فراوانی را با خود به کنعان آورده اند.
موسیقی مذهبی یهود را ساخته ی داوود می دانند که هم نوازنده و هم سازنده بود و هم بر اساس کتاب عاموس نبی مخترع آلات موسیقی و هم اوست که قوم لاوی را به حراست و اداره ی موسیقی مذهبی می گمارد.زبور خوانی شاخص اصلی موسیقی معبد بوده است.در آغاز مزامیر منحصراً بوسیله ی کاهنان و لاویان خوانده می شد.اگرچه جمعیت می توانست با گفتن “هللویاه” [خدا را ستایش کنید]جواب بدهند و برخی مزمورهای خاص برای جشن ها از وجود سوال و جواب خوانی در آن دوره حکایت دارد ،ولی مزمور زیارتی مخصوصاً برای آواز خوانی جمعی طرح شده است.
پس از سقوط اورشلیم در سال ۵۷۸ قبل از میلاد و تصرف آن به دست بخت النصر انبوه بزرگی از یهودیان به بابل تبعید شدند .منلجات هایی که این گروه توانستند برای خود محفوظ دارند شباهت های شگفت انگیز و قابل ملاحظه ای را با مناجات های سایر یهودیان که در جاهای دیگر شرق مثت ایران و یمن رفته بودند نشان می دهد.پس از دوران تبعید در بابل یهودیان به دست پادشاه ایران که اینک بر بابل تسلط یافته بود به فلسطین باز می گردند.در معبد دوم بار دیگر مراسم مذهبی همراه با موسیقی بر پا شد و موسیقیدانان معبد مدعی شدند که اخلاف همان لاویان ما قبل تبعیداند.
به موازات موسیقی معبدی که در معابد شنیده می شد احتمالاًفرقه های مختلف یهودیان موسیقی خاص خود را داشته اند .مثلاً طومار های بحر المیت که اخیراً کشف شده حامی مزامیر شکر گذاری و اوراد و ادعیه ی یکی از این فرقه هاست که امروزه آن را فرقه ی”حسیدیم “می نامند که در قرن اول میلادی می زیسته اند .در میان آثار بدست آمده آثار و علائمی شبیه به حروف موسیقی نگاری دیده می شود و نشان می دهد که یهودیان دارای سیستم موسیقی نگاری بوده اند.
قرائت آهنگین تورات شیوه ی کهنی بود که در ایام معبد نیز آن را می شناختند و از همانجا بود که به کنیسه های یهود راه باز کرد و می توان گفت که قدیمی ترین شیوه های موسیقائی در سنت یهود است.آنان حتی روخوانی یک قطعه ی منثور را نیز با آهنگ خاصی توأم می کردند تا بهتر در یاد بماند .از اوایل قرن نهم یهودیان رفته رفته گونه ای از مناجات را انتخاب کردند که دارای نغمه ی ثابتی بود و این بر خلاف شیوه ی قرائت متون آسمانی ایشان در گذشته بود و بی گمان از تلاقی موسیقی ایشان با موسیقی غیر یهودی به دست آمده بود.
۳) مسیحیت:
نخستین مسیحیان در واقع یهودیانی بودند که مدت ها هنوز در معبد بزرگ و در کنیسه ها به شیوه ی مألوف و قدیمی خود عبادت می کردند و بدین گونه است که در “اعمال رسولان”می خوانیم که :”در ساعت نهم وقت نماز پطرس و یوحنا با هم به هیکل می رفتند”.
مسیحیان صدر (نامی که نخستین بار در انطاکیه در سوریه،سومین شهر امپراطوری روم،به پیروان حضرت مسیح دادند)نیازی به اختراع موسیقی نوینی برای آیین جدید خود نداشتند.در پایان “شام آخر”عیسی مسیح همراه با پیروانش “ثنایی به آواز خوانده است که سنت مسیحیت ،آن را گزیده ای از” هلل”یهودیان (مزامیر ۱۱۳تا ۱۱۸ عهد عتیق)می داند که یهودیان آن را در جشن های عمده ی خود می خوانند.پولس حواری مومنان را تشویق می کرد که “مزمور،ثنا و آواز های مذهبی “به پیشگاه خداوند تقدیم دارندو هم او در نامه ی اول خود به قرنطیان می نویسد”…هنگامی که نزد یکدیگر جمع می آیید،هر کدام سهمی ادا کنید ،آوازی در نیایش،درسی،مکاشفه ای،”زبان”ی و یا تفسیری فراهم آورید…”
با گذشت زمان، بر پا شدن مجتمع های عظیم کلیسایی در بیت المقدس،رم(این هردو بوسیله ی امپراطور کنستانتین پس از مسیحی شدنش بنا شده اند)،درانطاکیه،اسکندریه و در جاهای دیگر با ابعاد کوچک و بزرگ امکان داد که هنرها درخدمت مسیحیت قرار داده شوند.شکل های لیتورژیک به سرعت تکامل یابند و مزمور خوانی متعالی و هنر مندانه درسراسر جهان به اوج اعتلاء برسد.”اوزه بیوس”،اسقف قیصریه تصویر زنده ای از نتایج این تحول بدست می دهد:”…فرمان زبور سرایی بوسیله ی خداوند در هر جا،بوسیله ی هر کس اطاعت شد.فرمان به خواندن مزامیربرای همه ی کلیساهای موجود در همه ی ممالک نه فقط برای یونانیان بلکه همچنین برای بربر ها نیز معتبر است…در همه ی جهان ،در شهرها ،روستا ها و نیز در مزارع و جالیز ها و خلاصه در تمام کلیساهای اتباع مسیح که از همه ی ممالک گرد می آیند ،بخوانند …ثنا ها و مزامیر را با صدای بلند،آنقدر که صدای مزمور خوانان بگوش آن ها برسد که خارج ایستاده اند…”
این در واقع شاهد نهایی است که در نوشته های بعدی دیگران نیز مورد تاَیید قرار گرفته است،و نشان می دهد که همه ی مسیحیان از زن و مرد باید بخوانند.تنها یک اسقف آریایی نژاد ،”سیریل”اسقف بیت المقدس در قرن چهارم،صدای بلند زنان را در سرایش عبادی ممنوع کرد و در عوض در قرن پنجم،اسقف دیگری به این دلیل که آهسته خواندن زنان به ایشان فرصت می دهد در موقع مراسم،وراجی و پچ پچ کنند،فتوای قدیمی را لغو و زنان را ملزم به شرکت در مزمور خوانی با صدای بلند کرد!
اینک باید نقشی را که پاپ ها در ایجاد چیزی را که سنت های دیرینه آن را نوا خوانی گریگوریایی می شناسند،مورد مطالعه قرار دهیم و در این مورد بخصوص نقش خود قدیس پاپ گریگوری اول(۶۰۴-۵۴۰واز ۵۹۰در مقام پاپی)در تجدید نظر در نواهای موجود در زمان خودش و افزون بر آن ها اهمیت زیادی دارد.رومن رولان در مورد پاپ گریگوری می گوید:”هنری که پاپ گریگوری بوجود آورد هنری است که از اعماق بربریت و توحش خارج شده ولی چیزی شبیه به توحش در بر ندارد”.پاپ گریگوری آهنگ ها و آواز ها را مورد مطالعه قرار داد و جنبه های ماده پرستی و لذات و شهوات پست حیوانی را حذف نمودو ملودی ها و آواز هایی بوجود آورد که حتی در عصر حاضر نیز در موسیقی درام مورد استفاده قرار می گیرد.فعالیت و دقت گریگوری نه تنها محصور در جمع آوری تصانیف و آوازها و تطهیر آن ها از ماده پرستی است بلکه درگام ها نیز تغییراتی داد .یعنی کاری را پیش گرفت که موسیقی دان های قدیم نیز دست به کار آن زده بودند.در مورد ثبت و تحریر نت هم تغییراتی داد.گرچه اساس آن را که مبتنی بر ثبت با حروف بود تغییری نداد و از این رو نام وی در موسیقی کلیسا اهمیت بسزایی یافت.
آنچه که ذکر آن شایان توجه است این است که به طور کلی ،دیانت مسیحی و پاپ ها (بخصوص پاپ گریگوری اول)نقش فوق العاده مهمی در تکامل موسیقی مذهبی(و بطور کلی،موسیقی)در طول تاریخ داشته اند.موسیقی علمی و کلاسیک اروپا ،شکل گیری و پیدایش خود را مدیون اقدامات انجام شده در دوران مسیحیت می داند.
قبل از به پایان بردن این قسمت ،لازم است شرح مختصری از عکس العمل آباء کلیسا در برابر موسیقی این جهانی (غیر مذهبی)دوران معاصر ایشان نیز ذکر کنیم.شک نیست که در موسیقی تئاتر ها و محافل خصوصی اثری از شکیبایی،نجابت و وقار وجود نداشت.کلمنس اسقف اسکندریه(متوفای ۲۱۵ میلادی)چنین فریاد بر می داشت:”باید حرام باشد.ممنوع گردد این موسیقی مصنوعی که جان را زخمی می کند و انسان ها را به احساساتی دگرگونه،ناپاک و محرک و حتی عشرت جویی و جنونی” باکوسی”می کشاند… انسان نباید خود را در معرض شنود مقام های این موسیقی قرار دهد که سرشار از نفوذ و قدرت تهییجی است و با پرده گردانی هایش شهوات زن بارگی رابر انگیخته و از مقصد دور می کند .بیایید این آرمونی ها ی رنگین (کروماتیک)را به همان میهمانی ها وا گذاریم که هیچ یک از افراد آن در برابر موسیقی با تاج گل و هاله ی قداست،چون غنچه شکفته نمی شود و روی ترش نمی سازد.
قدیس یوحنا خروسوستوم(زرین دهن)نیز در همین زمینه مطالبی نوشته و آرزو کرده است که هر چیز که یاد آور کیش های کفر آمیز و آواز بازیگران باشد ،تحریم شود.اینکه نوا خوانی در مجموع یک هنر خالصاً ملودیک با قی مانده است ،محققاً بدان جهت نیست که ساز ها یعنی وسایل همراهی در دسترس نبوده است.بلکه به جهت بد نامی ساز و رابطه آن با موسیقی تئاتری بوده است.۱۴) اسلام:
در مساجد اسلامی هرگز عبادت و تشریفات عبادتی نظیر آنچه در کلیساهای مسیحیان انجام می گیرد وجود نداشته است.بنابر این درمسجد مجموعه ی نوشته های مذهبی نغمه داری که به آواز خواننده شود هیچوقت پدید نیامده است .معذلک موسیقی به طرق مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.
از نخستین روزهای نضج اسلام،اذان،یعنی دعوت به نماز را در کوچه و خیابان به آواز می خواندند و خیلی زود اذان بوسیله ی موذن از فراز مناره ی مسجد گفته شد.
نوا خوانی اذان “تلحین”نام داشت و در آغاز چیزی شبیه نوحه خوانی بود ولی رفته رفته و با گذشت زمان جنبه های نغمگی در آن قوت یافت و صور مختلف پیدا کرد بطوری که امروزه اذان را به سبک های مختلف از خواندن ساده و یکنواخت ،تا حالات پر و نغمگی کامل سر می دهند.قر آن نیز نوع تلاوت (تعبیر )و تجوید خاص خود را دارد.خود آیات قرآن با نثری مقفی،خود بخود ضرورت های صوتی قرائت را در حالاتی از صداهای قابل پرده گردانی تحمیل می کند.قرائت قرآن در آغاز ساده و مقید ولی دارای وجوه ترجیعی و قابل تکرار بوده است .اما با گذشت زمان از لحاظ نغمگی پیشرفت کرد و در قرن نهم میلادی نغمه هایی برای قرا ئت قر آن بکار گرفته شد که از مایه های عامیانه و مردم پسند سر چشمه گرفته بود.
▪ عقیده ی فقهای اسلامی راجع به موسیقی:
یکی ازسر در گم ترین مسائل مورد بحث در اسلام بر خورد آن با موسیقی است و قرن هاست که فقهای اسلام بر سر این مسئله بحث و جدل دارند که آیا شنیدن موسیقی (سماع)مشروع است یا خیر.
درک این که این مسئله اصولأ چگونه مطرح شده است بسی دشوار است خاصه مشاهده ی اینکه در تمامی قر آن مجید یک کلمه ی مستقیم علیه موسیقی نیامده است و از آن بالا تر اینکه موسیقی جزئ تفکیک ناپذیر زندگی اجتماعی عرب بوده است .مستشرقین بر سر اصل و منشاء حرمت موسیقی در اسلام به دو دسته تقسیم می شوند :گروهی از ایشان این تحریم را مستقیماً به شخص حضرت رسول نسبت می دهند و گروه دیگر بر آنند که این حرمت ساخته و پر دا خته ی فقیهان دوره ی عباسیان است که نسبت به احترام و توجه مردمان به موسیقی و موسیقیدانان ،احساس حسادت می کردند.
در نظر اول چنین پنداشته می شود که مسئله،با نگاه به قرآن مجید و حدیث به سهولت قابل حل است .قر آن را می توان با نظر این یا آن فقیه تفسیر کرد در حالیکه در حدیث فقرات بسیار واضح و روشنی وجود دارد که هردو نظریه را تایید می کند.از آن جا که مخالفان موسیقی نتوانسته اند در خود قرآن بنیان های زیر بنایی لازم را برای اثبات نظرات خود پیدا کنند ،از این رو ناچار شده اند به دومین منبع موثق از مبانی اسلامی یعنی حدیث متوسل شوند.
تعداد احادیثی که به شنیدن موسیقی مر بوط می شود بسیار است.لذا در اینجا فقط به ذکر بعضی از آن ها من باب نمونه اکتفا می کنیم.
از حضرت رسول روایت کرده اند که فرمود”موسیقی (غنا)نفاق را در دل چنان می رویاند که باران سبزه را”ولی عده ای این حدیث را به ابن مسعود نسبت داده اند .در صحیح تر مذی(متوفای ۸۹۲میلادی)نقل شده است که حضرت رسول،هم آواز خواندن و هم آواز خوان را نفرین کرده اند.هر چند که صحت این حدیث مورد سوال بوده است.در حدیث دیگری دختران خواننده و سازهای زهی به عنوان علائم آخر الزمان ارائه شده است.آلات موسیقی در زمره ی قوی ترین وسایلی بوده اند که شیطان از آن ها برای اقوای انسان ها استفاده می کند .یک آلت موسیقی مؤذن شیطان است که وظیفه اش فراخوانی انسان ها به پرستش شیطان است.
نقل روایات موافق موسیقی از حضرت محمد هر چند از لحاظ کمیت به اندازه ی نقل قول های مخالفان نیست اما به همان اندازه وزین و معتبر است.در اینجا تنها به ذکر بعضی از آن ها اکتفا می کنیم:
▪ از حضرت محمد نقل شده است که فرمود:”خداوند رسولی جز با صدای نیکو نفرستاد”و”خداوند به مردی که قرآن را با صدای خوش قرائت می کند با عطفی بیشتر از آنچه استاد خواننده به خوانندگی آن دختر توجه دارد،گوش می دهد.از انس ابن مالک[متوفای ۷۱۵میلادی]نقل شده است که گفته است حضرت محمد عادت داشتند در سفر ها او را وادار کنند برای حضرت ،حدی(مسیقی کاروان)بخواند.امام محمد غزالی تصدیق می کند که در زمان فرستاده ی خدا و در زمان صحابه ،سرایش حدی همچنان به عنوان یکی از رسوم عرب زنده بود ه است.و حدی چیزی نیست مگر اشعاری که به صدای موافق (صوت الطیبه)و نغمات واجد اندازه(الحان موزونه)آراسته شده باشد.و اما در مورد دختران خواننده که در بعضی احادیث نقل شده ذکرشان رفته.شواهد زیادی در دست است که نشان می دهد پیامبر خدا[خوانندگی]آن ها را مجاز می دانسته اند .یکی از این حدیث ها را جع به زمانی است که حضرت رسول از کنار خانه ی حسان بن ثابت عبور می کردند و صدای دختر خواننده ای را که آواز می خوانده شنیده اند شاعر[حسان بن ثابت]از فرستاده ی خدا سؤال می کند که آیا آواز خواندن از معاصی است؟ و حضرت جواب داده اند:”یقیناً خیر “.
از احادیث به خوبی بر می آید که حضرت محمد موسیقی سازی را تحمل می کرده اند.از ایشان نقل شده است که گفته اند”نکاح را ترویج کنید و غربال(دایره)را بکوبید”.مراسم ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه با موسیقی به شادی بر گزار شده است و همچنین مراسم ازدواج دختر حضرت محمد حضرت فاطمه .
اسلام کوشیده است از میان انبوه احادیث و روایات،قانون معینی را برای “شنود موسیقی”پدید آورد.
چهار مکتب عمده ی فقهی یعنی حنفی،مالکی،شافعی و حنبلی ،صریحا وبا وضوح تمام مغایرت فلسفه ی اسلامی را با موسیقی اعلام داشته اند .هر چند که در صدها رساله ی دیگر از طرف فقها و غیر فقها کوشش شده است خلاف آن را اثبات کنند.
حقیقت این است که به رغم آن همه تقلای پر اقتدار مخالفان موسیقی ،قانون مربوط به “شنود موسیقی”بیشتر تا آن جا که به نقض آن مربوط بوده اجرا شده تا رعایت آن.حد اقل باید گفت تلاوت قرآن ،اذان،تهلیل و تلبیه(لبیک گفتن)آواز جنگ(یعنی چیزی که میل به جنگ عتیه ناپاک را در قلب ها بر انگیزد) و موسیقی استفاده شده در اعیاد (عید قربان،فطر،موالید مختلف،یوم عاشورا و …)همه و همه غرصه های مذهبی بوده اند که موسیقی،اجازه و حتی لزوم شرکت در آن ها را داشته است و از آن طریق مجال ظهور،بروز و رشد یافته است.
۱۳) دیانت بابی:
به طور کلی چنانچه در احکام دیانت بابی تعمق کنیم متوجه می شویم که به طور کلی بین بعضی از این احکام شباهت هایی با احکام اسلام و دیانت بهایی وجود دارد.گویی حضرت باب می خواسته است با وضع احکامی که از طرفی شبیه به احکام اسلام و از طرف دیگر شبیه به احکام بهایی است،اذهان امت اسلام را آماده ی پذیرش احکام دیانت بهایی سازد.
حکم موسیقی نیز در دیانت بابی چنین حالتی دارد.یعنی از طرفی با تقسیم موسیقی به دو قسم و ممدوح دانستن قسمی و مقبوح دانستن قسم دیگر،آیات و روایات اسلامی را تفسیر نموده و مورد قبول قرار داده و از طرف دیگر با حلال دانستن موسیقی روحانی و الهی راه را برای حکم “انا حللنا لکم اصغاءالاصوات والنغمات (که بعداًدر کتاب اقدس-کتاب آسمانی دیانت بهایی –وضع شد )آماده و هموار ساخت.در واقع حضرت باب به این ترتیب نشان داد که همان قسم موسیقی که در اسلام مکروه و مذموم دانسته شده در دیانت بابی نیز مذموم است واز این نظر اختلافی بین ادیان وجود ندارد.
حضرت باب در “رساله ی غنا”(رساله فی تشخیص العالمین الغنا و حکمها)به تشریح حکم غنا در دیانت بابی می پردازد.چنان که از متن خود رساله بر می آید این توقیع در اصفهان و در پاسخ فردی که “از حکم غنا یی که در احادیث شموس عظمت و جلال مذکور است “سوال کرده،نازل شده است.
طبق روال معمول آثار حضرت اعلی ،ایشان پس از ذکر مقدمه ای عربی (در نعت ذات باریتعالی و عدم امکان معرفت او و …)بحثی فلسفی را آغاز می نماید:”…اعمال انسان خارج از دو مرتبه نیست یا حول تعین وجود خود که رتبه ی عقل است حرکت می کند یا حول ماهیت خود .اگر جهت اولی است محمود است و این جهت از سه رتبه خارج نیست یا احکام فریضه است یا مسنونه[یعنی سنت شده]یا مباحه و هر گاه حول جهت ماهیت حرکت کند ذنب محض و شرک است و این رتبه هم از دو رتبه خارج نیست یا حرام است یا مکروه…” .بدین ترتیب پس از نسبت دادن افعال انسان به عقل (وجود)و نفس(ماهیت)و ممدوح دانستن عقلانیات و مقبوح شمردن نفسانیات در قسمت های بعدی رساله ،مخاطب را متوجه می سازد که موسیقی نیز (مثل همه ی افعال انسلن )می تواند از این دو جهت سر چشمه بگیرد.ابتدا شمه ای از احادیث اسلامی را که دلالت بر حرمت لهو الحدیث(سرود و موسیقی)و غنا دارد ذکر می کند و سپس نمونه ای از احادیثی که دال بر حلیت موسیقی است بیان می شود.بعد از ذکر دسته ی دوم احادیث (که دال بر حلیت موسیقی است )می فرماید :”…حق است بر عبد که در جمیع مقامات قرائت کتاب الله و مناجات و کلمات داله بر مصائب اهل بیت سلام الله علیهم مراعات این لحن صوت حسن را نموده ولی بشأنی که از حد اعتدال فطری خارج نشود …و مناط میزان صوتی است که محبوب است عند الله و عند اولیائه و مذکراریاح صبح ازلست صوتی که در مقام اعتدال بین ذلک واقع باشد که بمجرد استماع آن محو کند از حول فواد عبد کل ذکر ماسوی الله و داخل گردانند عبد را بر بساط ساحهٔ قدس قرب و انس بمقام ظهورات و تجلیات حضرت معبود جل ذکره و این نوع از صوت محمود است و حسن است که بشموس عظمت و جلال قرائت کتاب الله میفرموده اند و هر ذاکر ذکر حقی هم که در مقام اعتدال صوت لحن را رفعت دهد محمود و محبوب است نزد اولی الالباب خصوص در مقام ذکر مصائب سید الشهدا…”سپس در جای دیگر در تفسیر و توضیح احادیثی که دال بر حرمت موسیقی هستند می فرماید:”… سزاوار نیست احدی را که ذکر حرمت و منع ارتفاع صوت دربعضی مقاما ت نماید زیرا که اصل حرمت صوت آنچه در احادیث ظاهر می شود بعلت شئونات باطله آنست که اهل فجور وغی استعمال می کنند والا هر گاه که علت معاصی نگردد و از جهت شجره انیت خارج نگردد منع در شریعت وارد نشده …و اصل میزان صحت و حرمت در غنا تمیز لحن فجور از اهل ظهور است همین قدر که اولی الالباب از اهل انصاف در عرف گویند این صوت اهل فجور نیست صحت ثابت است.”در ادامه به همان بحث فلسفی اول باز می گردند و نتیجه می گیرند که اگر موسیقی ناشی از نفسانیات(ماهیت)باشد”غنا و حرام است” و اگر ناشی از عقل(وجود)باشد حلال است و بدین ترتیب کلیه احادیث نقل شده را تفسیر می نمایند.
همچنین در باره ی صوتی که “در کلمات شموس عظمت و جلال امر به آن شده می فرمایند :”…آن صوتی است که بر آن لحن کتاب الله نازل شده و اهل محبت و تجرید قرائت آیات و منلجات می نمایند و ذکر مصائب شموس عظمت و جلال را در مقام ارتفاع صوت باحسن لحن بانتهای خضوع و خشوع می نمایند و اینجهت چون ظهور آن از جهت ظهور آیه ی توحید است محبوب است عند الله و عند اصفیائه و این صوتی است که در کلمات شموس عظمت و جلال امر بآن شده و مذکر مراتب جنات لست و اریاح متحرکه که از وراء صبح ازل است که بر هیاکل توحید نسیم او می وزد و عبد را جذب می نماید بمقاماتی که خداوند عالم از برای عبد مقرر فرموده بشرطیکه آنرا در مقام صعق بر نیاورد…”و بالاخره در جای دیگر می فرمایند:”…و در غیر ذکر مصیبت و مقامات وارده در شریعت ارتفاع صوت ممنوع است بل علامت مومن آن است که در هر حال باخشع صوت و اخضع حال تنطق فرماید.
۱۴) دیانت بهائی:
حضرت بهاءالله در کتاب اقدس(کتاب آسمانی بهائیان)می فرماید:”انا حللنا لکم اصغاءالاصوات والنغمات ایاکم ان یخرجکم الاصغاء عن شأن الادب والوقار.افرحوا بفرح اسمی الاعظم الذی به تولهت الافئده وانجذبت عقول المقربین.انا جعلناه مرقاهٔ لعروج الارواح الی الافق الاعلی.لا تجعلوه جناح النفس والهوی انی اعوذ ان تکونوا من الجاهلین”.ترجمه:همانا ما حلال کردیم شنیدن اصوات و نغمه ها را برای شما.مبادا شنیدن،شما را از شأن ادب و وقار خارج کند.شاد شوید به اسم اعظم من که به آن به وله آمدند قلب ها و منجذب شدند عقول مقربین .بدرستی که ما قرار دادیم آن را نردبانی برای عروج ارواح به افق اعلی.آن را قرار ندهید بال های نفس و هوی .بدرستی که من پناه می برم از این که از جاهلین باشید.
در این آیه نه تنها شنیدن اصوات و نغمات حلال می گردد بلکه مقام موسیقی به حدی می رسد که به عنوان”نردبانی برای عروج ارواح به افق اعلی” از آن یاد می شود.مشروط بر آن که بال های نفس و هوی قرار نگیرد و اصغاءآن انسان را از شأن ادب و وقار خارج نسازد.در قسمت های دیگری از کتاب اقدس نیز به موسیقی اشاره شده است و اهمیت تلاوت آیات الهی با بهترین لحن ها مورد توجه قرار گرفته است:”..والذین یتلون آیات الرحمن باحسن الالحان اولئک یدرکون منها ما لا یعادله ملکوت ملک السموات والارضین و بها یجدون عرف عوالمی التی لا یعرفها الیوم الا من اوتی البصر من هذا المنظر الکریم”ترجمه:و کسانی که آیات رحمان را با بهترین لحن ها می خوانند آنان چیزی را از آن درک می کنند که معادله نمی کند با آن ملکوت ملک آسمان ها وزمین ها و بوسیله ی آن رایحه ی عوالم من را می یابند ،عوالمی که کسی آن را نمی شناسد بجز کسی که به او بصیرت عطا شده از جانب این منظر کریم.در جای دیگر آمده است:علموا ذریاتکم ما نزل من سماءالعظمهٔ و الاقتدار لیقرئوا الواح الرحمن باحسن الالحان فی الغرف المبنیهٔ فی مشارق الاذکار…”ترجمه:آنچه را که از آسمان عظمت و اقتدار نازل شده به فرزندانتان بیاموزید تا الواح رحمن را به زیبا ترین لحن ها بخوانند در اطاق هایی که در مشرق الاذکارها بنا شده(مشرق الاذکار محل عبادت بهاییان است).
چنان که می بینیم اهمیت صوت خوش دردیانت بهایی به قدری زیاد است که حضرت بهاءالله آن را یکی از لوازمی دانسته که برای درک بهتر آیات الهی لازم است و از کودکی باید به کودکان آموزش داده شود.
حضرت عبدالبهاء(جانشین حضرت بهاءالله)در مورد حلیت موسیقی و جایگاه آن در دیانت بهایی به یکی از مومنین می فرماید:”ای مرغ خوش الحان،جمال ابهی(منظور حضرت بهاءالله است)در این امر بدیع حجبات اوهام را خرق نموده و تعصبات اهالی شرق را ذم و قدح فرموده.در میان بعضی از ملل شرق نغمه و آهنگ مذموم بودولی در این دور بدیع نور مبین در الواح مقدس تصریح فرمود که آهنگ و آواز رزق روحانی قلوب و ارواح است .فن موسیقی از فنون ممدوحه است و سبب رقت قلوب مغمومه .پس ای شهناز به آوازی جانفزا آیات و کلمات الهیه را در مجامع و محافل به آهنگی بنواز تا قلوب مستمعین از قیود غموم و هموم آزاد گردد و دل و جان به هیجان آید و تبتل و تضرع به ملکوت ابهی کند…”.همچنین در جای دیگر می فرماید:”شکر کن خدا را که موسیقی آموختی و می توانی به لحنی خوش به تمجید و تهلیل حی قیوم بپردازی.من از برای تو به درگاه احدیت دعا می نمایم که این موهبت و استعداد را برای دعا و مناجات به کار بری تا ارواح زنده شوند ،قلوب منجذب گردند و به شعله ی محبت الله بسوزند.”در این بیان دو نکته حائز اهمیت است:۱-اهمیت موسیقی به حدی است که کسی که بهره ای از آن دارد به” شکر گذاری “دعوت می شود۲-شاید بتوان گفت که اصلی ترین مجرایی که موسیقی باید در آن جریان یابد”دعا و مناجات” است .همچنین حضرت عبدالبها ءدر بیان این که اگر کلام الهی با موسیقی همراه شود موثر تر است می فرماید:”اگر چه موسیقی وسیله ی موثری برای تربیت و تکامل بشر است ولی تنها نیل به هدف،بوسیله ی تعالیم الهیه است و موسیقی مانند بلوری است که کاملاًصاف و صیقلی است درست مانند این جام پاکیزه که در مقابل ماست و تعالیم و بیانات الهیه مانند آب.وقتی بلور یا جام کاملاًپاک و تمیز باشد و آب در نهایت تازگی و شفافیت ،آنوقت می تواند حیاتبخش باشد.بنا بر این آیات الهی خواه بصورت راز و نیاز و خواه دعا و مناجات باشد وقتی با صوت و لحنی خوش تلاوت شود بسیار موثر تر است…”(ترجمه)
▪ بیت العدل اعظم(مرجع جهانی بهائیان در حال حاضر)در خصوص همراهی دعا و مناجات با موسیقی می نویسد:
به طور کلی شایسته است که ادعیه را به صورت همخوانی تلاوت نمایند.در حقیقت با فرض این که موسیقی مناسب بوده و احباء[بهائیان]آن (همراهی موسیقی در تلاوت دعا و مناجات)را به صورت یک مراسم مذهبی در نیاورند ،برای گروه همخوانان بسیار پسندیده و شایان ستایش است که آیات مناسب نازله توسط حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء را بصورت همخوانی بخوانند…(ترجمه)
وجود اذکار(که معمولا دارای ملودی مشخصی هستند) و طرز اجرای دسته جمعی آن ها نه تنها نشان دهنده ی توجه دیانت بهائی به دعاهای دسته جمعی است بلکه نشان می دهد در بعضی از موارد شیوه های گوناگون دعای دسته جمعی که در ملل و اقوام گوناگون گذشته معمول بوده در دیانت بهائی نیز مورد توجه قرار گرفته است .نبیل(یکی از تاریخ نگاران بهائی)در تاریخ خود می نویسد:
“در ایام حضور،بارها از لسان مبارک شنیده شد که می فرمودند جمیع این نفوسی که در فتنه ی سنه ی حین به شهادت رسیدند در انبار طهران با من بودندو ماها دو دسته بودیم که رو بروی یکدیگر پا در خلیلی و گردن در زنجیر بودیم.من به آن هاذکری تعلیم نموده بودم که شب ها به صورت بلند خوانده میشد.یک دسته می گفتند”هو حسبی و حسب کل شیء” و دسته ی دیگر در جواب می گفتند:”و کفی بالله شهیدا”به همین منوال در منتهای شوق و اشتعال هر شب تا نیمه شب صدای ذکر مرتفع بود به حدی که یک شب شاه در عمارت خود شنیده بود و پرسیده بود که این چه صداست ؟گفته بودند که بابی ها هر شب ذکر می کنند و این صدای ذکر آن ها ست…”.
این نوع موسیقی جمعی که به موسیقی “آنتی فونال”(به صورت سوال و جواب بین دو گروه همسرا)موسوم است یکی از انواع موسیقی های مذهبی سومریان در حدود قرن بیست و یکم قبل از میلاد بوده است(ر.ک.به شماره ۱همین مقالات).بعدها اقوام بنی اسرائیل و مسیحیان نیز از این شیوه استفاده کرده اند.جالب است که اینگونه روش ها توسط حضرت بهاءالله نیز استفاده شده است.
۱۷) موءخره (نتیجه)
در این مقالات ابتدا با بررسی نحوه ی برخورد ادیان پیشین با موسیقی آشنا شدیم و از روی شواهد و مدارک باقی مانده به این نتیجه رسیدیم که هریک از ادیان ابتدایی سهمی به سزا در بکار گیری و گسترش موسیقی داشته اند .
نیایش های مذهبی سومر ی،موسیقی آنتی فونال را شکل بخشید که حتی تا امروز کاربرد دارد .در بابل خوانندگان زن نیز به دسته ی خواننده ها اضافه شدند و مصری ها صدای انسان را نیرومند ترین وسیله برای ارتباط با عالم بالا می دانستند.در یونان موسیقی و مذهب به قدری ارتباط تنگاتنگ داشت که هر نوع ساز و موسیقی را به یک خدا نسبت می دادند.
در کتاب آسمانی هندوها(وداها)سرودها با لحن و آواز خاصی وجود دارد و امّا در دیگر ادیان خاور دورنفس این مسئله که کنفسیوس در نوشته های خود به موسیقی پرداخته دلیلی است بر اهمیت موسیقی در این ادیان.در دیانت زرتشتی با “گاتها”مواجه می شویم .”گاتها”بخش اصلی کتلب اوستا ست که به سرود و آواز است.
در مورد حضرت موسی شواهدی در دست است که خود ایشان موسیقی می دانسته اند .همچنین بسیاری از انبیاءبنی اسرائیل از دانش موسیقی بهره داشته اند.کاربرد موسیقی در مراسم مذهبی کلیسا به قدری واضح است که نیاز به توضیح ندارد ولی در عین حال این نکته قابل ذکر است که اسقفهای مسیحی اولین افرادی بودند که برای موسیقی قید و بند درست کردند و موسیقی دنیوی را مکروه یا حرام دانستند.همچنین تعدادی از آن ها با خواندن زن ها مخالفت کردند و آن را ممنوع دانستند .این طرز تفکر تا زمان اسلام ادامه یافت و در واقع باید گفت در دیانت اسلام با برخوردی دو گانه ونا مشخص با موسیقی مواجه هستیم . این مسئله تا زمان ظهور حضرت باب ادامه دارد تا این که ایشان با تقسیم موسیقی به دو قسم الهی و شیطانی امت اسلام را از بلاتکلیفی رها می کند و راه را برای حکم حلیت موسیقی در دیانت بهائی هموار می سازد .سر انجام در دیانت بهائی موسیقی به حدی ارج و مقام می یابد که “مرقاهٔ ارواح”نام می گیرد و “از فنون ممدوحه”بر شمرده می شود.
ویلیام نیٌری
فهرست منابع و مآخذ:
-حضرت بهاءالله.کتاب اقدس
-ترجمه و نگارش روحی ارباب. باخ.ناشر:ع-جهانگیری.سال ۱۳۴۴.قطع جیبی
تقی بینش. تاریخ مختصر موسیقی ایران .انتشارات آدوین.تهران۱۳۷۴
آلک رابرتسون و دیوید استیونس. تاریخ جامع موسیقی ج۱
ترجمه ی بهزاد باشی.انتشارات آگاه۱۳۶۹
هیو.ام.میلر. تاریخ موسیقی.ترجمه ی مهران روحانی(نسخه ی دستنویس)
زیگموند اسپات. چگونه از موسیقی لذت ببریم.ترجمه و نگارش پرویز منصوری .انتشارات کتاب زمان فروردین۱۳۶۵
نبیل زرندی . تاریخ نبیل زرندی
دکتر محمد معین. فرهنگ معین
حضرت اعلی. مجموعه آثار حضرت اعلی.شماره۴۰ شهر النور۱۳۳بدیع
مجموعه ی مستخرجاتی از آثار امری درباره ی موسیقی
-Helen hornby.Lights of Guidance.۱۹۸۳

اشتراک گذاری مطلب
ایمیل شما آشکار نمی شود

نوشتن دیدگاه

تمام حقوق مادی , معنوی , مطالب و طرح قالب برای این سایت محفوظ است